https://gowharin.ir/gowhar/137422
باز دل بر در غم طرح محبت انداخت بر سر شعله چو خس رخت اقامت انداخت ای سگ دوست به جانت که چو غم جانم خورد استخوانم را در دوزخ حسرت انداخت ریسمان نفسم را غم ایام گسیخت دلو عمرم به ته چاه قیامت انداخت دل به صد حیله شد آبستن طفل طربی دید بخت سیهم را و بساعت انداخت گرچه زین پیش مصیبت به دل آتش می‌زد ماتمم آتش در جان مصیبت انداخت فطرت پست فصیحی‌ست که در روز ازل خلعت همت بر دوش قناعت انداخت فصیحی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137422