https://gowharin.ir/gowhar/100751
مگر ای عشق سر پرسش عشاق نداری یا که داری و نظر بر من مشتاق نداری ایکه زآهنگ مخالف روی از راه بمجلس راستی آگهی از نغمه عشاق نداری نه گمانم که شبی روز شود در همه عمر گر تو چون خور نظری بر همه آفاق نداری چون توئی چشمه خورشید جهان شد زتو روشن از چه بر ساحت عاشق سر اشراق نداری عهدت از مهد بپایان ببرم تا بلحدهم تا نگوئی سر پائیدن میثاق نداری مددی زهر غمم میکشد و تلخی تریاق غفلتت چیست مگر ساقی تریاق نداری بتغافل مگذر رفته خلافی اگر از من می بیاور مگر آن آتش حراق نداری گر من آشفته ام و رند و نظرباز و قلندر خبر از صومعه زاهد زراق نداری دست من گیر تو ای دست خدا از سر رحمت کاینچنین بی سر و پا در همه آفاق نداری آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100751