Audio
@zhuanchannel
ارگ خوانی هفته اول خرداد ۱۴۰۲
فروردین 04:00
اردیبهشت 14:00
خرداد 21:00
تیر 029:00
مرداد 40:00
شهریور 048:00
مهر 54:00
آبان 01:03:00
آذر 01:14:00
دی 01:17:00
در شروع دی ،کپریکورن به اشتباه کماندار بیان شده .🙊
بهمن 01:22:00
اسفند 01:27:00
بر روی دقیقه ی ماه تولد مورد نظر خود بزنید تا همان قسمت دانلود گردد.❤️🌱
راستین @rastin_astro
ارگ خوانی هفته اول خرداد ۱۴۰۲
فروردین 04:00
اردیبهشت 14:00
خرداد 21:00
تیر 029:00
مرداد 40:00
شهریور 048:00
مهر 54:00
آبان 01:03:00
آذر 01:14:00
دی 01:17:00
در شروع دی ،کپریکورن به اشتباه کماندار بیان شده .🙊
بهمن 01:22:00
اسفند 01:27:00
بر روی دقیقه ی ماه تولد مورد نظر خود بزنید تا همان قسمت دانلود گردد.❤️🌱
راستین @rastin_astro
مشاوره ی تخصصی شخصی و رابطه و ازدواج و کودک
به صورت حضوری و تلفنی و آنلاین
دکتر نیلوفر الهوردی مشاور و روانشناس
@niloofar_allahverdi
@niloofar_allahverdi
http://dr-niloofar-allahverdi.com
به صورت حضوری و تلفنی و آنلاین
دکتر نیلوفر الهوردی مشاور و روانشناس
@niloofar_allahverdi
@niloofar_allahverdi
http://dr-niloofar-allahverdi.com
@zhuanchannel
در این دنیا اگر همهچیز را فراموش کنی باکی نیست، تنها یک چیز را نباید از یاد بُرد؛ تو برای کاری به دنیا آمدی که اگر آن را به انجام نرسانی؛ هیچ کاری نکردهای.
پس از آدمی کاری برمیآید که آن کار نه از آسمان برمیآید و نه از زمین و نه از کوهها، اما تو میگویی کارهای زیادی از من برنمیآیداین حرف تو به این میماند که شمشیر گرانبهای شاهانهای را ساطور گوشت کنی و بگویی آن شمشیر را بیکار نگذاشتهام ، یا اینکه در دیگی زرین شلغم بار کنی يا کارد جواهرنشانی را به دیوار فروببری و کدوی شکستهای را به آن آویزان کنی.
این کار از میخی چوبین نیز برمیآید. خود را اینقدر ارزان مفروش که بسیار گرانبهایی! بهانه میآوری که من با انجام دادن کارهای سودمند روزگار میگذرانم، دانش میآموزم، فلسفه و فقه و منطق و ستارهشناسی و پزشکی میخوانم، اما اينها همه برای تو است و تو برای آنها نیستی.
اگر خوب فکر کنی درمییابی که اصل، تویی و همه اينها فرع است.
تو نمیدانی که چه شگفتیها و چه جهانهای بیکرانی در توموج میزند. آخر این تن، اسب توست و این عالم آخور اوست؛ غذای اسب، غذای سوار نباشد.
فیه ما فیه
در این دنیا اگر همهچیز را فراموش کنی باکی نیست، تنها یک چیز را نباید از یاد بُرد؛ تو برای کاری به دنیا آمدی که اگر آن را به انجام نرسانی؛ هیچ کاری نکردهای.
پس از آدمی کاری برمیآید که آن کار نه از آسمان برمیآید و نه از زمین و نه از کوهها، اما تو میگویی کارهای زیادی از من برنمیآیداین حرف تو به این میماند که شمشیر گرانبهای شاهانهای را ساطور گوشت کنی و بگویی آن شمشیر را بیکار نگذاشتهام ، یا اینکه در دیگی زرین شلغم بار کنی يا کارد جواهرنشانی را به دیوار فروببری و کدوی شکستهای را به آن آویزان کنی.
