https://gowharin.ir/gowhar/134344
روزی که دام زلف تو در تاب می شود مژگان به چشم صید رگ خواب می شود گر بگذری به وقت نماز از نماز گاه آغوش ها گشاده چو محراب می شود هنگام خط شکسته شود دست و پای خال افتاده دزد در شب مهتاب می شود از پنبه سنگ بر دهنش دم به دم زنند هر شیشه یی که صرف می ناب می شود شیر و شکر به سفره دنیا پرست نیست هر جا خسیست روزیی گرداب می شود خود را اگر به سایه ابرو کشد چو سرو شمشیر خوب تیغ سیه تاب می شود از مرگ چاک ها به گریبان آدمیست بر جان خاک رخنه ز سیلاب می شود خون جوش می زند ز لب خشک ساحلم هر تشنه یی که در طلب آب می شود این بی قراریی که تو را هست سیدا آخر دل تو چشمه سیماب می شود سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134344