https://gowharin.ir/gowhar/129067
ای آتش از رخت به درون لاله زار را صد داغ از بهشت تو بر دل بهار را گر بر گل تو رخصت نالیدنش دهند از شوق ناله جان به لب آید هزار را خاری به دل خلیده مپندار بی جهت در مرغزار ناله این مرغ زار را مانی کجاست تا به معانی نظر کند در طلعت تو صنعت صورت نگار را ساقی میم از آن لب شیرین چنانکه کرد مستغنی از شراب و شکر باده خوار را در دوستی جفای تو سهل است چون کنم بد عهدی زمانه ناسازگار را اشک محیط زا چو گذشت از گهر چه فرق فرقی اگر ز لجه ندانم کنار را دامن به موج دیده کنم شرم زنده رود تا جای زیبد این لب جو سرو یار را ای دل به لعبتی چه درافتی که ترک وی از یک نگه پیاده کند صد سوار را تا در صفات یار صفایی نکو رسید نشناخت سر حکمت پروردگار را صفایی جندقی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129067