https://gowharin.ir/gowhar/119752
تا زلف تو در خرمن گل غالیه بیز است در دور قمر بین که قران مشتری ریز است ترسم که به دل رخنه زند مردم چشمت ور نه ز چه رو خنجر مژگان تو تیز است؟! مقتول تو را نیست ازآن صورت مردن برق دم شمشیر تو تا آئینه ریز است زحمتکش عشقم که چه هجران و چه وصلت از دست جفای تو کجا جای گریز است؟! هر جا که ز نقش کف پای تو نشانیست چون عرصه محشر همه دلم غلغله خیز است افسانه حسن تو هر آن گوش که بشنید در دعوی زیبائی یوسف به ستیز است هر کس که سواد خط مشکین تو را دید در قافیه حسن بگفتا که تمیز است فرهنگ سخن های دقیق من طغرل نه طور «صراح » است نه گفتار «همیز» است طغرل احراری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/119752