@zhuanchannel
گفتیم نمیگذره! گذشت
گفتیم مگه میشه؟ شد
گفتیم محال ممکنه! ممکن بود
گفتیم باورم نمیشه! باورمون شد
گفتیم نمیگذرم! گذشتیم
گفتیم نمیبخشم! بخشیدیم
گفتیم حرف میزنم! سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم! اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم! طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت
این شدن و نشدنها باعث شد
تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم
بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم که میونِ این شدن ها و نشدن ها
تبدیل به آدم بهتری شدیم
برای این دنیا
#ناشناس
گفتیم نمیگذره! گذشت
گفتیم مگه میشه؟ شد
گفتیم محال ممکنه! ممکن بود
گفتیم باورم نمیشه! باورمون شد
گفتیم نمیگذرم! گذشتیم
گفتیم نمیبخشم! بخشیدیم
گفتیم حرف میزنم! سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم! اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم! طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت
این شدن و نشدنها باعث شد
تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم
بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم که میونِ این شدن ها و نشدن ها
تبدیل به آدم بهتری شدیم
برای این دنیا
#ناشناس
@zhuanchannel
فکر می کنم سختترین کاری که به عمرم کردهام این بوده که
باورم را به "این نیز بگذرد" حفظ کردهام.
و "این"ها گذشته
همین که در تلخی و سیاهی بدانی که اینیکی هم موقتیست؛ قرار نیست شریک عمرت باشد؛ قرار نیست وصله شود به جانت و هر تلخیای بالاخره یک روز مزهی نحسش را برمیدارد و میرود و هر سیاهیای آنقدر سیاه که بود، نمیماند؛ خودش یک مهارت است.
روزها را، خوش و ناخوش، تلخ و شیرین، سیاه و سفید، اگر با "بینش" گره بزنیم از دل آن تلخ و سیاه، تجربههایی زاده میشود که میتواند سوخت انسان بودنمان باشد.
زندگی میتواند سراسر مراقبه باشد.
زنی را میشناسم که مجبور شده بود همین چند سال پیش (نه سالیان دور) در یک شرایط تلخ و ناگزیری، دختر خودش را کنج خانه به دنیا اورد
میگفت از لرزش دستهایش، از جیغهای دخترش، از ترس مزمن "نکند نه مادر بماند و نه بچه" و از ترس مزمنترِ "نکند بچه بماند بی مادر" الان یک چیز برایش مانده:
من توانستم و اگر باز مجبور شوم میتوانم.
حرفم انتخاب است
انتخاب بین چسناله یا بدلِ تلخی به تجربه.
در برابر همهی "باید"های زندگی، این یکی اختیاریست و بستگی به ما دارد که غم را زقوم کنیم یا دوای تلخ.
#ناشناس
فکر می کنم سختترین کاری که به عمرم کردهام این بوده که
باورم را به "این نیز بگذرد" حفظ کردهام.
و "این"ها گذشته
همین که در تلخی و سیاهی بدانی که اینیکی هم موقتیست؛ قرار نیست شریک عمرت باشد؛ قرار نیست وصله شود به جانت و هر تلخیای بالاخره یک روز مزهی نحسش را برمیدارد و میرود و هر سیاهیای آنقدر سیاه که بود، نمیماند؛ خودش یک مهارت است.
روزها را، خوش و ناخوش، تلخ و شیرین، سیاه و سفید، اگر با "بینش" گره بزنیم از دل آن تلخ و سیاه، تجربههایی زاده میشود که میتواند سوخت انسان بودنمان باشد.
زندگی میتواند سراسر مراقبه باشد.
زنی را میشناسم که مجبور شده بود همین چند سال پیش (نه سالیان دور) در یک شرایط تلخ و ناگزیری، دختر خودش را کنج خانه به دنیا اورد
میگفت از لرزش دستهایش، از جیغهای دخترش، از ترس مزمن "نکند نه مادر بماند و نه بچه" و از ترس مزمنترِ "نکند بچه بماند بی مادر" الان یک چیز برایش مانده:
من توانستم و اگر باز مجبور شوم میتوانم.
حرفم انتخاب است
انتخاب بین چسناله یا بدلِ تلخی به تجربه.
در برابر همهی "باید"های زندگی، این یکی اختیاریست و بستگی به ما دارد که غم را زقوم کنیم یا دوای تلخ.
#ناشناس
@zhuanchannel
بی سوادی دوگونه است:
بی سوادی سیاه :
شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، دیده می شود
اینکه چه کسی نمیتواند اسم خود را روی برگهی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند
ارزانترین نوع بی سوادی است، که میتوان با آن مبارزه کرد
اما موضوع هراسناک بی سوادی سفید است
کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند
هر روز در فضای حقیقی و مجازی،مینویسند و حرف میزنند
کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامههارا در کیف خود جابجا می کنند
اما، هنوز در سادهترین تعامل ها و ارتباط هاو خوانش ونگارش کلمات دچار چالشهای جدی هستند وچنته اشان از موهومات و شبه علم پراست
این شکل از بی سوادی "بی سوادی سفید" است
چرا که در نگاه اول، دیده نمیشود
این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمیشود
این نوع بی سوادی ، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی ، تاییدو تقویت شود
ندانستن مرکب را باعث میشود
حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بی سوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است
و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است .
