https://gowharin.ir/gowhar/130730
ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخور وصل خواهی دید زود از درد هجران غم مخور خوش به سودای دو چشم آهوی سرگشته‌ای با صبا میگرد در کوه و بیابان غم مخور ماه روی یار میخواهی چو بلبل بیقرار نعره زن مستانه در صحن گلستان غم مخور چشم چون خواهی بروی ماه تابان برگشای همچو ابراز گریه خونبار گریان غم مخور همچو مور لنگ بر جانم چو خواهی شد سوار از سپاه و لشکر نوح و سلیمان غم مخور کوهیا در حلقه زلف مه و خورشید او تا به حال خود رسی از ضرب چوگان غم مخور کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130730