https://gowharin.ir/gowhar/119841
تا شعاع مهر از جیب تو روشن می شود دامن هر ذره از آئینه خرمن می شود پرده دیگر به مضراب غمش در کار نیست از بم و زیر جنون این ناله شیون می شود نیست امکان تا به عرض آرم حدیث وصف او بس که از حیرت زبانم همچو سوسن می شود وصل داری آرزو شو بسمل شوق طلب مشکلات درس در او حل از تپیدن می شود حیرت ما گر شود سرگرم عرض مدعا جوهر آئینه یکسر چین دامن می شود در حریم وصل او هر لحظه در بزم ادب آشیان مرغ رنگم از پریدن می شود پیکر ما نیست محتاجی به تشریف دگر عاقبت این خاکساری کسوت تن می شود طغرل از بهر ضیاء پرتو مهر رخش هر بن مو بر تنم مانند روزن می شود طغرل احراری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/119841