در حق من ز حادثه نامهربانتری وز دشمنان من به یقین بدگمانتری به عهدتر بسی ز جهانی و، زین سبب از پیش من بسی ز جهان هم جهانتری چون سایه بر پی تو به سر میدوم، ولیک هر ساعتی چو سایه ز من بر کرانتری بر آستانت سر نتوانم نهاد، از انک از آسمان به قدر، بلندآستانتری چون غنچه بیدهانی و، این سخت نادر است کاندر سخن ز سوسن تر، خوش زبانتری صدبار بیوفاتری از گل، به گاه عهد واندر سخن ز غنچه تر، بیدهانتری هرگز ندید چشم و نشنید گوش من رویی بدان خوشی و حدیثی بدان تری سراج قمری : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/128641