https://gowharin.ir/gowhar/102633
سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش زموج پرتو ما هست تار پیرهنش تپد شهید نگاه تو در لحد تا حشر کنی ز پردهٔ چشم غزال گر کفنش توان ز حسن کلامش شنید بوی بهار به رنگ غنچهٔ خوشبو بود لب از سخنش ز بزم وصل توام برد بیخودی دل تنگ چو غنچه ای که برد گلفروش از چمنش وظیفه خوان صفات لبت بود جویا سزد چو غنچه پر از زرکنی اگر دهنش جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102633