https://gowharin.ir/gowhar/120253
دل سوزد از غم رخ آنشوخ مهوشم ساقی کجاست باده که بنشاند آتشم؟ دیوانه گر به دیر مغان رو نهم چه عیب چون من اسیر مغبچگان پریوشم گر نیست وجه باده ام اما پی پسند مستان شوم ز هر خم اگر جرعه ای چشم هستم گدای دیر ولی نقد احتراف پاشم به پای مغبچه آنگه که سرخوشم بیخود شوم ز عشوه ساقی به رویم آب از می زنند بو که رهاند ازین غشم رنج خمار و انده دهرم خراب ساخت کو چاره ای جز آنکه دو پیمانه در کشم فانی ز زلف حور چه خوش دل شوم که من ز آشفتگی طره شوخی مشوشم امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۸ - تتبع خواجه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120253