https://gowharin.ir/gowhar/134402
کوه را افغانم آتش در جگر می افگند بحر را اشکم به گرداب خطر می افگند جود نیسان را چه باشد آبرو پیش صدف در عوض هر قطره یی او را گهر می افگند دلربایان می کنند از یکدگر کسب هنر گل ز طفلی غنچه را در فکر زر می افگند گوشه میخانه را زاهد به چشم کم مبین هر که آنجا پا نهد او را بسر می افگند از بد و نیک امتیازی نیست خورشید مرا پرتو خود را به هر دیوار و در می افگند چشم ما خو کرده چون یعقوب بر رخسار دوست کور گردد هر که ما را از نظر می افگند سیدا گر از لبش گویم حدیثی در چمن غنچه از گل پیش روی خود سپر می افگند سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134402