این کار از میخی چوبین نیز برمیآید. خود را اینقدر ارزان مفروش که بسیار گرانبهایی! بهانه میآوری که من با انجام دادن کارهای سودمند روزگار میگذرانم، دانش میآموزم، فلسفه و فقه و منطق و ستارهشناسی و پزشکی میخوانم، اما اينها همه برای تو است و تو برای آنها نیستی.
اگر خوب فکر کنی درمییابی که اصل، تویی و همه اينها فرع است.
تو نمیدانی که چه شگفتیها و چه جهانهای بیکرانی در توموج میزند. آخر این تن، اسب توست و این عالم آخور اوست؛ غذای اسب، غذای سوار نباشد.
فیه ما فیه
@zhuanchannel
مدت زیادی به من چشم دوخت. سپس در حالی که خيابان پر آمد و شد و پر فعاليت را از پنجره نشان می داد گفت:
این دنيای توست. تو متعلق به این دنيا هستی و این دنيا ميدان شکار تو هم هست.
هيچ راهی برای فرار از " عمل " دنيا نيست. پس یک جنگجو دنيا را تبدیل به ميدان شکار می کند.
بعنوان شکارچی یک جنگجو می داند که دنيا برای خدمت کردن ساخته شده است. بنابراین او از همه چيز آن استفاده می کند.
یک جنگجو مانند یک دزد دریایی بی هيچ ملاحظه ای آنچه را که می خواهد می گيرد و از هر چه می خواهد استفاده می کند با این تفاوت که یک جنگجو از اینکه خودش هم مورد استفاده و تصاحب قرار گيرد هيچ ناراحت و متعجب نمی شود.
سفر به دیگر سو_ کارلوس کاستاندا
مدت زیادی به من چشم دوخت. سپس در حالی که خيابان پر آمد و شد و پر فعاليت را از پنجره نشان می داد گفت:
این دنيای توست. تو متعلق به این دنيا هستی و این دنيا ميدان شکار تو هم هست.
هيچ راهی برای فرار از " عمل " دنيا نيست. پس یک جنگجو دنيا را تبدیل به ميدان شکار می کند.
بعنوان شکارچی یک جنگجو می داند که دنيا برای خدمت کردن ساخته شده است. بنابراین او از همه چيز آن استفاده می کند.
یک جنگجو مانند یک دزد دریایی بی هيچ ملاحظه ای آنچه را که می خواهد می گيرد و از هر چه می خواهد استفاده می کند با این تفاوت که یک جنگجو از اینکه خودش هم مورد استفاده و تصاحب قرار گيرد هيچ ناراحت و متعجب نمی شود.
سفر به دیگر سو_ کارلوس کاستاندا
@zhuanchannel
گودی تیره رنگ اطراف چشم شما به خاطر کمبود خواب نیست. این گودی در واقع نتیجه پارگی و به سطح آمدن عروق خونی کوچک موجود در اطراف چشم است و عمدتا به علت مالش تصادفی چشم در طول ساعات خواب رخ می دهد.
گودی تیره رنگ اطراف چشم شما به خاطر کمبود خواب نیست. این گودی در واقع نتیجه پارگی و به سطح آمدن عروق خونی کوچک موجود در اطراف چشم است و عمدتا به علت مالش تصادفی چشم در طول ساعات خواب رخ می دهد.
@zhuanchannel
من وحدت هستم
من با همه ی موجودات یکی هستم
من گاهی بدنم را به آبی تشبیه میکنم که در کتری در حال جوشیدن است و درنهایت به بخار تبدیل میشود.
وقتی بدن من از هم گسست؛ شاید بگویید "تیچ نهات هان مرد." اما
این حقیقت ندارد.
من هرگز نمیمیرم.
ذات من همان ذات ابر است -ذاتِ بیتولدی و بیمرگی.
