This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانال تلگرام مزون ارکید 😍
@mezoneorkid
@mezoneorkid
😍 اینستاگرام مزون ارکید
https://instagram.com/mezoneorkid
@mezoneorkid
@mezoneorkid
😍 اینستاگرام مزون ارکید
https://instagram.com/mezoneorkid
@zhuanchannel
چند ماهیست در هر جمعی که میروم، قرار است بهزودی چندتکه از آن کنده شود و ازهم بپاشد و بعد هرتکه، پرتاب شود به یکطرف جهان.
چندشب پیش در جمعی هفتنفره بودم که قرار بود چهارنفرش قطعی مهاجرت کنند؛ بهشوخی گفتم: حداقل یکیتون بمونید شاید خواستیم حُکم بازی کنیم! خندیدند؛ خندیدیم، احتمالا برای آخرین دفعات.
ازدست دادن، زمانی برایم در یکآن رخ میداد و غافلگیرش میشدم؛ حالا دارم در یک ازدست دادن کشآمده زندگی میکنم
با کسی/کسانی آشنا میشوم که قرار است خیلی زود، ازدست بدهمشان، قرار است نمانند، بروند؛ قطعیتر و زودتر از موعدِ مرگ، قطعیتر و زودتر از موعد جدایی و فراقهای مرسوم عاطفی.
حالا با سرعتی بیشتر از قبل، درحال وداع با چیزها و حتی کسانیام، که هرگز نداشتمشان.
پیش از آنکه بدستآورم، ازدست میدهم. چیزهایی که ندارم را هم ازدست میدهم، یک ازدستدادن ماخولیایی.
اگر کسی از آن آینده پرسید، هی فلانی آنروزها و سالهای تلخ این مملکت، چگونه میگذشت؟
این دیوار نوشته را نشانش خواهم داد که چنین بود؛ هر کس را تکههایی بود که هرطرفش به چهارگوشهای وصل بود و کشیده میشد، درست عین شکنجههای قرونوسطایی که متهم را میبستند به چهار حیوان و میکشیدندش تا متلاشی شود؛ تا بپاشد از هم!
مسعود ریاحی
چند ماهیست در هر جمعی که میروم، قرار است بهزودی چندتکه از آن کنده شود و ازهم بپاشد و بعد هرتکه، پرتاب شود به یکطرف جهان.
چندشب پیش در جمعی هفتنفره بودم که قرار بود چهارنفرش قطعی مهاجرت کنند؛ بهشوخی گفتم: حداقل یکیتون بمونید شاید خواستیم حُکم بازی کنیم! خندیدند؛ خندیدیم، احتمالا برای آخرین دفعات.
ازدست دادن، زمانی برایم در یکآن رخ میداد و غافلگیرش میشدم؛ حالا دارم در یک ازدست دادن کشآمده زندگی میکنم
با کسی/کسانی آشنا میشوم که قرار است خیلی زود، ازدست بدهمشان، قرار است نمانند، بروند؛ قطعیتر و زودتر از موعدِ مرگ، قطعیتر و زودتر از موعد جدایی و فراقهای مرسوم عاطفی.
حالا با سرعتی بیشتر از قبل، درحال وداع با چیزها و حتی کسانیام، که هرگز نداشتمشان.
پیش از آنکه بدستآورم، ازدست میدهم. چیزهایی که ندارم را هم ازدست میدهم، یک ازدستدادن ماخولیایی.
اگر کسی از آن آینده پرسید، هی فلانی آنروزها و سالهای تلخ این مملکت، چگونه میگذشت؟
این دیوار نوشته را نشانش خواهم داد که چنین بود؛ هر کس را تکههایی بود که هرطرفش به چهارگوشهای وصل بود و کشیده میشد، درست عین شکنجههای قرونوسطایی که متهم را میبستند به چهار حیوان و میکشیدندش تا متلاشی شود؛ تا بپاشد از هم!
مسعود ریاحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
اگه زیادی به منفی ها و محدودیت ها اهمیت و گوش بدی اونا میان و تورو کامل در برمیگرن
رها کن خودتو
اگه زیادی به منفی ها و محدودیت ها اهمیت و گوش بدی اونا میان و تورو کامل در برمیگرن
رها کن خودتو
@zhuanchannel
زیر گنبد ساختمان کنگره آمریکا طرحی وجود دارد به نام آپوتئوسیس جرج واشنگتن یا خدا انگاری یا خدا شدگی جرج واشنگتن نخستین رئیس جمهور آمریکا و ازبنیان گذاران فری میسونری در آمریکا .
