خوشگلی و مَه جبینی :)
عبدالرضا هلالی
کی این نوستالژی رو یادشه؟ :)
فقط اونجایی که میگه
بریم از سید جواد بخونیم..
امشبو برین به یادِ آقا ابوفاضل، علمدارِ ارباب، با این صفا کنید🤍
فقط اونجایی که میگه
بریم از سید جواد بخونیم..
امشبو برین به یادِ آقا ابوفاضل، علمدارِ ارباب، با این صفا کنید🤍
📄| #بخونید
یادمه اوایلِ اغتشاشات بعضی از افراد این حکمت حضرت علی رو میگفتند و سکوت و بی طرف بودنِ خودشون رو توجیه میکردند، درحالی که معنای این حکمت این نیست! متاسفانه بعضیا اینطوری برداشت میکنند که اکثر جامعه باید تو فتنه و آشوبِ اجتماعی، انزوا طلب باشند و کنج عزلت رو انتخاب کنند! نه عزیزم این برداشت با آموزهیِ قرآن و معصومین سازگار نیست، خود حضرت امیر هیچوقت دست از مواضعِ سیاسی خودشون برنداشتن.
منظور از این حکمت اینه که موقع فتنه ها جوری عمل نکنی که دشمن بتونه رو تو حساب باز کنه! جوری عمل نکنی که عملِ تو یه جورایی حمایت از دشمن محسوب بشه، مثلِ اون عزیزانِ مذهبی که بیبیسی و اینترنشنال براشون پست حمایتی میزاشت :)))
شارح خویی، از علمای قرن سیزدهم و چهاردهم در شرح این حکمت میگه: غرض امام علی علیه السلام از این جمله انزوا و عزلت و استراحت در غفلت و سستی نیست بلکه مقصود حذر کردن از تعاون و یاری رساندن به دعوت کنندگان فتنه و عدم حمایت از آنان در مقاصد فاسده شان است.
حضرت آقا هم تو یکی از سخنرانی هاشون گفتن: این را هم عرض بکنیم؛ بعضیها در فضای فتنه، این جملهیِ امیرالمؤمنین را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: بکش کنار! این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.
خلاصه که عزیز من
در کرب و بلا بیطرفان بیشرفاناند
تاریخ همان است حسینی و یزیدی ..
نه از ظالم دفاع کن، نه ماله بی عدالتی رو بکش، نه جای شهید و جلاد رو عوض کن و نه دروغ های کسی رو باور کن که مشکلش اسلامه! همین.
یادمه اوایلِ اغتشاشات بعضی از افراد این حکمت حضرت علی رو میگفتند و سکوت و بی طرف بودنِ خودشون رو توجیه میکردند، درحالی که معنای این حکمت این نیست! متاسفانه بعضیا اینطوری برداشت میکنند که اکثر جامعه باید تو فتنه و آشوبِ اجتماعی، انزوا طلب باشند و کنج عزلت رو انتخاب کنند! نه عزیزم این برداشت با آموزهیِ قرآن و معصومین سازگار نیست، خود حضرت امیر هیچوقت دست از مواضعِ سیاسی خودشون برنداشتن.
منظور از این حکمت اینه که موقع فتنه ها جوری عمل نکنی که دشمن بتونه رو تو حساب باز کنه! جوری عمل نکنی که عملِ تو یه جورایی حمایت از دشمن محسوب بشه، مثلِ اون عزیزانِ مذهبی که بیبیسی و اینترنشنال براشون پست حمایتی میزاشت :)))
شارح خویی، از علمای قرن سیزدهم و چهاردهم در شرح این حکمت میگه: غرض امام علی علیه السلام از این جمله انزوا و عزلت و استراحت در غفلت و سستی نیست بلکه مقصود حذر کردن از تعاون و یاری رساندن به دعوت کنندگان فتنه و عدم حمایت از آنان در مقاصد فاسده شان است.
حضرت آقا هم تو یکی از سخنرانی هاشون گفتن: این را هم عرض بکنیم؛ بعضیها در فضای فتنه، این جملهیِ امیرالمؤمنین را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: بکش کنار! این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.