درست همانطور که غیرممکن است یک ابر بمیرد، مرگ برای من هم غیرممکن است
من از اندیشیدن به ادامه بدنم لذت میبرم
درست همانطور که ابر از مشاهده بارانی که میبارد و تبدیل به آن رودخانه پایین میشود، لذت میبرد.
اگر تو به دقت به خودت نگاه کنی، میبینی که چگونه تو هم به روشی ادامه ی من هستی.
اگر دم و بازدم انجام دهی، و آرامش و شادی و برآورده بودن را بیابی، میدانی که من همیشه با توام، چه بدن فیزیکی من زنده باشد و چه نباشد.
من در دوستان بسیارم، در شاگردانم و در اصول معبدم، ادامه دارم.
من درافراد بیشماری در سراسر جهان که هرگز ملاقاتشان نکردهام، اما کتابهای مرا میخوانند، به سخنرانیام گوش میکنند، یا ذهنآگاهی را در یک انجمن محلی یا یکی از مراکز تمرینی ما تمرین میکنند، ادامه مییابم.
اگر از طریق چشمهای سکون نگاه کنی، میتوانی من را خیلی فراتر از این بدن ببینی.
پس کوتاه ترین پاسخ به این سوال که "وقتی بمیرم چه اتفاقی میافتد؟" این است که تو نمیمیری و
این، حقیقت است.
چرا که وقتی تو ذات آن شخصی که در حال مردن است را درک کردی و
وقتی تو ذات عمل مردن را درک کردی
آنوقت متوجه میشوی که دیگر چیزی به عنوان مرگ وجود ندارد.
خودی که بمیرد وجود ندارد.
فقط تبدیل و تحول است.
#تیچ_نات_هان
من وحدت هستم
من با همه ی موجودات یکی هستم
من گاهی بدنم را به آبی تشبیه میکنم که در کتری در حال جوشیدن است و درنهایت به بخار تبدیل میشود.
وقتی بدن من از هم گسست؛ شاید بگویید "تیچ نهات هان مرد." اما
این حقیقت ندارد.
من هرگز نمیمیرم.
ذات من همان ذات ابر است -ذاتِ بیتولدی و بیمرگی.
درست همانطور که غیرممکن است یک ابر بمیرد، مرگ برای من هم غیرممکن است
من از اندیشیدن به ادامه بدنم لذت میبرم
درست همانطور که ابر از مشاهده بارانی که میبارد و تبدیل به آن رودخانه پایین میشود، لذت میبرد.
اگر تو به دقت به خودت نگاه کنی، میبینی که چگونه تو هم به روشی ادامه ی من هستی.
اگر دم و بازدم انجام دهی، و آرامش و شادی و برآورده بودن را بیابی، میدانی که من همیشه با توام، چه بدن فیزیکی من زنده باشد و چه نباشد.
من در دوستان بسیارم، در شاگردانم و در اصول معبدم، ادامه دارم.
من درافراد بیشماری در سراسر جهان که هرگز ملاقاتشان نکردهام، اما کتابهای مرا میخوانند، به سخنرانیام گوش میکنند، یا ذهنآگاهی را در یک انجمن محلی یا یکی از مراکز تمرینی ما تمرین میکنند، ادامه مییابم.
اگر از طریق چشمهای سکون نگاه کنی، میتوانی من را خیلی فراتر از این بدن ببینی.
پس کوتاه ترین پاسخ به این سوال که "وقتی بمیرم چه اتفاقی میافتد؟" این است که تو نمیمیری و
این، حقیقت است.
چرا که وقتی تو ذات آن شخصی که در حال مردن است را درک کردی و
وقتی تو ذات عمل مردن را درک کردی
آنوقت متوجه میشوی که دیگر چیزی به عنوان مرگ وجود ندارد.
خودی که بمیرد وجود ندارد.
فقط تبدیل و تحول است.
#تیچ_نات_هان
اولین کانال تخصصی رمان
‼️خرید بهترین و ارزانترین شاهکارهای ادبیات جهان با قیمت های باور نکردنی‼️
📗 جنایت ومکافات
📙 قلعه حیوانات
📘 شازده کوچولو
📗 بینوایان
📘 عقاید یک دلقک
📕 دختری که رهایش کردی
📒 سه شنبه ها با موری- مردی به نام اُوِه و ...
