https://gowharin.ir/gowhar/102568
با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساختند همچو شاخ گل سراپای تو خندان ساختند شکرین لعلت ز موج آب حیوان ساختند نقل دندان ترا از شیرهٔ جان ساختند حسن شوخی را که عالم روشن است از پرتوش در حجاب پردهٔ اظهار پنهان ساختند نکهت گل رنگ یاقوت و خمیر صبح را گرد آوردند و آن سیب زنخدان ساختند خاکسارانی که از اول گریان دشمنند همچو صحرا از لباس آخر به دامان ساختند موج رنگ سنبل و طوفان بوی مشک را جمع آوردند و آن زلف پریشان ساختند خلعت مجنونی ام روزی که در بر کرد عشق از فضای وسعت مشرب بیابان ساختند کاکل مشکین و زلف عنبرین دستی بهم داده جویا خاطر ما را پریشان ساختند جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102568