گر نقاب از رخ بگیری آفتابم میکشد ور گذاری این چنین رشک نقابم میکشد شعلهام وز تشنگی بیتاب ای پیر مغان آتشی داری کرم فرما که آبم میکشد بس که گلزار دلم از تشنگی شد شعلهزار غرقه دریایم و شوق سرابم میکشد آرزوی دوزخم در آبش عصیان فکند ای خدا رحمی که هجران عذابم میکشد بر سر بازار رعنایی فصیحی روز و شب خود فروشیهای ماه و آفتابم میکشد فصیحی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137489