🔻🔻🔻
ما را در تلگرام دنبال کنید:
@dostekhobamketab
@dostekhobamketab
‼️خرید بهترین و ارزانترین شاهکارهای ادبیات جهان با قیمت های باور نکردنی‼️
📗 جنایت ومکافات
📙 قلعه حیوانات
📘 شازده کوچولو
📗 بینوایان
📘 عقاید یک دلقک
📕 دختری که رهایش کردی
📒 سه شنبه ها با موری- مردی به نام اُوِه و ...
🔻🔻🔻
ما را در تلگرام دنبال کنید:
@dostekhobamketab
@dostekhobamketab
@zhuanchannel
اریک برن، روانشناس برجسته میگوید:
اگر انسانها نوازش نشوند، مغزشان متلاشی میشود و این کنایهایست از اهمیت نوازش بهعنوان غذای روح برای مغز .
نوازشها میتوانند مثبت و منفی باشند. لبخند زدن، جملات مهرآمیز گفتن و ... نمونههایی از نوازش مثبت و اخم کردن، مشاجره، انتقاد، نیش و کنایه زدن مواردی از نوازشهای منفی هستند.
نیاز به نوازش یا دیده شدن به اندازهای قوی است که بشر همه تلاش خود را به کار میگیرد تا دیگران او را ببینند، تایید کنند، دوست بدارند و تحسین کنند و اگر چنین چیزی اتفاق نیفتد به نوازشهای منفی نیز بسنده میکند، به عبارتی، ما حاضریم انتقاد شویم، بازخوردهای منفی بگیریم، زیر سوال برویم و... تا به خودمان ثابت کنیم که دیگران ما را میبینند و بههمین دلیل مهم هستیم.
نوازشها میتوانند کلامی و غیرکلامی باشند. کلمات مهرآمیز نمونههایی از نوازشهای کلامی هستند.
شهربانو قهاری
اریک برن، روانشناس برجسته میگوید:
اگر انسانها نوازش نشوند، مغزشان متلاشی میشود و این کنایهایست از اهمیت نوازش بهعنوان غذای روح برای مغز .
نوازشها میتوانند مثبت و منفی باشند. لبخند زدن، جملات مهرآمیز گفتن و ... نمونههایی از نوازش مثبت و اخم کردن، مشاجره، انتقاد، نیش و کنایه زدن مواردی از نوازشهای منفی هستند.
نیاز به نوازش یا دیده شدن به اندازهای قوی است که بشر همه تلاش خود را به کار میگیرد تا دیگران او را ببینند، تایید کنند، دوست بدارند و تحسین کنند و اگر چنین چیزی اتفاق نیفتد به نوازشهای منفی نیز بسنده میکند، به عبارتی، ما حاضریم انتقاد شویم، بازخوردهای منفی بگیریم، زیر سوال برویم و... تا به خودمان ثابت کنیم که دیگران ما را میبینند و بههمین دلیل مهم هستیم.
نوازشها میتوانند کلامی و غیرکلامی باشند. کلمات مهرآمیز نمونههایی از نوازشهای کلامی هستند.
شهربانو قهاری
@zhuanchannel
در کشورمان نوعی شست و شوی مغزی وجود داشته و دارد. می دانی چگونه مردم را شست و شوی مغزی می دهند؟
یک چیز را بارها و بارها تکرار می کنند.
کاری که مدام در این کشور انجام می دهیم: تملک خوب است، پول خوب است، اثاث بیشتر خوب است، تجارت بیشتر خوب است، بیشتر خوب است، بیشتر خوب است...
مدام تکرارش می کنیم و اجازه می دهیم برای مان تکرار شود، بارها و بارها، تا اینکه دیگر هیچ کس به خودش زحمت نمی دهد حتی به چیز دیگری فکر کند
در چنین شرایطی، انسان متعادل و طبیعی هم سرگیجه می گیرد و نمی تواند دید درستی داشته باشد که واقعا چه چیز مهم است.
