https://gowharin.ir/gowhar/100980
کی دهم دیگر عنان آن بت چین را ز دست چون رکابش کی گذارم دامن زین را ز دست ای بهار عیش، می ریزد خزان از جلوه ات چون حنا مگذار این رفتار رنگین را ز دست حال درویشی چه می پرسی که گردد بینوا همچو طنبور افکند گر کاسه چوبین را ز دست بس که از برق تجلی سوخت گلشن را ز حسن بوی دود آید چو آتشباز، گلچین را ز دست می کند عیب و هنر شهرت ز غمازان سلیم چون سخن داری، مده گوش سخن چین را ز دست سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100980