روشنفکر نماهای پرمدعا
#ناشناس
بی سوادی دوگونه است:
بی سوادی سیاه :
شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، دیده می شود
اینکه چه کسی نمیتواند اسم خود را روی برگهی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند
ارزانترین نوع بی سوادی است، که میتوان با آن مبارزه کرد
اما موضوع هراسناک بی سوادی سفید است
کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند
هر روز در فضای حقیقی و مجازی،مینویسند و حرف میزنند
کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامههارا در کیف خود جابجا می کنند
اما، هنوز در سادهترین تعامل ها و ارتباط هاو خوانش ونگارش کلمات دچار چالشهای جدی هستند وچنته اشان از موهومات و شبه علم پراست
این شکل از بی سوادی "بی سوادی سفید" است
چرا که در نگاه اول، دیده نمیشود
این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمیشود
این نوع بی سوادی ، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی ، تاییدو تقویت شود
ندانستن مرکب را باعث میشود
حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بی سوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است
و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است .
روشنفکر نماهای پرمدعا
#ناشناس
@zhuanchannel
به يه مغازه سلمونی می رفتم که آرايشگرش هميشه موقع کار، يه سيگار گوشه لبش بود، تا آخرشب هرجا ميرفتم، همه می گفتن: تو سيگار می کشی؟
هفته پيش به یه مغازه عطرفروشی رفتم، فروشنده يه ادکلن رو به لباسم زد گفت اين ماندگاری اش فوق العاده است. با اينکه خريد نکردم، تا همين دو سه روز پيش هرجا می رفتم، می گفتن:
چه بوی خوبی می دی.
ارتباطها خيلی مهمن.
وقتی با افراد مودب و فهميده در ارتباطیم، یا وقتی که با افراد آلوده ای در ارتباطیم، خواه ناخواه از این روابط تاثير می گیریم.
#ناشناس
به يه مغازه سلمونی می رفتم که آرايشگرش هميشه موقع کار، يه سيگار گوشه لبش بود، تا آخرشب هرجا ميرفتم، همه می گفتن: تو سيگار می کشی؟
هفته پيش به یه مغازه عطرفروشی رفتم، فروشنده يه ادکلن رو به لباسم زد گفت اين ماندگاری اش فوق العاده است. با اينکه خريد نکردم، تا همين دو سه روز پيش هرجا می رفتم، می گفتن:
چه بوی خوبی می دی.
ارتباطها خيلی مهمن.
وقتی با افراد مودب و فهميده در ارتباطیم، یا وقتی که با افراد آلوده ای در ارتباطیم، خواه ناخواه از این روابط تاثير می گیریم.
#ناشناس
@zhuanchannel
وقتی نوجوان بودم هر گاه میگفتند فلانی سی سالشه چقدر برایم دور از ذهن و باور بود.از نوجوانی تا بیست سالگی را خیلی دوست داشتم و سر از پا نمیشناختم.
کم کم اما، به سی که نزدیک و نزدیکتر میشدم گمان میکردم دیگه داره دیر میشه.
هول هولکی به خانه بخت رفتم و از مادر شدن لذت بردم.
وقتی سی ساله شدم تازه فهمیدم که چقدر از بیست سالگی زیباتر شدهام. دلم نمیخواست آینه را رها کنم و گمان میکردم سی سالگی بهترین سن ممکن است.
در تکاپویی همه سو نگر، عاشقانه، مادرانه و دلبرانه با همسر و کودکان خویش تند پا تر از زمان جست و خیز میکردم و دلم میخواست زمان همانجا بایستد.
سی را که در میکده زندگی به چهل رساندم تازه فهمیدم که شرابِ فهمیدنم چه گوارا است، انگار میزان اندیشه و باورم میزانترین زمان خود را تسخیر کرده است.آه که من چقدر چهل سالگی را دوست داشتم؛ همان سن و سالی که وقتی بیست ساله بودم ما را از آن می ترساندند
چهل هم گذشت به دروازه پنجاه که رسیدم گفتم چقدر حالا روزهایم زیباتر و اندیشه ام جا گیر تر از همیشه است
و با شکوهی بی مانند برای جهان و روزگاری که میرفت، خود را برازنده ترین یافتم، چرا که هم توان جست و خیزم بود و هم امکان لذت جستن از حاصل تلاش خویش.
به شصت که نزدیک شدم اولش کمی ترسیدم اما به سرعت باور کردم که این زیباترین و مطمئنترین ایستگاه زندگی است.
غزل غزل، زندگی را شانه کردم، به گیسوانی به سپیدی موهایم در میان مش و رنگین کمان های زیبا و جذاب؛به خودم گفتم:
چقدر این مکان و این زمان دلرباست و اینجا درست همان جا و همان زمانی است که می جستم.
اکنون که در هفت گاه زندگی گذران می کنم دیگر هیچ هراسی در دل ندارم که باورمند به شربی مدام و سر بلند به گیسوان سپید و اندیشه بلند خویش هستم.
من اکنون ایمان دارم که به هشتاد هم که برسم باور خواهم کرد که هشتاد زیباترین عدد شناسنامه من خواهد شد.