سه شنبه ها با موری_میچ آلبوم
در کشورمان نوعی شست و شوی مغزی وجود داشته و دارد. می دانی چگونه مردم را شست و شوی مغزی می دهند؟
یک چیز را بارها و بارها تکرار می کنند.
کاری که مدام در این کشور انجام می دهیم: تملک خوب است، پول خوب است، اثاث بیشتر خوب است، تجارت بیشتر خوب است، بیشتر خوب است، بیشتر خوب است...
مدام تکرارش می کنیم و اجازه می دهیم برای مان تکرار شود، بارها و بارها، تا اینکه دیگر هیچ کس به خودش زحمت نمی دهد حتی به چیز دیگری فکر کند
در چنین شرایطی، انسان متعادل و طبیعی هم سرگیجه می گیرد و نمی تواند دید درستی داشته باشد که واقعا چه چیز مهم است.
سه شنبه ها با موری_میچ آلبوم
@zhuanchannel
تشویق معکوس
چرا اعمال زور جواب برعکس میدهد؟
رهبران اروپایی در دهه ۱۷۰۰ استرس زیادی داشتند جمعیتشان رشد زیادی پیدا کرده بود، اما غذای زیادی هم وجود نداشت.
از طرفی خطر خشکسالی هم بیشتر از همیشه حس میشد که احتمال قحطی و جنگ را بیشتر کرده بود. این همه استرس بخاطر چه چیزی بود؟ بخاطر اتکای بیش از حد به گندم و تک محصول بودن.
روی همین حساب ورود سیب زمینی به اروپا اهمیت سیاسی و راهبردی زیادی داشت. اما یک چالش بزرگ داشتند آن هم اینکه مردم اصلا نمیدانستند سیبزمینی چیست؟
تصور کنید اولین بار که مردم سیبزمینی را دیدند، یک ماده غذایی عجیب و نچسب، که سفت و بیمزه بود! چه کسی چنین چیز چندشی را دوست دارد.
از طرفی مردم روش کشت سیبزمینی را هم بلد نبودند. تجسم کنید به کسانی که کل عمرشان گندم و غلاتی را میکاشتند که محصولش از خاک بیرون میزده و رشدش را میدیدند، حالا از آنها بخواهیم که بیایید سیبزمینی این محصول نچسب را در خاک بکارید، محصولی که رشدش در زمین است و رشد کردن آن را هم نمیبینید! کدام عقل سلیمی این را قبول میکند؟
فردریش کبیر علاقه خاصی به سیب زمینی پیدا کرد، چون این را فهمید که سیبزمینی میتواند قیمت نان رو کم و بخش عمدهای از کمبود حبوبات را برطرف کند. اولین کاری هم که کرد این بود که سال ۱۷۴۴ سیب زمینی را در رژیم غذایی نظامیها آورد، اما همچنان مردم در مقابل کشت سیبزمینی مقاومت میکردند
در خشکسالی ۱۷۴۴ فردریش دستور کشت ملی سیب زمینی را صادر کرد. مردم میگفتند: سیبزمینی نه بو دارد و نه مزه، حتی سگها هم لب نمیزنند، چرا باید سیب زمینی بکاریم؟
حتی بد نیست بدانید در آن زمان کلیسا هم سیب زمینی را قدغن کرده بود! در کتب مقدس هیچ اسمی از سیب زمینی نیامده ولی صحبتهای زیادی راجع به گندم شده. رهبران اروپایی برای ترغیب به استفاده از سیبزمینی چالش اساسی داشتند.
