https://gowharin.ir/gowhar/140106
در حق تو کس را سر انکار نباشد ناحق بود آن کس که به اقرار نباشد زنهار ز شمشیر زبانت که به میدان کس نیست که پیش تو به زنهار نباشد گر علم و عمل داری و درویشی و کردار حاجت به زبان بازی و گفتار نباشد درد و غم هجر تو به دیوار بگویم دانم سرخر، در پس دیوار نباشد پر شعبده و سحر شود عرصه عالم گر معجز آن لعل درر بار نباشد بلبل چو زلیخا نکند ناله و افغان تا یوسف گل بر سر بازار نباشد ما مست و خرابیم و توئی عاقل و هشیار میخانه ما قابل هشیار نباشد هان در گرانمایه عشقم به کنار است بازار کساد است و خریدار نباشد چون عیسی منصور زدم کوس اناالحق دردا که در این دار یکی دار نباشد دجال براند خرک لنگ به میدان بر اسب اگر حیدر کرار نباشد «حاجب » به ره مرد، دهد جان گرامی جان دادن بیهوده سزاوار نباشد حاجب شیرازی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140106