آلبوم زندگی را ورق بزنید، استکانی چای بریزید و به شکرانهٔ نفس کشیدن و سلامتیتان سربکشید، مبادا زندگی را دست نخورده بگذارید.پایان کار آدمی نه به رفتن یار است و نه تنهایی و نه مرگ ...
دورهٔ آدمی زمانی تمام می شود که دلش پیر شود یا قبل از مرگ، انسانیت و شرف اش بمیرد
#ناشناس
وقتی نوجوان بودم هر گاه میگفتند فلانی سی سالشه چقدر برایم دور از ذهن و باور بود.از نوجوانی تا بیست سالگی را خیلی دوست داشتم و سر از پا نمیشناختم.
کم کم اما، به سی که نزدیک و نزدیکتر میشدم گمان میکردم دیگه داره دیر میشه.
هول هولکی به خانه بخت رفتم و از مادر شدن لذت بردم.
وقتی سی ساله شدم تازه فهمیدم که چقدر از بیست سالگی زیباتر شدهام. دلم نمیخواست آینه را رها کنم و گمان میکردم سی سالگی بهترین سن ممکن است.
در تکاپویی همه سو نگر، عاشقانه، مادرانه و دلبرانه با همسر و کودکان خویش تند پا تر از زمان جست و خیز میکردم و دلم میخواست زمان همانجا بایستد.
سی را که در میکده زندگی به چهل رساندم تازه فهمیدم که شرابِ فهمیدنم چه گوارا است، انگار میزان اندیشه و باورم میزانترین زمان خود را تسخیر کرده است.آه که من چقدر چهل سالگی را دوست داشتم؛ همان سن و سالی که وقتی بیست ساله بودم ما را از آن می ترساندند
چهل هم گذشت به دروازه پنجاه که رسیدم گفتم چقدر حالا روزهایم زیباتر و اندیشه ام جا گیر تر از همیشه است
و با شکوهی بی مانند برای جهان و روزگاری که میرفت، خود را برازنده ترین یافتم، چرا که هم توان جست و خیزم بود و هم امکان لذت جستن از حاصل تلاش خویش.
به شصت که نزدیک شدم اولش کمی ترسیدم اما به سرعت باور کردم که این زیباترین و مطمئنترین ایستگاه زندگی است.
غزل غزل، زندگی را شانه کردم، به گیسوانی به سپیدی موهایم در میان مش و رنگین کمان های زیبا و جذاب؛به خودم گفتم:
چقدر این مکان و این زمان دلرباست و اینجا درست همان جا و همان زمانی است که می جستم.
اکنون که در هفت گاه زندگی گذران می کنم دیگر هیچ هراسی در دل ندارم که باورمند به شربی مدام و سر بلند به گیسوان سپید و اندیشه بلند خویش هستم.
من اکنون ایمان دارم که به هشتاد هم که برسم باور خواهم کرد که هشتاد زیباترین عدد شناسنامه من خواهد شد.
آلبوم زندگی را ورق بزنید، استکانی چای بریزید و به شکرانهٔ نفس کشیدن و سلامتیتان سربکشید، مبادا زندگی را دست نخورده بگذارید.پایان کار آدمی نه به رفتن یار است و نه تنهایی و نه مرگ ...
دورهٔ آدمی زمانی تمام می شود که دلش پیر شود یا قبل از مرگ، انسانیت و شرف اش بمیرد
#ناشناس
@zhuanchannel
يک چای داغ بريز داخل زيباترين استکان خانه
يک دانه شيرينی هم بگذار کنارش
و به خودت بگو :
بفرماييد
چايتان سرد نشود
گاهی به خودت و باورت و زندگی ات عشق بورز
سن و سال ات مشکل عشق نيست
زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند
مگر آنکه تو پيوسته؛ برق انداختن آن را از ياد برده باشی
براي خودت دعا کن که آرام باشی ؛ صبور باشي
دیگر مهم نيست که آخرين زلزله ی زندگی ات چند ريشتر بودو در آن زلزله چه چيزهايی را از دست دادی
مهم اين است که دوباره از نو بسازی زندگی ات و باورت را❤️
#ناشناس
يک چای داغ بريز داخل زيباترين استکان خانه
يک دانه شيرينی هم بگذار کنارش
و به خودت بگو :
بفرماييد
چايتان سرد نشود
گاهی به خودت و باورت و زندگی ات عشق بورز
سن و سال ات مشکل عشق نيست
زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند
مگر آنکه تو پيوسته؛ برق انداختن آن را از ياد برده باشی
براي خودت دعا کن که آرام باشی ؛ صبور باشي
دیگر مهم نيست که آخرين زلزله ی زندگی ات چند ريشتر بودو در آن زلزله چه چيزهايی را از دست دادی
مهم اين است که دوباره از نو بسازی زندگی ات و باورت را❤️
#ناشناس
@zhuanchannel
ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﻣﻪ ﻧﺰﻧﺪ؟
ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ .
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﯾﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﯾﺎ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﻛﻨﯿﺪ .
ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ، ﮔﻞﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﮔﻞﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻨﺪ .
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮔﻞ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺨﺼﯽ ﮔﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽﻛﻨﺪ، ﺁﻥ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻛﻤﻚ
ﻣﯽﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻨﻔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺲ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻣﺤﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﻭﺍﻥ ﺣﻤﺎﻡ، ﺍﺳﺘﺨﺮ، ﺩﺭﯾﺎ ﯾﺎ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﺍﺳﺖ .
ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺠﻢ ﺁﺏ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺁﺏ، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯽﻛﻨﺪ؛ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﯿﺪ
ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﺪﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺁﻥ، ﺁﺗﺶ، ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻟﭙﺬﯾﺮ، ﺑﺮﻑ ﻭ ... ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ باشند.
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ مثبت
#ناشناس
ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﻣﻪ ﻧﺰﻧﺪ؟
ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ .
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﯾﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﯾﺎ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﻛﻨﯿﺪ .
ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ، ﮔﻞﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﮔﻞﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻨﺪ .
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮔﻞ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺨﺼﯽ ﮔﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽﻛﻨﺪ، ﺁﻥ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻛﻤﻚ
ﻣﯽﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻨﻔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺲ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻣﺤﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﻭﺍﻥ ﺣﻤﺎﻡ، ﺍﺳﺘﺨﺮ، ﺩﺭﯾﺎ ﯾﺎ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﺍﺳﺖ .
ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺠﻢ ﺁﺏ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺁﺏ، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯽﻛﻨﺪ؛ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﯿﺪ
ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﺪﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺁﻥ، ﺁﺗﺶ، ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻟﭙﺬﯾﺮ، ﺑﺮﻑ ﻭ ... ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ باشند.
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ مثبت
#ناشناس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
امیدوارم شروع زیبایی در فروردین داشته باشید .
امیدوارم عشقی واقعی را در اردیبهشت پیدا کنید .
امیدوارم از خرداد تا تیر ،زندگی پر از هیجان و لذت بخشی داشته باشید
امیدوارم از مرداد تا شهریور هرگز مشکلات به سراغت نیایند .
امیدوارم مهر و آبان و آذر خبرهای خوبی برایتان داشته باشند .
امیدوارم دی و بهمن خاطرات لذت بخشی برایتان به جا بگذارند .
و در آخر امیدوارم درآخرین روزهای اسفند ماه
به یک سال گذشته تان نگاه کنید
و بگویید"چه سال پر برکت و خوبی داشتم."
شاد و موفق و پر امید باشید ❤️
#ناشناس
امیدوارم شروع زیبایی در فروردین داشته باشید .
امیدوارم عشقی واقعی را در اردیبهشت پیدا کنید .
امیدوارم از خرداد تا تیر ،زندگی پر از هیجان و لذت بخشی داشته باشید
امیدوارم از مرداد تا شهریور هرگز مشکلات به سراغت نیایند .
امیدوارم مهر و آبان و آذر خبرهای خوبی برایتان داشته باشند .
امیدوارم دی و بهمن خاطرات لذت بخشی برایتان به جا بگذارند .
و در آخر امیدوارم درآخرین روزهای اسفند ماه
به یک سال گذشته تان نگاه کنید
و بگویید"چه سال پر برکت و خوبی داشتم."
شاد و موفق و پر امید باشید ❤️
#ناشناس
@zhuanchannel
دیدگاه یک_یکی از ده ها فرهنگ مزخرف ما ایرانیان که در سال های اخیر شدت یافته
است، فرهنگ نوکری و خدمات رایگان مادام العمر به فرزند است.
در همه جای دنیا بچه وقتی بزرگ شد و از آب و گل در آمد دیگر می گویند تو را به خیر
و ما را به سلامت.
ولی پدر و مادر مفلوک ایرانی تا عمر دارند باید پول و خرجی و هزار نکبت و بدبختی
فرزندان را به دوش بکشند تا اثبات کنند ایرانی آریایی احساس و عاطفه دارد
من واقعا نمی فهمم چرا تمام بار مسئولیت فرزند پس از بیست سالگی هنوز باید بر گرده
پدر و مادر باشد؟
چرا آن ها باید مخارج یک فرزند تا بعد از سن رشد و در حالی که خودش باید کار کند و
از پس خودش بر آید را باید متحمل شوند؟
ده ها و صدها مورد از دور و نزدیک سراغ دارم که بخش زیاد یا کم پول اجاره و قسط و
خرجی روزمره فرزند متاهل خانواده را هنوز پدر و مادر می پردازند! واقعا چرا؟
یا حتی پسر و دختری که درس خود را تمام کرده و به هر دلیلی هنوز ازدواج نکرده
چرا و به چه دلیلی باید نان خور پدر و مادر خود باشد و در خانه آن ها زندگی کند؟ این
فرهنگ مزخرف از کجا آمده؟
چرا کسی آن را نقد نمی کند؟
چرا همه در برابر آن سکوت اختیار کرده اند؟
احسان شجاعی
دیدگاه دو_
۱- من همین حالا والدینی را میشناسم که دهان فرزند ۷ سالهشان غذا میگذارند، و
نشانهی عشق والد به فرزند میدانند. فرزندی را که تا حد غذا خوردن وابسته به والد
تربیت کردهاند، کجا میتواند از والد دل بکند؟
۲- تعصبات جنسیتی را کیکنار گذاشتهاید که حالا دختر بیست سالهتان که مجرد هم هست
برود برای خودش زندگی کند؟ کی اجازهی تصمیمگیری داده و اعتماد به رأی یک انسان
۲۰-۳۰ ساله کردهاید که حالا خدمات خود را نوکرانه میدانید؟
۳- کجا و در چه هنگام بستر مالی مطمئنی برای انسانهای جامعه فراهم آمده تا کسی ۲۰
ساله که تازه وارد جامعه شده، بتواند خانه و لوازم اختیار کند؟
۴- چطور و در چه خانهای پسر آشپزی یاد گرفته (یا حتی چای دم کردن در برخی
دردانهها) یا دختری پیچگوشتی دستش گرفته؟
۵- چند دختر میشناسید که از ریز و درشت مسائل در تنهاییش نترسد؟ چطور بار
آمدهاند؟
۶- کجا وکی خود والدین دست از کنترل فرزند برداشتهاند؟ چند خانه را میشناسید که
اگر فرزند بخواهد جدا بشود، انگ بیمهری و کثافت بودن از جانب والدین به او نخورد و
والدین با شادمانی کمکش کنند؟ یا کمک هم نمیکنند لااقل عذاب وجدان به او تحمیل
نکنند؟
۷- اگر همهی این مسائل هم حل شد، چند مالک میشناسید که به مجرد خانه اجاره بدهد
واگر هم داد سرش را در زندگی او نکند؟
به هر حال سادهترین راهکار، انداختن تقصیر بر گردهی دیگری و والد را مفلوک و فلان
توصیف کردن است.
