میل بوسہ از لبت دارد دل احساسے ام!
واے! دل دل میڪنم درگیر رودرباسے ام!
در میان گونہ هایت ماندہ ام در انتخاب
من همیشہ مبتلاے عادت وسواسے ام!
لحظہ اے عڪس تورا دیدم ولے از آن زمان
عاشق دنیاے عڪس و عالم عڪاسے ام!
شعرهایم را براے هرڪسے "شر" میڪنم
تا مگر شعرم بخوانے، تا مگر بشناسے ام!
تو بہ من گفتے حواست... هیچ میدانے ڪجاست؟
غرق چشمانت دچار درد بے حواسے ام!
سیب را مے آفریند.. منع خوردن مے ڪند
من از این پرهیزهاے بے سر و تہ عاصے ام!
یڪ طرف موے شرابے، یڪ طرف چشم خمار
باز هم در گیر و دار آن لب گیلاسے ام!
فاضل نظری
واے! دل دل میڪنم درگیر رودرباسے ام!
در میان گونہ هایت ماندہ ام در انتخاب
من همیشہ مبتلاے عادت وسواسے ام!
لحظہ اے عڪس تورا دیدم ولے از آن زمان
عاشق دنیاے عڪس و عالم عڪاسے ام!
شعرهایم را براے هرڪسے "شر" میڪنم
تا مگر شعرم بخوانے، تا مگر بشناسے ام!
تو بہ من گفتے حواست... هیچ میدانے ڪجاست؟
غرق چشمانت دچار درد بے حواسے ام!
سیب را مے آفریند.. منع خوردن مے ڪند
من از این پرهیزهاے بے سر و تہ عاصے ام!
یڪ طرف موے شرابے، یڪ طرف چشم خمار
باز هم در گیر و دار آن لب گیلاسے ام!
فاضل نظری
کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمیدانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمیدانم
ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم اگرچه من نمیدانم
چو من گم گشتهام از خود چه جویم باز جان و تن
که گنج جان نمیبینم طلسم تن نمیدانم
چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمیدانم
برون پرده گر مویی کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمیدانم
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه میچیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمیدانم
از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا
اگرچه خوشه میچینم ره خرمن نمیدانم
چو از هر دو جهان خود را نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمیدانم
چو آن گلشن که میجویم نخواهد یافت هرگز کس
ره عطار را زین غم به جز گلخن نمیدانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمیدانم
ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم اگرچه من نمیدانم
چو من گم گشتهام از خود چه جویم باز جان و تن
که گنج جان نمیبینم طلسم تن نمیدانم
چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمیدانم
برون پرده گر مویی کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمیدانم
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه میچیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمیدانم
از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا
اگرچه خوشه میچینم ره خرمن نمیدانم
چو از هر دو جهان خود را نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمیدانم
چو آن گلشن که میجویم نخواهد یافت هرگز کس
ره عطار را زین غم به جز گلخن نمیدانم
آه ای همیشه گل!
که به سرخی در این خزان
گُل کردهای به باغچهی بازوانِ من..
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
آه ای همیشه گل!
که به سرخی در این خزان
گُل کردهای به باغچهی بازوانِ من..
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضیها مغرور به نظر میرسند..
ولی در واقع، همانند کسی که
از غرق شدن میترسد،
از صمیمی شدنِ با آدمها میگریزند،
و هیچ کس نخواهد فهمید؛
همین آدمی که قلابش را غلاف کرد و بیتفاوت از کنارِ دریا گذشت؛
چقدر دلش ماهی میخواست!
نرگس صرافیان طوفان
شب بخیر🩶
ولی در واقع، همانند کسی که
از غرق شدن میترسد،
از صمیمی شدنِ با آدمها میگریزند،
و هیچ کس نخواهد فهمید؛
همین آدمی که قلابش را غلاف کرد و بیتفاوت از کنارِ دریا گذشت؛
چقدر دلش ماهی میخواست!
نرگس صرافیان طوفان
شب بخیر🩶
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عاشق می نوشم
#معین عزیز
🔺🔻🔺
#معین عزیز
🔺🔻🔺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
﷽
سلام
سحریز خیر اولسون❤️
عشق فنجان نئزمحبت دن دولو اولسون
سفره نیز برکتلی اولسون🌸
☀️گون آیدین عزیز دوسلاریم ☀️
سلام
سحریز خیر اولسون❤️
عشق فنجان نئزمحبت دن دولو اولسون
سفره نیز برکتلی اولسون🌸
☀️گون آیدین عزیز دوسلاریم ☀️
👫❤️👫
صد سلام و یڪ،
صبح بخیر تقدیمت عشقم
صدبوسه و یڪ،
لب زلبت تقدیمت عشقم
وروح منے جانم
ودنیاے منی،من چه نویسم
من عاشقتم قلب و
دل پاڪ،خودم تقدیمت عشـــقم👈❤️
#صبحت_بخیر_عشق_دلم ..✌️♥️☕️
صد سلام و یڪ،
صبح بخیر تقدیمت عشقم
صدبوسه و یڪ،
لب زلبت تقدیمت عشقم
وروح منے جانم
ودنیاے منی،من چه نویسم
من عاشقتم قلب و
دل پاڪ،خودم تقدیمت عشـــقم👈❤️
#صبحت_بخیر_عشق_دلم ..✌️♥️☕️
@JanJiyarlr
🌸🍃
#عاشقان هــر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر #عاشقان از #عاشقان #عاشق_تر_نـد....!!
