https://gowharin.ir/gowhar/131141
چهر تو آتش است وزلفت دود چشمم از دود توست اشک آلود سر رزم که باشدت کز زلف به بر وسر توراست جوشن وخود ز آمد و رفتن تودلگیرم کامدی دیر و رفتی از بر زود جستم از عقل چاره ای به غمش عشق ناگه به گوش من فرمود عقل در کار خویش حیران است کس بدین درد چاره ای ننمود بارک الله ز عشق کز همت در دولت به روی من بگشود داد منصب مرا بلند اقبال کرد از لطف خود مرا خشنود بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131141