https://gowharin.ir/gowhar/133645
دلت آن به که به هم چشمی چشم تو نکوشد یا به بیماریش از صحت خود چشم بپوشد تو بعناب مداوا نتوانی که زخجلت پیش عناب لبت شیره عناب بخوشد خود چه دلسوخته بوسه زدت کز تف عشقش تب برآوردی وزان لب همه تبخاله بجوشد گو طبیعت ندهد نسخه بتجویز بنفشه که برخط تو عطار بنفشه نفروشد اگر از ناله نی تابش تب از تو شود طی گوش سوی دل من دارکه چون نی بخروشد بسکه شیرین لب تو خنده زد از گریه جیحون ننشینم ترش ار چند گهی تلخ بنوشد زعفرانیست رخت از تب وزانش بستودم که همی خواجه به خنده غزلم چون بنیوشد جیحون یزدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/133645