خلاصه که عزیز من
در کرب و بلا بیطرفان بیشرفاناند
تاریخ همان است حسینی و یزیدی ..
نه از ظالم دفاع کن، نه ماله بی عدالتی رو بکش، نه جای شهید و جلاد رو عوض کن و نه دروغ های کسی رو باور کن که مشکلش اسلامه! همین.
ذوالفقار
Photo
- یک فریم از تنهایی.
نامِ او شیرالله قنبریست. اهل کرمان.
جانباز اعصاب و روان و جانباز شیمیایی.
بعد از عملیات کربلای ۵ که مجروح میشود، تا الان حدود ۳۶ سال است که در قرنطینه کامل به سر میبرد! او به خاطر عفونت و بیماری های شدید تنفسی نمیتواند به خانواده خود نزدیک شود! سال های طولانیست که حتی خانواده خود را از دور نگاه میکند و نوهاش را در آغوش نکشیده و سر سفره همراه خانواده خود ننشسته؛ چرا که درجه عفونت های او بسیار بالاست. فکرش را کنید، ۳۶ سال در خانه ماندن اصلا برای ما قابل هضم کردن نیست. ۳۶ سال تنهایی کشیدن را چه کسی میتواند درک کند؟! چه کسی میفهمد حالِ مردی را که وقتی تفنگ بازیِ نوهاش را از پشتِ پنجره نگاه میکند، یاد و خاطرش میرود در جبهه ها و بهم میریزد؟! اصلا ما جوانمردیِ امثال شیرالله ها را یادمان رفته، این مرد سالیانِ متمادیست جورِ تنهایی را به خاطرِ امنیتِ الانِ ما دارد میکشد! خدای من چه مسئولیت سنگینی بر دوش های ما قرار داده ای، این حقِ عظیم بر دوش های ما دارد سنگینی میکند. من از خویش در برابر این مرد خجالت زده ام! در فردایِ قیامت رویِ این مرد از خجالت پایین نیست، میتواند سر را بالا بگیرد و بگوید ۳۶ سال است برای اسلام دارم در خود میسوزم! من چه بگویم؟! من بگویم اصلا چه کرده ام؟! خدایا خود شاهدی اگر میگویم شرمندهشان هستم، یک شعارِ کلیشه ای نیست، واقعا شرمندهام. در برابر کار بزرگ این ها هیچ نکرده ام، کاش بتوانم در وسع خویش جبران کنم، و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم..
+از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه.
نامِ او شیرالله قنبریست. اهل کرمان.
جانباز اعصاب و روان و جانباز شیمیایی.
بعد از عملیات کربلای ۵ که مجروح میشود، تا الان حدود ۳۶ سال است که در قرنطینه کامل به سر میبرد! او به خاطر عفونت و بیماری های شدید تنفسی نمیتواند به خانواده خود نزدیک شود! سال های طولانیست که حتی خانواده خود را از دور نگاه میکند و نوهاش را در آغوش نکشیده و سر سفره همراه خانواده خود ننشسته؛ چرا که درجه عفونت های او بسیار بالاست. فکرش را کنید، ۳۶ سال در خانه ماندن اصلا برای ما قابل هضم کردن نیست. ۳۶ سال تنهایی کشیدن را چه کسی میتواند درک کند؟! چه کسی میفهمد حالِ مردی را که وقتی تفنگ بازیِ نوهاش را از پشتِ پنجره نگاه میکند، یاد و خاطرش میرود در جبهه ها و بهم میریزد؟! اصلا ما جوانمردیِ امثال شیرالله ها را یادمان رفته، این مرد سالیانِ متمادیست جورِ تنهایی را به خاطرِ امنیتِ الانِ ما دارد میکشد! خدای من چه مسئولیت سنگینی بر دوش های ما قرار داده ای، این حقِ عظیم بر دوش های ما دارد سنگینی میکند. من از خویش در برابر این مرد خجالت زده ام! در فردایِ قیامت رویِ این مرد از خجالت پایین نیست، میتواند سر را بالا بگیرد و بگوید ۳۶ سال است برای اسلام دارم در خود میسوزم! من چه بگویم؟! من بگویم اصلا چه کرده ام؟! خدایا خود شاهدی اگر میگویم شرمندهشان هستم، یک شعارِ کلیشه ای نیست، واقعا شرمندهام. در برابر کار بزرگ این ها هیچ نکرده ام، کاش بتوانم در وسع خویش جبران کنم، و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم..
