https://gowharin.ir/gowhar/131169
ریزم از بس خون زچشم اندرکنار لاله زاری سازم اندر هر کنار شدکنارم چشمه ساری زاشک چشم تا زمن بگرفت آن دلبر کنار از پی وصل نگاری سیمتن رخ چو زردارم پر ازگوهر کنار من دگر آسوده دل خواهم نشست با دلم آید نگارم گر کنار شانه کش بر زلف مشکین تا همی پرکنم از مشک واز عنبر کنار زاهدا با ما نشین پیمانه کش خرقه وسجاده را نه برکنار دولت عشقم بلنداقبال کرد ریخت از اشکم بسکه لؤلؤ درکنار بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131169