https://gowharin.ir/gowhar/101492
کنم به جام می اوقات عمر چون جم صرف دماغ کو که کند کس به کار عالم صرف مرو به کعبه که می بایدت خمار کشید شراب می شود اینجا چو آب زمزم صرف ترا به گلشن روحانیان سروکار است درین چمن چه کنی آبرو چو شبنم صرف ز باد دستی ما خضر را نصیبی نیست که چون حباب کند عمر را به یک دم صرف نسیم گل به من آرد ز دوزخ و گوید که در بهشت مکن عمر همچو آدم صرف علاج زخم دلم ای طبیب مفت نشد که خونبهای ترا کرده ام به مرهم صرف چو گل به خنده کسی هرگزم ندید سلیم به گریه عمر مرا شد چو شمع ماتم صرف سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101492