ویلیام هنری کتابی به نام دروازه آزادی در درک این نماد دارد و به ایران و سومر باستان هم ارجاع داده که بحث مفصلی هست
به شباهت این دروازه آزادی با همتای آن روی مهر استوانه ای کشف شده در شوش ایران دقت کنید که در طرفین دو موجود آمیزتبار انسان - حیوان ( کالیگا ) مشغول فعال کردن این دروازه هستند .
در لوح اصلی خدای شکارچی منتظر است که چه چیزی از این دروازه خارج می شود .
مهر مکشوفه در شوش قدمت: ۱۵۰۰-۱۱۰۰ قبل از میلاد
کتاب گمشده
زیر گنبد ساختمان کنگره آمریکا طرحی وجود دارد به نام آپوتئوسیس جرج واشنگتن یا خدا انگاری یا خدا شدگی جرج واشنگتن نخستین رئیس جمهور آمریکا و ازبنیان گذاران فری میسونری در آمریکا .
ویلیام هنری کتابی به نام دروازه آزادی در درک این نماد دارد و به ایران و سومر باستان هم ارجاع داده که بحث مفصلی هست
به شباهت این دروازه آزادی با همتای آن روی مهر استوانه ای کشف شده در شوش ایران دقت کنید که در طرفین دو موجود آمیزتبار انسان - حیوان ( کالیگا ) مشغول فعال کردن این دروازه هستند .
در لوح اصلی خدای شکارچی منتظر است که چه چیزی از این دروازه خارج می شود .
مهر مکشوفه در شوش قدمت: ۱۵۰۰-۱۱۰۰ قبل از میلاد
کتاب گمشده
@zhuanchannel
با تحمل کردن و با سوختن و ساختن قهرمان نمیشویم
بچه که بودم با دخترِ همکار مامانم که هممحلهای هم بودیم دوست شدم.
وقتی برای اولین بار، در یک روز بارانی رفتم خانهشان از دیدن صحنهای عجیب حسابی جا خوردم.
تشتی گوشهی خانه، کمی آنطرفتر از مبلمان شیک و امروزیشان گذاشته شده بود و از سقف، چکچک آب میریخت داخلش.
دوستم تعریف کرد که اولینبار که سقف سوراخ شده و شروع کرده به چکهکردن، ترسیدهاند، فرشها را جمع کردهاند، کاسهای زیر سوراخ گذاشتهاند و مادرش تلفن زده به پدرش.
پدر خودش را رسانده، دیده تعمیر سقف کار او نیست، قرار شده عمو بیاید. آمدن عمو امروز و فردا شده، هی عقب افتاده، سوراخ مانده توی سقف و کاسه را برداشتهاند و به جایش تشت گذاشتهاند.
و کمکم خو گرفتهاند، تشت شده عضو جدید خانواده و آنقدر عادی شده که تازه وقتی میروند به خانهای دیگر، یادشان میآید آن تشت و آن سوراخ و آن چکچک و آن بوی دائمی نم نباید آنجا باشد.
ما درس خواندیم، گپ زدیم، بازی کردیم... و تشت آنجا بود برای خودش، با صدای چکچک مدامی که دیگر داشت برایم به شکنجه تبدیل میشد.
روزی که آنها آمدند خانهی ما، پسربچهی چهار پنجسالهی خانواده با کنجکاوی پرسید: "اینا تشتشون رو کجا گذاشتن؟!"
یعنی وجود یک تشت در گوشهای از خانه در نظر آن بچه عادی و حتی بدیهی بود.
بعدها وقتی تابستان رسید و بارانها قطع شد، اعتراف کردند که یادشان رفته بود آن وضع طبیعی نیست و اعصابخردکن است.
یک پاییز تا بهار، یک خانواده آزار دیده بودند؛ چون عادت کرده بودند، به تحمل کردن.
تحملکردن اگر ته نداشته باشد، اگر برای رفع مشکل نجنگی، اگر بپذیری و بگذاری جایی سوراخی بماند که بماند، کمکم بیآنکه بفهمی فرسوده میشوی، بیآنکه بفهمی درد را، زخم را سهم خودت میدانی، بدیهی میدانی.
حتی اگر مجبور به تحمل چیزی هستیم، باید آگاهانه باشد.
باید بگوییم من این شرایط را، این زندگی را، این پارتنر را، این شغل را، این مکان را تحمل میکنم تا وقتی که...
هر نامرادیای باید ته داشته باشد؛ آدم آهن نیست که نشکند.
قطبالدین صادقی جایی خطاب به دانشجویانش میگوید:
"دنیا برای رنجهایی که شما میکشید ارزشی قائل نیست، بلکه برای پاسخی که به آن میدهید ارزش قائل است."
