https://gowharin.ir/gowhar/102631
می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش می زند بر آتشم دامن قبای آبی اش عندلیب نوگلی گشتم که از طفلی هنوز بوی شیر آید ز رنگ چهرهٔ مهتابی اش جز به همپروازی عنقا به مقصد کی رسد یک نفس گر می شوی در خویش گم می یابی اش رهبر معراج عشقم شد تپیدنهای دل آتش شوق مرا دامن زند بیتابی اش نیست جویا را زشوخیهای حسنش آگهی دل به عیاری رباید کاکل قلابی اش جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102631