https://gowharin.ir/gowhar/101116
چند چون مرغ کسی بادیه پیما باشد؟ زر ماهی ز سفر کردن دریا باشد سایه ی بال هما بستر آسایش نیست ای خوش آن خواب که در سایه ی عنقا باشد محتسب چون به در میکده آید، گوید پیر میخانه که: خوش باشد، اگر جا باشد! شیخ حیف است که در حلقه ی مستان آید بگذارید که در صومعه تنها باشد شست و شویی بده ای باطن می زاهد را که دگر طعنه به مستان نزند، تا باشد دوستی نیست خصومت که ترقی نکند در دلش کینه ی من روغن و دیبا باشد عقل و دین و دل و جان را همه از ما بردی ای بت عهدشکن، پیش تو اینها باشد آفتابی تو و عالم به وجود تو خوش است حیف باشد که نباشی تو و دنیا باشد جام می گیر سلیم این همه آشفته مباش غم عالم نخورد مرد چو دانا باشد سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101116