https://gowharin.ir/gowhar/119832
عارض چون ماهش از برقع نمایان می کند عالمی را شمع رخسارش چراغان می کند از خیال غنچه اش دارم به دل جمعیتی خاطرم را یاد آن گیسو پریشان می کند دوش با یاد رخش از دیده باریدم گهر موج اشکم در جهان امروز طوفان می کند دل به کوی یار می باشد ولی هر دم چو مور آن تفاخرها که در دست سلیمان می کند! ای پریرو نقش نیرنگ کدامین صورتی؟! چشم صد آئینه را عکس تو حیران می کند! گر همین باشد گداز شعله شمع وفا خانه زنبور را پروانه ویران می کند با مریض عشق دارو نیست در دکان دهر مشکل مجنون ما را لیلی آسان می کند حیرتی دارم که طغرل بلبل از شب تا سحر در حضور شاهد گل سخت افغان می کند طغرل احراری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/119832