+از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه.
من که توقعِ قُرب از هیچ کس ندارم
اصلا همین که هستم این دور و بر میارزد ..
هر طور میپسندى بشکن دلِ گدا را
هرچه شکسته تر شد دل بیشتر میارزد ..
چون سنگ ریزه ما را بینِ نجف بینداز
ریگِ نجف به قدرِ صد کوهِ زر میارزد ..
هر چه خراب کردم دیدم درست کردى
ویرانه بودن من از این نظر میارزد ..
گر تو نمی پسندى تغییر ده قضا را
از کوى نیکنامان یک آن گذر میارزد ..
حداقل به کار حسین که می آییم
این بار را ضرر کن، ما را بخر، میارزد ..
اصلا همین که هستم این دور و بر میارزد ..
هر طور میپسندى بشکن دلِ گدا را
هرچه شکسته تر شد دل بیشتر میارزد ..
چون سنگ ریزه ما را بینِ نجف بینداز
ریگِ نجف به قدرِ صد کوهِ زر میارزد ..
هر چه خراب کردم دیدم درست کردى
ویرانه بودن من از این نظر میارزد ..
گر تو نمی پسندى تغییر ده قضا را
از کوى نیکنامان یک آن گذر میارزد ..
حداقل به کار حسین که می آییم
این بار را ضرر کن، ما را بخر، میارزد ..
اشتباه ما اونجا بود که بر حسبِ نیاز جامعه، زن جایگاهِ خودش رو گم کرد. الگویِ دیگری رو برای زندگیِ خودش انتخاب کرد، درحالیکه الگو؛ برایِ زنِ مسلمان باید امثال رخشنده سادات ها باشند. ممکنه بپرسید رخشنده سادات مگه کی بود؟! این بانو همسرِ مرحوم آیت الله قاضیه. بانویی که در گفته هایِ او ذکر شده: "برایِ من مبدأ عشق و تراوشات آن مهم بود، هرکسی را به دل راه نداده بودم و منتظر کسی بودم که خداوند او را برایِ من بخواهد." وقتی که تصمیم گرفته بود سید علی قاضی توی نجف بمونه، رخشنده سادات با وجودِ تمومِ نگرانی هاش و فقر و سختی ای که میدونست در انتظارشه رو به سید علی گفت: "هر کجا باشی در کنارت هستم، با تمام وجود از کنارِ تو بودن راضی ام، حتی اگر لازم باشد دخترِ پدرِ ثروتمندِ تبریزی بودنم را فراموش کنم." آیت الله قاضی خطاب به این همسرِ خودشون میگن: "خدا تو را برایِ من نگهدارد رخشنده، نمیدانی چه آرامشی به قلبم دادی، و تا چه اندازه خوشحالم کردی.. هیچ چیز نمیتوانم بگویم جز اینکه زنی هستی که مردت با تمامِ وجودش از تو راضیست." تنها زنی به این مقام میرسه که الگویِ اولینِ خودش حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها باشه. و چه زیباست بدونی راهی رو تویِ زندگی در پیش گرفتی که لبخند رضایت خانوم جان بالاسرِ زندگیته.🤍
نقل شده رخشنده سادات موقع رسیدن به نجف، به این شکل با امیرالمؤمنین نجوا میکرد: "یاعلی تو خودت میدانی من از زندگی و مال و منال در تبریز چیزی کم نداشتم وارث زمین و قصبه و بخشهای بزرگی از ده های اطراف تبریز بودم اما همه را گذاشته ام و در راه علم و عالم شدن سید علی میخواهم همراه و کمک کار او باشم. فهمیده بودم که این زندگی گذراست و آدمها روزی صحنه بازی شان در این دنیا را رها کرده و خواهند رفت اگر خداوند از من خواسته بود در خدمت زندگی ام باشم و ضبط وربط بچه ها و همسرم را برعهده بگیرم با جان و دل پذیرا بودم مگر من چه میخواستم جز رضایت او؟! اگر مال و منال برایم مهم بود با طلبهای ازدواج نمیکردم که از همان روز نخست احتمال میدادم مسیری را پیش پایم بگذارد که از خانواده و ثروتم به کلی فاصله بگیرم"