در این منجلابی که دست و پا میزنیم ما همه با هم مسئولیم و
خوشبختانه یا متاسفانه هیچکدام مفلوک و مظلوم نیستیم.
#ناشناس
دیدگاه یک_یکی از ده ها فرهنگ مزخرف ما ایرانیان که در سال های اخیر شدت یافته
است، فرهنگ نوکری و خدمات رایگان مادام العمر به فرزند است.
در همه جای دنیا بچه وقتی بزرگ شد و از آب و گل در آمد دیگر می گویند تو را به خیر
و ما را به سلامت.
ولی پدر و مادر مفلوک ایرانی تا عمر دارند باید پول و خرجی و هزار نکبت و بدبختی
فرزندان را به دوش بکشند تا اثبات کنند ایرانی آریایی احساس و عاطفه دارد
من واقعا نمی فهمم چرا تمام بار مسئولیت فرزند پس از بیست سالگی هنوز باید بر گرده
پدر و مادر باشد؟
چرا آن ها باید مخارج یک فرزند تا بعد از سن رشد و در حالی که خودش باید کار کند و
از پس خودش بر آید را باید متحمل شوند؟
ده ها و صدها مورد از دور و نزدیک سراغ دارم که بخش زیاد یا کم پول اجاره و قسط و
خرجی روزمره فرزند متاهل خانواده را هنوز پدر و مادر می پردازند! واقعا چرا؟
یا حتی پسر و دختری که درس خود را تمام کرده و به هر دلیلی هنوز ازدواج نکرده
چرا و به چه دلیلی باید نان خور پدر و مادر خود باشد و در خانه آن ها زندگی کند؟ این
فرهنگ مزخرف از کجا آمده؟
چرا کسی آن را نقد نمی کند؟
چرا همه در برابر آن سکوت اختیار کرده اند؟
احسان شجاعی
دیدگاه دو_
۱- من همین حالا والدینی را میشناسم که دهان فرزند ۷ سالهشان غذا میگذارند، و
نشانهی عشق والد به فرزند میدانند. فرزندی را که تا حد غذا خوردن وابسته به والد
تربیت کردهاند، کجا میتواند از والد دل بکند؟
۲- تعصبات جنسیتی را کیکنار گذاشتهاید که حالا دختر بیست سالهتان که مجرد هم هست
برود برای خودش زندگی کند؟ کی اجازهی تصمیمگیری داده و اعتماد به رأی یک انسان
۲۰-۳۰ ساله کردهاید که حالا خدمات خود را نوکرانه میدانید؟
۳- کجا و در چه هنگام بستر مالی مطمئنی برای انسانهای جامعه فراهم آمده تا کسی ۲۰
ساله که تازه وارد جامعه شده، بتواند خانه و لوازم اختیار کند؟
۴- چطور و در چه خانهای پسر آشپزی یاد گرفته (یا حتی چای دم کردن در برخی
دردانهها) یا دختری پیچگوشتی دستش گرفته؟
۵- چند دختر میشناسید که از ریز و درشت مسائل در تنهاییش نترسد؟ چطور بار
آمدهاند؟
۶- کجا وکی خود والدین دست از کنترل فرزند برداشتهاند؟ چند خانه را میشناسید که
اگر فرزند بخواهد جدا بشود، انگ بیمهری و کثافت بودن از جانب والدین به او نخورد و
والدین با شادمانی کمکش کنند؟ یا کمک هم نمیکنند لااقل عذاب وجدان به او تحمیل
نکنند؟
۷- اگر همهی این مسائل هم حل شد، چند مالک میشناسید که به مجرد خانه اجاره بدهد
واگر هم داد سرش را در زندگی او نکند؟
به هر حال سادهترین راهکار، انداختن تقصیر بر گردهی دیگری و والد را مفلوک و فلان
توصیف کردن است.
