https://gowharin.ir/gowhar/134720
گل به سر برزده از سیر چمن می آیی خنده بر لب گره ای غنچه دهن می آیی امشب ای ماه کجا ساخته باده کشتی می روی از خود و گاهی به سخن می آیی شود آزرده میان تو در آغوش نظر نازک اندام تر از شاخ سمن می آیی بی سبب عیش مرا کرده پریشان رفتی باز از بهر چه ای عهد شکن می آیی شمع و پروانه به فانوس حصاری شده اند چه بلایی تو که در خانه من می آیی شود از گرد رهت باد صبا مشک فروش نو خط من زیبا بان ختن می آیی سیدا روز و شب از غیب ندا می آید ای مسافر شده ام کی به وطن می آیی سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134720