https://gowharin.ir/gowhar/131134
من نه آن مستم که باک از شحنه وشاهم بود داده شه فرمان به هر کاری که دلخواهم بود من به بزم شاه خوردم می خود آگاه است شاه اسم شب دانم چه غم گر شحنه در راهم بود من به راه عشق خواهم رفت تا در کوی دوست گر به هر گامی که بردارم دو صدچاهم بود نیست غم هست ار شب تاریک وراه سنگلاخ چون خیال زلف وروی او شب ماهم بود زاهد از می خوردنم اندیشه از دوزخ مده هفت دوزخ یک شرار از شعله آهم بود بسکه شیرین است عشقش از غم شیرویه سان همچودارا زخم خنجر برجگر گاهم بود در فلک گویدملک با زهره گر خوانی دگر غیر اشعار بلند اقبال اکراهم بود بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131134