https://gowharin.ir/gowhar/119853
پرده صبح نگه را بر رخ دلدار در توتیا با چشم خود از خاک این دربار بر رنگ زردم از طلا گشتن به وصلش راه برد نقد سودای محبت شد درین بازار زر بس که از سر تا به پای او لطافت می چکد وصف او سازی دهانت گردد از گفتار تر از غبار خاک پایش کرده ام کحل بصر سرمه کی باشد به چشم انتظارم کارگر؟! ساقیا در بزم ما پیمانه را لبریز کن مجلس طغرل بود بی ساغر سرشار شر! طغرل احراری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/119853