با تحمل کردن و با سوختن و ساختن قهرمان نمیشویم، بلکه با گذر عاقلانه از آن است که میتوانیم به خودمان افتخار کنیم.
هر سوراخی، هر شکافی بالاخره یک روز باید درز گرفته شود، هر فشاری بالاخره باید برداشته شود.
برای تمام عمر زیر باری ماندن، کار چهارپاهاست.🐂
#سودابه_فرضی_پور
با تحمل کردن و با سوختن و ساختن قهرمان نمیشویم
بچه که بودم با دخترِ همکار مامانم که هممحلهای هم بودیم دوست شدم.
وقتی برای اولین بار، در یک روز بارانی رفتم خانهشان از دیدن صحنهای عجیب حسابی جا خوردم.
تشتی گوشهی خانه، کمی آنطرفتر از مبلمان شیک و امروزیشان گذاشته شده بود و از سقف، چکچک آب میریخت داخلش.
دوستم تعریف کرد که اولینبار که سقف سوراخ شده و شروع کرده به چکهکردن، ترسیدهاند، فرشها را جمع کردهاند، کاسهای زیر سوراخ گذاشتهاند و مادرش تلفن زده به پدرش.
پدر خودش را رسانده، دیده تعمیر سقف کار او نیست، قرار شده عمو بیاید. آمدن عمو امروز و فردا شده، هی عقب افتاده، سوراخ مانده توی سقف و کاسه را برداشتهاند و به جایش تشت گذاشتهاند.
و کمکم خو گرفتهاند، تشت شده عضو جدید خانواده و آنقدر عادی شده که تازه وقتی میروند به خانهای دیگر، یادشان میآید آن تشت و آن سوراخ و آن چکچک و آن بوی دائمی نم نباید آنجا باشد.
ما درس خواندیم، گپ زدیم، بازی کردیم... و تشت آنجا بود برای خودش، با صدای چکچک مدامی که دیگر داشت برایم به شکنجه تبدیل میشد.
روزی که آنها آمدند خانهی ما، پسربچهی چهار پنجسالهی خانواده با کنجکاوی پرسید: "اینا تشتشون رو کجا گذاشتن؟!"
یعنی وجود یک تشت در گوشهای از خانه در نظر آن بچه عادی و حتی بدیهی بود.
بعدها وقتی تابستان رسید و بارانها قطع شد، اعتراف کردند که یادشان رفته بود آن وضع طبیعی نیست و اعصابخردکن است.
یک پاییز تا بهار، یک خانواده آزار دیده بودند؛ چون عادت کرده بودند، به تحمل کردن.
تحملکردن اگر ته نداشته باشد، اگر برای رفع مشکل نجنگی، اگر بپذیری و بگذاری جایی سوراخی بماند که بماند، کمکم بیآنکه بفهمی فرسوده میشوی، بیآنکه بفهمی درد را، زخم را سهم خودت میدانی، بدیهی میدانی.
حتی اگر مجبور به تحمل چیزی هستیم، باید آگاهانه باشد.
باید بگوییم من این شرایط را، این زندگی را، این پارتنر را، این شغل را، این مکان را تحمل میکنم تا وقتی که...
هر نامرادیای باید ته داشته باشد؛ آدم آهن نیست که نشکند.
قطبالدین صادقی جایی خطاب به دانشجویانش میگوید:
"دنیا برای رنجهایی که شما میکشید ارزشی قائل نیست، بلکه برای پاسخی که به آن میدهید ارزش قائل است."
با تحمل کردن و با سوختن و ساختن قهرمان نمیشویم، بلکه با گذر عاقلانه از آن است که میتوانیم به خودمان افتخار کنیم.
هر سوراخی، هر شکافی بالاخره یک روز باید درز گرفته شود، هر فشاری بالاخره باید برداشته شود.
برای تمام عمر زیر باری ماندن، کار چهارپاهاست.🐂
#سودابه_فرضی_پور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
- تن پوش ماهرو
@tanpoosh_mahro
.
با تخفیف خرید کنید با قیمتهای باور نکردنی 😍
🚫🛍حراج آخر فصل تن پوش ماهرو را از دست ندید
🛍️فروش آنلاین و حضوری
👇👇👇👇👇👇
@tanpoosh_mahro
@tanpoosh_mahro
.
با تخفیف خرید کنید با قیمتهای باور نکردنی 😍
🚫🛍حراج آخر فصل تن پوش ماهرو را از دست ندید
🛍️فروش آنلاین و حضوری
👇👇👇👇👇👇
@tanpoosh_mahro
@zhuanchannel
بگذار قشنگ به بن بست بخوری، خوب ناامید شوی و به قدر کفایت به استیصال برسی
تازه میفهمی چقدر قدرت داری و تا چه اندازه جسور هستی!