#هلالیجغتایی
#سلام_صبحتون_بخیر🌤
#عاشقان هــر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر #عاشقان از #عاشقان #عاشق_تر_نـد....!!
#هلالیجغتایی
#سلام_صبحتون_بخیر🌤
با دلم این روزها ها دیوانه بازی می کنم
گوشه ای آرام مشق بی نیازی می کنم
بی گمان با کوه و دریا نسبتی دارد دلم
این که احساس عمیق سرفرازی می کنم
شک ندارم ساکن صبح بهشتم می کند
عشق ایرانی که با دین حجازی می کنم
من کنار کعبه هم باشم مسیر قبله را
اندکی مایل به سمت عشقبازی می کنم
تار و سنتوری که دارم با تو کم می آورد
در مقام گل فقط بلبل نوازی می کنم
من فقط آیینه ی روی توام در شاعری
این همه زیبا اگر تصویرسازی می کنم
آشناهای حقیقی را نمی بینم چرا
هر چه سر در این فضاهای مجازی می کنم
ناز چشمانت کنار این غزل ها شد ردیف
با غزل هایم ببین حالا چه نازی می کنم
#حسن_دلبری
🍃❤️
گوشه ای آرام مشق بی نیازی می کنم
بی گمان با کوه و دریا نسبتی دارد دلم
این که احساس عمیق سرفرازی می کنم
شک ندارم ساکن صبح بهشتم می کند
عشق ایرانی که با دین حجازی می کنم
من کنار کعبه هم باشم مسیر قبله را
اندکی مایل به سمت عشقبازی می کنم
تار و سنتوری که دارم با تو کم می آورد
در مقام گل فقط بلبل نوازی می کنم
من فقط آیینه ی روی توام در شاعری
این همه زیبا اگر تصویرسازی می کنم
آشناهای حقیقی را نمی بینم چرا
هر چه سر در این فضاهای مجازی می کنم
ناز چشمانت کنار این غزل ها شد ردیف
با غزل هایم ببین حالا چه نازی می کنم
#حسن_دلبری
🍃❤️
تو بودی که آواز را چیدی از پُشتِ مِه
تو بودی که گُفتی چَمَن می دَوَد
تو گُفتی که از نُقطه چین ها اگر بُگذَری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بُردَم
و ظاهر شُدی
تو از شُعلهیِ گیسُوانَت
رَسیدی به من
من از نامِ تو
رَسیدَم به آن شَهرِ پیچیده دَر گِردباد
تو گُفتی سَلام
گل و سَنگ بَرخاستند...
#عمران_صلاحی
تو بودی که گُفتی چَمَن می دَوَد
تو گُفتی که از نُقطه چین ها اگر بُگذَری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بُردَم
و ظاهر شُدی
تو از شُعلهیِ گیسُوانَت
رَسیدی به من
من از نامِ تو
رَسیدَم به آن شَهرِ پیچیده دَر گِردباد
تو گُفتی سَلام
گل و سَنگ بَرخاستند...
#عمران_صلاحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثل اونجایی که هوشنگ ابتهاج میگه ؛
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد...:)
🍃
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد...:)
🍃
از قهوه اما تلخ تر، اقبال من بود
این بوف کور از ابتدا در فال من بود
راحت پی این رفت و آسان سهم آن شد
چشمی که میگفتی فقط دنبال من بود
حالا برای دیگران چتری بزرگ است
دستی که روی شانه هایم شال من بود
ای دیگران! دلخوش به این دولت نباشید
تختی که بر آنید، روزی مال من بود
هر کس که او را دید از حالم خبر یافت
پیشانی او نامهی اعمال من بود
هر چند شر از دوستان خیر است اما
باری که از دوشم گرفتی بال من بود
#علیرضا_بدیع
این بوف کور از ابتدا در فال من بود
راحت پی این رفت و آسان سهم آن شد
چشمی که میگفتی فقط دنبال من بود
حالا برای دیگران چتری بزرگ است
دستی که روی شانه هایم شال من بود
ای دیگران! دلخوش به این دولت نباشید
تختی که بر آنید، روزی مال من بود
هر کس که او را دید از حالم خبر یافت
پیشانی او نامهی اعمال من بود
هر چند شر از دوستان خیر است اما
باری که از دوشم گرفتی بال من بود
#علیرضا_بدیع
ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه؟
فریب انگیز من، با وعدهیی شادم کند یا نه؟
خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه؟
صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه؟
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما
نمیدانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه؟
رهی، از نالهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه؟
#رهی_معیری
فریب انگیز من، با وعدهیی شادم کند یا نه؟
خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه؟
صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه؟
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما
نمیدانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه؟
رهی، از نالهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه؟
#رهی_معیری