https://gowharin.ir/gowhar/135731
ای دل من مبتلا در خم گیسوی تو خون رود از دیده‌ام ز حسرت روی تو ز کشتنم نیست غم ولی از آنم ملول که میرسد زین عمل رنج ببازوی تو نشسته‌ام منتظر بلکه صبا آورد بخانهٔ من بمن ز کوی تو بوی تو ز تیر مژگان تو دل ار برد جان چه سود که بسته راه گریز خنجر ابروی تو قامت دلجوی تو سرو خرامان من سرو خرامان من قامت دلجوی تو ز فرط رفعت یقین بچرخ پهلو زند گر بنشیند صغیر دمی به پهلوی تو صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135731