فردریش به زور متوسل شد و تهدید کرد که گوش و بینی هر دهقانی که سیبزمینی نکارد را از بیخ میبریم ولی خب خیلی هم اثرگذار نبود
بر همین اساس فردریش خیلی زود تغییر رویه داد و به جای تهدید کردن سیاست به خرج داد. چه کار کرد؟
به سربازها دستور داد که حفاظهای سنگین و بزرگی نزدیک مزارع سلطنتی سیبزمینی بکشند ولی در حراست از آن مزرعهها عمدا سهل انگاری کنند که شرایط دزدی فراهم باشد و مردم بتوانند دزدی کنند و برای اینکه مردم بیشتر برای دزدی تحریک شوند در سخنرانیهایش دائما از سیب زمینی درباری تعریف کرد که این نژاد خاصی از سیب زمینی است که وقتی پخته شود طعم بی نظیری دارد.
فردریش آنقدر این کار را ماهرانه انجام داد که مردم در خلوتهایشان میگفتند: برویم کمی از این سیب زمینیهای درباری بخوریم تا متوجه شویم چیست که پادشاه آن قدر تعریف آنرا میکند؟
پادشاه که چیز بدی نمیخورد! تا دیر نشده ما هم از این سیب زمینی درباری بکاریم و ما هم غذای اعیانی بخوریم.
با این کار، در مدت کوتاهی کل مزارع سلطنتی غارت شد و دهقانها و محلیها سیب زمینی را به طرز گستردهای کشت و مصرف کردند، به حدی که در جنگ چند سالهای که بعدها در گرفت اهالی پروسیا برخلاف خیلی از کشورهای رقیب، قحطی نداشتند! قبول سیبزمینی هم جان خیلی افراد را نجات داد و هم پروسیا را قدرت منطقه کرد.
به این پدیده در اقتصاد رفتاری تشویق معکوس میگویند. یعنی خیلی وقتها به جای اینکه به زور متوسل شویم تا مردم را به کاری مجبور کنیم میشود بدون اعمال زور به طرز برعکس اینکار را انجام دهیم.
نمونه بارز این مورد را ما امروز در ایران در بحث حجاب میبینیم که سیاستهای فعلی نه تنها هیچ اثری در محجبه شدن مردم ندارند
بلکه تشویق معکوس برای بیحجابی شده
پویا بختیاری
تشویق معکوس
چرا اعمال زور جواب برعکس میدهد؟
رهبران اروپایی در دهه ۱۷۰۰ استرس زیادی داشتند جمعیتشان رشد زیادی پیدا کرده بود، اما غذای زیادی هم وجود نداشت.
از طرفی خطر خشکسالی هم بیشتر از همیشه حس میشد که احتمال قحطی و جنگ را بیشتر کرده بود. این همه استرس بخاطر چه چیزی بود؟ بخاطر اتکای بیش از حد به گندم و تک محصول بودن.
روی همین حساب ورود سیب زمینی به اروپا اهمیت سیاسی و راهبردی زیادی داشت. اما یک چالش بزرگ داشتند آن هم اینکه مردم اصلا نمیدانستند سیبزمینی چیست؟
تصور کنید اولین بار که مردم سیبزمینی را دیدند، یک ماده غذایی عجیب و نچسب، که سفت و بیمزه بود! چه کسی چنین چیز چندشی را دوست دارد.
از طرفی مردم روش کشت سیبزمینی را هم بلد نبودند. تجسم کنید به کسانی که کل عمرشان گندم و غلاتی را میکاشتند که محصولش از خاک بیرون میزده و رشدش را میدیدند، حالا از آنها بخواهیم که بیایید سیبزمینی این محصول نچسب را در خاک بکارید، محصولی که رشدش در زمین است و رشد کردن آن را هم نمیبینید! کدام عقل سلیمی این را قبول میکند؟
فردریش کبیر علاقه خاصی به سیب زمینی پیدا کرد، چون این را فهمید که سیبزمینی میتواند قیمت نان رو کم و بخش عمدهای از کمبود حبوبات را برطرف کند. اولین کاری هم که کرد این بود که سال ۱۷۴۴ سیب زمینی را در رژیم غذایی نظامیها آورد، اما همچنان مردم در مقابل کشت سیبزمینی مقاومت میکردند
در خشکسالی ۱۷۴۴ فردریش دستور کشت ملی سیب زمینی را صادر کرد. مردم میگفتند: سیبزمینی نه بو دارد و نه مزه، حتی سگها هم لب نمیزنند، چرا باید سیب زمینی بکاریم؟
حتی بد نیست بدانید در آن زمان کلیسا هم سیب زمینی را قدغن کرده بود! در کتب مقدس هیچ اسمی از سیب زمینی نیامده ولی صحبتهای زیادی راجع به گندم شده. رهبران اروپایی برای ترغیب به استفاده از سیبزمینی چالش اساسی داشتند.
