https://gowharin.ir/gowhar/66067
عارفی طوف کنان رفت به باغ دید در باغ حمامی با زاغ با هم از حکم دو جنسی رسته چون دو همنجس به هم پیوسته عارف آن حال عجب را چون دید به تعجب سر انگشت گزید که دو ناجنس به هم چون گستاخ میوه چین آمده اند از یک شاخ ناگهان دید که از شاخ بلند برگشادند سوی خاک نژند آب جویان به تک و پوی شدند لنگ لنگان به لب جوی شدند دید کانبازیشان در لنگی می دهد خاصیت یکرنگی زاغرا ور نه چه نسبت به حمام که گزینند به یک شاخ مقام بس دو خویش به نسب همخانه که نشینند ز هم بیگانه آشنایی نه به قرب نسب است قرب ارباب ادب از ادب است جامی : هفت اورنگ : سبحة‌الابرار : بخش ۱۰۷ - حکایت آن زاغ و کبوتر که به مناسبت لنگی همپای یکدیگر شده بودند گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/66067