https://gowharin.ir/gowhar/101215
چو شعله آن گل رویم به روی خار کشید به جای سرمه به چشمم خط غبار کشید چه سادگی ست که خال لب تو آخر کار به گرد خویش چو هندو ز خط حصار کشید به رهروان جهان ترک آشنایی کرد ز بس که خضر به راه من انتظار کشید صبا ز حرف خزان خوش لطیفه ای انگیخت که گفت با گل و بر گوش شاخسار کشید ز شغل عشق، خلاصی ندارم ای منصور مجال کو که توانم سری به دار کشید سلیم از خط او شورش من افزون شد جنون زیاده شود چون به نوبهار کشید سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101215