https://gowharin.ir/gowhar/120263
تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم در دیر خاک درگه پیر مغان شدم خاک ره من اهل نظر سرمه میکنند زاندم که خاک درگه آن آستان شدم پیرانه سر اگر نه جوانیست در سرم بهر چه عاشق رخ آن دلستان شدم ز اقبال درد عشق منم عالمی دگر ورنه ز چشم و دل ز چه دریا و کان شدم در عشق آن پری که نشانش پدید نیست اندر میان اهل جنون بی نشان شدم از بیم خیل غم وطنم گشت میکده غم نیستم کنون که بدارالامان شدم وارستم از بلای خودی تا به دست عشق آواره رمیده بی خانمان شدم فانی زیاده زین نتوانم عیان نمود کآشفته این چنین ز هوای فلان شدم امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۸ - تتبع خواجه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120263