https://gowharin.ir/gowhar/120131
اگر چه پیر مغانم پیاله داد به دست به عشوه مغبچه ام کرد مست و باده پرست ز شیخ و خانقه و حور و روضه ام فارغ مرا که پیر و جوانی چنین میسر هست ببین بلندی چرخ برین و پستی خاک نگون شدن چو نخواهی بساز خود را پست خوشم ز مستی جام فنا به شکر همین که نیستم ز می عجب و خود پرستی مست بهر شکست که در زلف دلکش افکندی هزار دل که درو بسته بود یافت شکست دلا در آتش می سوز نقش هستی خویش که هر کسی که نکرد این عمل ز خویش نرست مده به رند خرابات عهد می ای شیخ که قسمت این شده از ساقیان عهد الست بیار باده بی اختیاری ای ساقی که اختیار درین کارگه به دل نه نشست وصال بایدت از خویش بگسل ای فانی که هر که او ز خودی شد جدا باو پیوست امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۶ - تتبع خواجه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120131