بانویی که تربیتِ خودش رو به دستان مولا علی سپرده بود و بهایِ اون رو هرطور که بود حاضر بود بده و میگفت: "نمیدانستم که همجواری با امیرالمؤمنین که هفت جهان را با آن عوض نمیکردم غرامتی دارد که باید آن را میپرداختم، مگر میشود کسی دل به ساحت قدسی او بدهد و حضرت امیر سفرۀ توحید را برایش نگستراند؟! مولی هر ظرف را به اندازه خودش از زلال حقایق پُر میکند و من میدانستم که او مرا با نداری و سختی پس از شکوه و دارایی و ثروت های بسیار تربیت خواهد کرد."
بانویی که تربیتِ خودش رو به دستان مولا علی سپرده بود و بهایِ اون رو هرطور که بود حاضر بود بده و میگفت: "نمیدانستم که همجواری با امیرالمؤمنین که هفت جهان را با آن عوض نمیکردم غرامتی دارد که باید آن را میپرداختم، مگر میشود کسی دل به ساحت قدسی او بدهد و حضرت امیر سفرۀ توحید را برایش نگستراند؟! مولی هر ظرف را به اندازه خودش از زلال حقایق پُر میکند و من میدانستم که او مرا با نداری و سختی پس از شکوه و دارایی و ثروت های بسیار تربیت خواهد کرد."
رخشنده سادات بانویی بود که غم و دردِ زمانه اون رو مثلِ ما ها از پا در نمیآورد، سرِ خدا غر نمیزد! ناله و شکوه و شکایت نمیکرد. بلکه میگفت: "کسی که میخواهد راه ولایتِ امیرالمؤمنین راه برود باید گوشه ای کوچک ولو در مقیاسِ یک در بینهایت، غصه هایِ او را چشیده باشد." عشق به امیرالمؤمنین، رخشنده رو تا جایی برد که حتی در حرم مولیالموحدین خاک شد، چه سعادتی که جسمت برای تدفین در نجف باشه! با این وجود میگفت: "زهی سعادت برای مرگی که جسمم در کنار مولای متقیان و ارواح مؤمنان به خاک سپرده شود. منزلگاه برزخی انسانها با مكان دفن جسمشان تفاوت دارد. اگر روحشان تابع ولایت و عامل به آن بوده باشد هم جوار باطنی مولی الموحدین هستند و اگر منکر مقام ایشان باشند حتی جسمشان هم در کنار او دفن باشد جهنمی اند و در آن میسوزند. مگر نبوده است که دشمنان امیرالمؤمنین و غاصبان ولایت را کنار رسول الله دفن کرده اند یا هارون الرشید را در جوار امام رضا؟! اما برزخ سرزمین وجود انسان و عرصه مواجهه با حقایقی است که او خود به دست خود در دنیا تراشیده است؛ چه در برزخ چه در قیامت و چه در بهشت و جهنم انسان با خود و اعمالش روبه رو میشود. من که در دنیا شیفته نور ولایت بودم این همجواری توفیق و خاصیتی ویژه برایم ایجاد میکرد."
الگوی واقعی ما خانوم ها باید امثال این بانو باشند، بانویی که در احوالاتشون نقل شده در دنیا شیفتهیِ نورِ ولایت بودن. باید بریم ببینیم چیشد که رسالتِ واقعیِ یک زن رو امثال رخشنده ها کشف کردند ولی ما ها هنوز داریم مسیر رو کج میریم؟!