در این منجلابی که دست و پا میزنیم ما همه با هم مسئولیم و
خوشبختانه یا متاسفانه هیچکدام مفلوک و مظلوم نیستیم.
#ناشناس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
فیلسوفی یکبار پرسیده بود عجیب نیست که آدم میدونه قراره بمیره و باز میتونه بخنده؟
به نظر میاد فراموشی ، بزرگترین راهکار خدا در آفرینشه، عیبهایی که نادیدهگرفته نمیشن باید از یاد برن
اینجوری میتونی شعر بگی، برقصی، و کلی کتاب و جملههای الهامبخش بنویسی درباره معجزهی طلوع خورشید و صدای آب
میتونی روی تهدیگت آب خورشت بریزی بدون اینکه فکر کنی چقدر اوضاعت ناپایداره، میشه ظهر جمعه موسیقی گوش بدی و ناخوناترو بگیری و حتی یکی از گندهایی هم که زدی در نظرت نباشه!
اگر از من بپرسی میگم غصه همون کمشدن دوز فراموشیه
و غم چیزی جز برگشتن موقت حافظه نیست
#ناشناس
فیلسوفی یکبار پرسیده بود عجیب نیست که آدم میدونه قراره بمیره و باز میتونه بخنده؟
به نظر میاد فراموشی ، بزرگترین راهکار خدا در آفرینشه، عیبهایی که نادیدهگرفته نمیشن باید از یاد برن
اینجوری میتونی شعر بگی، برقصی، و کلی کتاب و جملههای الهامبخش بنویسی درباره معجزهی طلوع خورشید و صدای آب
میتونی روی تهدیگت آب خورشت بریزی بدون اینکه فکر کنی چقدر اوضاعت ناپایداره، میشه ظهر جمعه موسیقی گوش بدی و ناخوناترو بگیری و حتی یکی از گندهایی هم که زدی در نظرت نباشه!
اگر از من بپرسی میگم غصه همون کمشدن دوز فراموشیه
و غم چیزی جز برگشتن موقت حافظه نیست
#ناشناس
@zhuanchannel
_اتفاقات ٤٠ تا٩٠ سالگي
در چهل سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند
(حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آوردند.)
در 50 سالگی زشت و زیبا مثل همند
( مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروکها و لکهای تیره رو نمیشه مخفی کرد.)
در 60 سالگی مقام بالا و پایین مثل همند
در 70 سالگی خونه ی بزرگ و کوچک مثل همند
(تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)
در 80 سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند
(حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)
در 90 سالگی خواب و بیداری مثل همند
(بعد از بیداری نمیدونین چیکار بکنین)
زندگی رو آسون بگیر.هیچ معمایی نیست که بخواید حلش کنین.
در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم .از همین لحظه هات استفاده کن چون فرصت ابدی نداریم هیچکدوممون
#ناشناس
_اتفاقات ٤٠ تا٩٠ سالگي
در چهل سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند
(حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آوردند.)
در 50 سالگی زشت و زیبا مثل همند
( مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروکها و لکهای تیره رو نمیشه مخفی کرد.)
در 60 سالگی مقام بالا و پایین مثل همند
در 70 سالگی خونه ی بزرگ و کوچک مثل همند
(تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)
در 80 سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند
(حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)
در 90 سالگی خواب و بیداری مثل همند
(بعد از بیداری نمیدونین چیکار بکنین)
زندگی رو آسون بگیر.هیچ معمایی نیست که بخواید حلش کنین.
در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم .از همین لحظه هات استفاده کن چون فرصت ابدی نداریم هیچکدوممون
#ناشناس
@zhuanchannel
چند فرهنگ صحیح که موجب بهبود زندگی و روابط میشوند:
1 . اگر کسی به خانهی شما آمد و چیزی آورد، در حد معمول تشکر کنید. سپس آنرا از دید او خارج کنید. ( گذاشتن آن در دید نوعی بی ارزش قلمداد کردن آن است )
2 .اگر به منزل کسی برای غذا رفتید، به طور معمول تعریف و تشکر کنید و از زیادهروی در تعریف و تشکر پرهیز نمایید.
3. برای افراد سالمند و چاق، لباس هدیه نبرید.
4. تا حد ممکن از دادن پول به عنوان هدیه، خودداری کنید. مگرآن که، ذات آن هدیه، بر اساس پول باشد .مانند؛ پاتختی عروسی.
5 به دیگران چه در جمع و چه خصوصی، موارد بیماری یا مشکلات جسمانی آنها را گوشزد نکنید. مثلاً :فلانی تو که چربی خون داری، چرا این خوراکی را میخوری، یا مگر نمیدانی این خوراکی برای تو خوب نیست.
6. سرزده و بدون هماهنگی قبلی ،به خانه دیگران ،حتی نزدیکترین افراد خودداری کنید، بحث بر سر آمادگی برای پذیرایی نیست. بلکه ممکن است در حالت ناخوشایند روحی یا جسمی باشند.
7. موبایل ،همه جا با افراد است، هنگام تماس با دیگران از او نپرسید؛ کجایی؟ مگر به همین منظور، تماس گرفته باشید.
8. اگر فردی حتی از اعضاء درجه یک خانواده، گوشی موبایل را جهت مشاهده یک مورد ،به شما داد، از برگ زدن صفحات موبایل او جداً خودداری فرمایید.