فردریش به زور متوسل شد و تهدید کرد که گوش و بینی هر دهقانی که سیبزمینی نکارد را از بیخ میبریم ولی خب خیلی هم اثرگذار نبود
بر همین اساس فردریش خیلی زود تغییر رویه داد و به جای تهدید کردن سیاست به خرج داد. چه کار کرد؟
به سربازها دستور داد که حفاظهای سنگین و بزرگی نزدیک مزارع سلطنتی سیبزمینی بکشند ولی در حراست از آن مزرعهها عمدا سهل انگاری کنند که شرایط دزدی فراهم باشد و مردم بتوانند دزدی کنند و برای اینکه مردم بیشتر برای دزدی تحریک شوند در سخنرانیهایش دائما از سیب زمینی درباری تعریف کرد که این نژاد خاصی از سیب زمینی است که وقتی پخته شود طعم بی نظیری دارد.
فردریش آنقدر این کار را ماهرانه انجام داد که مردم در خلوتهایشان میگفتند: برویم کمی از این سیب زمینیهای درباری بخوریم تا متوجه شویم چیست که پادشاه آن قدر تعریف آنرا میکند؟
پادشاه که چیز بدی نمیخورد! تا دیر نشده ما هم از این سیب زمینی درباری بکاریم و ما هم غذای اعیانی بخوریم.
با این کار، در مدت کوتاهی کل مزارع سلطنتی غارت شد و دهقانها و محلیها سیب زمینی را به طرز گستردهای کشت و مصرف کردند، به حدی که در جنگ چند سالهای که بعدها در گرفت اهالی پروسیا برخلاف خیلی از کشورهای رقیب، قحطی نداشتند! قبول سیبزمینی هم جان خیلی افراد را نجات داد و هم پروسیا را قدرت منطقه کرد.
به این پدیده در اقتصاد رفتاری تشویق معکوس میگویند. یعنی خیلی وقتها به جای اینکه به زور متوسل شویم تا مردم را به کاری مجبور کنیم میشود بدون اعمال زور به طرز برعکس اینکار را انجام دهیم.
نمونه بارز این مورد را ما امروز در ایران در بحث حجاب میبینیم که سیاستهای فعلی نه تنها هیچ اثری در محجبه شدن مردم ندارند
بلکه تشویق معکوس برای بیحجابی شده
پویا بختیاری
یک عاشقانه ی ترسناک
@nazila_diyanoush(insta&telgram)
🎧 #فایل_صوتی_روانکاوی
#خودشناسی_عمیق
در خلوت دنجت گوش کن🎶☕️.....
#نازیلا_دیانوش
#روانکاو و #روان_درمانگر،دارای تاییده رسمی گذراندن دوره آموزشی و درمانی روانکاوی از انجمن روانکاوی آمریکا، سوابق حرفه ایی 👇
https://tinyurl.com/4dfubed4
آدرس کانال
@kenar_e_hamim 🤝
پیج اینستا
http://instagram.com/nazila_diyanoush
#خودشناسی_عمیق
در خلوت دنجت گوش کن🎶☕️.....
#نازیلا_دیانوش
#روانکاو و #روان_درمانگر،دارای تاییده رسمی گذراندن دوره آموزشی و درمانی روانکاوی از انجمن روانکاوی آمریکا، سوابق حرفه ایی 👇
https://tinyurl.com/4dfubed4
آدرس کانال
@kenar_e_hamim 🤝
پیج اینستا
http://instagram.com/nazila_diyanoush