انشاءالله از این به بعد معرفی میشه بانوانی که رسالتِ حقیقی یک زنِ مسلمان رو پیدا کردند، برای اینکه ما ها بهتر بتونیم وظیفه خودمون رو بفهمیم.
انشاءالله از این به بعد معرفی میشه بانوانی که رسالتِ حقیقی یک زنِ مسلمان رو پیدا کردند، برای اینکه ما ها بهتر بتونیم وظیفه خودمون رو بفهمیم.
| #فضیلت_علی
معجزهِ من...
رسول خدا صلی الله علیه و آله:
خدا به موسی، عصا را عطا نمود
و به ابراهیم سرد شدن آتش را
و به عیسی کلماتی،
تا با آنها مرده را زنده کند
و به من، این علی را داد..
هر پیامبری، معجزهای دارد
و علی معجزه خداست!
📚ینابیع المودة، ج٢،ص٨٣
معجزهِ من...
رسول خدا صلی الله علیه و آله:
خدا به موسی، عصا را عطا نمود
و به ابراهیم سرد شدن آتش را
و به عیسی کلماتی،
تا با آنها مرده را زنده کند
و به من، این علی را داد..
هر پیامبری، معجزهای دارد
و علی معجزه خداست!
📚ینابیع المودة، ج٢،ص٨٣
#خطبه_متقین
• بخش ششم
[فرد متقی] کسى را که به او ستم کرده و پشیمان است مىبخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مىکند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است؛ گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر. نیکى اش روى آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت شکرگزار است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمىکند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمىشود و پیش از آنکه شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مىکند. آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمىسازد و آنچه را به او تذکّر داده اند فراموش نمىکند. مردم را با نام هاى زشت نمى خواند و به همسایگان زیان نمى رساند. مصیبت زده را شماتت نمى کند. در امور باطل وارد نمى شود و از دائره حق بیرون نمیرود.
• بخش ششم
[فرد متقی] کسى را که به او ستم کرده و پشیمان است مىبخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مىکند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است؛ گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر. نیکى اش روى آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت شکرگزار است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمىکند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمىشود و پیش از آنکه شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مىکند. آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمىسازد و آنچه را به او تذکّر داده اند فراموش نمىکند. مردم را با نام هاى زشت نمى خواند و به همسایگان زیان نمى رساند. مصیبت زده را شماتت نمى کند. در امور باطل وارد نمى شود و از دائره حق بیرون نمیرود.
ذوالفقار
#خطبه_متقین • بخش ششم [فرد متقی] کسى را که به او ستم کرده و پشیمان است مىبخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مىکند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است؛ گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و…
اون روزی که بتونم فحش رو از بچه مذهبی ها بگیرم عید منه.
| #معرفی_کتاب
بخشی از کتاب سربلند؛
"خاطرات و زندگینامه شهید محسن حججی."
چرا لزوم بر خوندن این کتاب دارم؟!
چون به تعبیر حضرت آقا ما ها باید تویِ
خودمون روحیهیِ این شهدا رو تقویت کنیم.
این کار هم منوط بر خوندنِ سبک زندگی
شهدا تو مواجهه با مسائل مختلفیه که ممکنه
ما هم روزی تو مواجهه با اون ها قرار بگیریم،
فلذا چقدر زندگیِ کسی که تو دنیا سوخته
و شیفتهیِ اهل بیت بوده، میتونه برای ما
یه چراغِ روشن باشه.
بخشی از کتاب سربلند؛
"خاطرات و زندگینامه شهید محسن حججی."
چرا لزوم بر خوندن این کتاب دارم؟!
چون به تعبیر حضرت آقا ما ها باید تویِ
خودمون روحیهیِ این شهدا رو تقویت کنیم.
این کار هم منوط بر خوندنِ سبک زندگی
شهدا تو مواجهه با مسائل مختلفیه که ممکنه
ما هم روزی تو مواجهه با اون ها قرار بگیریم،
فلذا چقدر زندگیِ کسی که تو دنیا سوخته
و شیفتهیِ اهل بیت بوده، میتونه برای ما
یه چراغِ روشن باشه.