9. حریم شخصی دیگران را حتی اعضاء درجه یک خانواده؛ مثل همسر، خواهر و برادر و.... حتی کوچکتر، مثل فرزند را به شدت حفظ کنید و تحت هیچ شرایطی به خود اجازه شکستن آنرا ندهید، کمد شخصی، موبایل، جیب لباس، بسته بودن درب اتاق و... همه حریم شخصی و خصوصی افراد هستند که نباید ،شکسته شوند.
10.اگر فردی با شما،
درد دل کرد، از گفتن بدبختی بیشتر خود و دیگران، برای تسکین وی هرگز استفاده نکنید. او را نصیحت نکنید. راهکار برای او تعیین نکنید. مشکلات او را بی ارزش یا کم اهمیت جلوه ندهید. فقط و فقط به حرفهایش گوش داده و با او همدردی نمایید.
11. چنانچه شخصی از اعضاء خانواده خودش نزد شما شکایت و درددل کرد، با او در گفتن ایرادات آن شخص شریک نشوید.
و کنجکاوی بیشتر نکنید. هرگونه تأیید یا تکذیب شما، بعد از رفع ناراحتی طرف مقابل، به عنوان یک رنجش یا حتی کینه در دلش خواهد ماند.
12. از دیگران سوالاتی مانند دلیل ازدواج نکردن، بچه دار نشدن، نخریدن اسباب خانه، ماشین و... نکنید.
13. همهی انسانها دوست دارند به شرایط بهتری در کار و زندگی برسند، نیازی نیست ما از آنها دلایل عدم تعویض وسایل،ماشین، خانه، موقعیت شغلی و... را بپرسیم.
14. هرگز افراد دیگر را پیام رسان جملات ناراحتی و دلخوری از دیگران، نکنید. مثلاً از فرزند یا خواهر یا برادر یا دوست و... نخواهید به دیگر افراد آشنا ،اعتراض یا ناراحتی شما را برسانند.
15. در جمع، از صحبت کردن طولانی با تلفن، خودداری فرمایید.
16. چنانچه قصد برگزاری مهمانی با حضور چند خانواده را دارید، حتماً هنگام دعوت کردن، سایر افراد را معرفی کنید.
17. هرگز و هرگز ،دو فرد یا خانواده را که در قهر و دعوا و بحث و جدل به سر میبرند. را برای آشتی دادن، به طور سرزده و بدون هماهنگی قبلی، وارد یک محیط نکنید.
18. قیمت هدیه و کادو رو هیچوقت سوال نکنید.
19. اگر هنگام صحبت با فردی، آن فرد از پاسخ دادن به سوال شما طفره رفت، یا خواهان تعویض گفتگو شد، اصرار بر رسیدن به جواب یا ادامه گفتگو نکنید
20. از گفتن خاطرات گذشته که بار منفی دارند، مثل یادآوری لکنت زبان یا شب ادراری یا .خرابکاری و... فرد در کودکی او، شدیدا پرهیز نمایید.
و درپایان بدانیم که "حریم شخصی"هیچ فردی را نشکنیم.و به این مورد خصوصی ،احترام بگذاریم.
ونتیجه این که؛ما باید برای مرهم نهادن بر زخم های جانکاه بشریت، همدردی و همدلی ،تلاش و کوشش نماییم.
واگر نوش ،نیستیم، نیش،نباشیم...
#ناشناس
چند فرهنگ صحیح که موجب بهبود زندگی و روابط میشوند:
1 . اگر کسی به خانهی شما آمد و چیزی آورد، در حد معمول تشکر کنید. سپس آنرا از دید او خارج کنید. ( گذاشتن آن در دید نوعی بی ارزش قلمداد کردن آن است )
2 .اگر به منزل کسی برای غذا رفتید، به طور معمول تعریف و تشکر کنید و از زیادهروی در تعریف و تشکر پرهیز نمایید.
3. برای افراد سالمند و چاق، لباس هدیه نبرید.
4. تا حد ممکن از دادن پول به عنوان هدیه، خودداری کنید. مگرآن که، ذات آن هدیه، بر اساس پول باشد .مانند؛ پاتختی عروسی.
5 به دیگران چه در جمع و چه خصوصی، موارد بیماری یا مشکلات جسمانی آنها را گوشزد نکنید. مثلاً :فلانی تو که چربی خون داری، چرا این خوراکی را میخوری، یا مگر نمیدانی این خوراکی برای تو خوب نیست.
6. سرزده و بدون هماهنگی قبلی ،به خانه دیگران ،حتی نزدیکترین افراد خودداری کنید، بحث بر سر آمادگی برای پذیرایی نیست. بلکه ممکن است در حالت ناخوشایند روحی یا جسمی باشند.
7. موبایل ،همه جا با افراد است، هنگام تماس با دیگران از او نپرسید؛ کجایی؟ مگر به همین منظور، تماس گرفته باشید.
8. اگر فردی حتی از اعضاء درجه یک خانواده، گوشی موبایل را جهت مشاهده یک مورد ،به شما داد، از برگ زدن صفحات موبایل او جداً خودداری فرمایید.
9. حریم شخصی دیگران را حتی اعضاء درجه یک خانواده؛ مثل همسر، خواهر و برادر و.... حتی کوچکتر، مثل فرزند را به شدت حفظ کنید و تحت هیچ شرایطی به خود اجازه شکستن آنرا ندهید، کمد شخصی، موبایل، جیب لباس، بسته بودن درب اتاق و... همه حریم شخصی و خصوصی افراد هستند که نباید ،شکسته شوند.
10.اگر فردی با شما،
درد دل کرد، از گفتن بدبختی بیشتر خود و دیگران، برای تسکین وی هرگز استفاده نکنید. او را نصیحت نکنید. راهکار برای او تعیین نکنید. مشکلات او را بی ارزش یا کم اهمیت جلوه ندهید. فقط و فقط به حرفهایش گوش داده و با او همدردی نمایید.
11. چنانچه شخصی از اعضاء خانواده خودش نزد شما شکایت و درددل کرد، با او در گفتن ایرادات آن شخص شریک نشوید.
و کنجکاوی بیشتر نکنید. هرگونه تأیید یا تکذیب شما، بعد از رفع ناراحتی طرف مقابل، به عنوان یک رنجش یا حتی کینه در دلش خواهد ماند.
12. از دیگران سوالاتی مانند دلیل ازدواج نکردن، بچه دار نشدن، نخریدن اسباب خانه، ماشین و... نکنید.
13. همهی انسانها دوست دارند به شرایط بهتری در کار و زندگی برسند، نیازی نیست ما از آنها دلایل عدم تعویض وسایل،ماشین، خانه، موقعیت شغلی و... را بپرسیم.
14. هرگز افراد دیگر را پیام رسان جملات ناراحتی و دلخوری از دیگران، نکنید. مثلاً از فرزند یا خواهر یا برادر یا دوست و... نخواهید به دیگر افراد آشنا ،اعتراض یا ناراحتی شما را برسانند.
15. در جمع، از صحبت کردن طولانی با تلفن، خودداری فرمایید.
16. چنانچه قصد برگزاری مهمانی با حضور چند خانواده را دارید، حتماً هنگام دعوت کردن، سایر افراد را معرفی کنید.
17. هرگز و هرگز ،دو فرد یا خانواده را که در قهر و دعوا و بحث و جدل به سر میبرند. را برای آشتی دادن، به طور سرزده و بدون هماهنگی قبلی، وارد یک محیط نکنید.
18. قیمت هدیه و کادو رو هیچوقت سوال نکنید.
19. اگر هنگام صحبت با فردی، آن فرد از پاسخ دادن به سوال شما طفره رفت، یا خواهان تعویض گفتگو شد، اصرار بر رسیدن به جواب یا ادامه گفتگو نکنید
20. از گفتن خاطرات گذشته که بار منفی دارند، مثل یادآوری لکنت زبان یا شب ادراری یا .خرابکاری و... فرد در کودکی او، شدیدا پرهیز نمایید.
و درپایان بدانیم که "حریم شخصی"هیچ فردی را نشکنیم.و به این مورد خصوصی ،احترام بگذاریم.
ونتیجه این که؛ما باید برای مرهم نهادن بر زخم های جانکاه بشریت، همدردی و همدلی ،تلاش و کوشش نماییم.
واگر نوش ،نیستیم، نیش،نباشیم...
#ناشناس
@zhuanchannel
به يه مغازه سلمونی می رفتم که آرايشگرش هميشه موقع کار، يه سيگار گوشه لبش بود، تا آخرشب هرجا ميرفتم، همه می گفتن: تو سيگار می کشی؟
هفته پيش به یه مغازه عطرفروشی رفتم، فروشنده يه ادکلن رو به لباسم زد گفت اين ماندگاری اش فوق العاده است. با اينکه خريد نکردم، تا همين دو سه روز پيش هرجا می رفتم، می گفتن:
چه بوی خوبی می دی.
ارتباطها خيلی مهمن.
وقتی با افراد مودب و فهميده در ارتباطیم، یا وقتی که با افراد آلوده ای در ارتباطیم، خواه ناخواه از این روابط تاثير می گیریم.
#ناشناس
به يه مغازه سلمونی می رفتم که آرايشگرش هميشه موقع کار، يه سيگار گوشه لبش بود، تا آخرشب هرجا ميرفتم، همه می گفتن: تو سيگار می کشی؟
هفته پيش به یه مغازه عطرفروشی رفتم، فروشنده يه ادکلن رو به لباسم زد گفت اين ماندگاری اش فوق العاده است. با اينکه خريد نکردم، تا همين دو سه روز پيش هرجا می رفتم، می گفتن:
چه بوی خوبی می دی.
ارتباطها خيلی مهمن.
وقتی با افراد مودب و فهميده در ارتباطیم، یا وقتی که با افراد آلوده ای در ارتباطیم، خواه ناخواه از این روابط تاثير می گیریم.
#ناشناس
@zhuanchannel
من فکر میکردم تو خانهام هستی، که از تمام زخمها و جنگها به تو باز میگردم،
اما تو خودت جنگ بودی...
بزرگترین و بیرحمترین جنگِ من.
#ناشناس
من فکر میکردم تو خانهام هستی، که از تمام زخمها و جنگها به تو باز میگردم،
اما تو خودت جنگ بودی...
بزرگترین و بیرحمترین جنگِ من.
#ناشناس