تازه میفهمی قادری حتی در دل بنبست هم راه باز کنی و از دل عمیقترین بخشهای اقیانوس، خودت را به ساحل برسانی.
بگذار زمین بخوری و کسی نباشد دستانت را بگیرد و تو را از زمین بلند کند، تازه میفهمی چطور باید بدون نیاز به یاری آدمها بلند شد و جوری ایستاد که احتمال افتادنت صفر باشد!
تازه میفهمی چقدر میتوان به سختیهای جهان پیروز شد و مشکلات لاینحل و مسائل دشوار را حل کرد.
بگذار خوب به ته خط برسی؛ به تو میگویم چطور میتوانی فقط با تکیه به باورها و تواناییهای وجود خودت، از نو شروع کنی و به بهترین شکل ممکن به مقصدهای خوب برسی.
باید خوب ناامید شوی تا در تاریکیهای یاس، روزنههای کوچک امید را پیدا کنی.
باید خوب از همه چیز و همهکس قطع امید کنی و باید باورت بشود که به جز خودت هیچکس را برای ادامه نداری.
#نرگس_صرافیان_طوفان
بگذار قشنگ به بن بست بخوری، خوب ناامید شوی و به قدر کفایت به استیصال برسی
تازه میفهمی چقدر قدرت داری و تا چه اندازه جسور هستی!
تازه میفهمی قادری حتی در دل بنبست هم راه باز کنی و از دل عمیقترین بخشهای اقیانوس، خودت را به ساحل برسانی.
بگذار زمین بخوری و کسی نباشد دستانت را بگیرد و تو را از زمین بلند کند، تازه میفهمی چطور باید بدون نیاز به یاری آدمها بلند شد و جوری ایستاد که احتمال افتادنت صفر باشد!
تازه میفهمی چقدر میتوان به سختیهای جهان پیروز شد و مشکلات لاینحل و مسائل دشوار را حل کرد.
بگذار خوب به ته خط برسی؛ به تو میگویم چطور میتوانی فقط با تکیه به باورها و تواناییهای وجود خودت، از نو شروع کنی و به بهترین شکل ممکن به مقصدهای خوب برسی.
باید خوب ناامید شوی تا در تاریکیهای یاس، روزنههای کوچک امید را پیدا کنی.
باید خوب از همه چیز و همهکس قطع امید کنی و باید باورت بشود که به جز خودت هیچکس را برای ادامه نداری.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@zhuanchannel
وقتی به جنگل میروی و به درختان نگاه میکنی، تمام درختها را متفاوت میبینی.
بعضی از آنها خم شدهاند، بعضی از آنها صاف هستند،
و برخی همیشه سبز.
خلاصه از همه نوع هستند.
و تو به درخت نگاه میکنی
تو میبینی که چرا آن یکی آنگونه است. مثلاً میفهمی که آن یکی نور کافی نگرفته و برای همین آنگونه شده.
و نسبت به آن احساساتی هم نمیشوی، فقط اجازهاش را میدهی (اجازهٔ بودن درخت به همان شکل).
تو از آن درختان قدردانی میکنی.
اما در همان لحظه که نزدیک انسانها میشوی تمام آن را از دست میدهی.
دائم میگویی: «تو زیادی اینگونه هستی! یا من زیادی اینگونه هستم!»
بله! آن ذهنِ قضاوتگر میآید!
برای همین من تمرین میکنم که انسانها را به درخت تبدیل کنم
یعنی از آنها درست همانطور که هستند قدردانی میکنم.
رامداس
وقتی به جنگل میروی و به درختان نگاه میکنی، تمام درختها را متفاوت میبینی.
بعضی از آنها خم شدهاند، بعضی از آنها صاف هستند،
و برخی همیشه سبز.
خلاصه از همه نوع هستند.
و تو به درخت نگاه میکنی
تو میبینی که چرا آن یکی آنگونه است. مثلاً میفهمی که آن یکی نور کافی نگرفته و برای همین آنگونه شده.
و نسبت به آن احساساتی هم نمیشوی، فقط اجازهاش را میدهی (اجازهٔ بودن درخت به همان شکل).
تو از آن درختان قدردانی میکنی.
اما در همان لحظه که نزدیک انسانها میشوی تمام آن را از دست میدهی.
دائم میگویی: «تو زیادی اینگونه هستی! یا من زیادی اینگونه هستم!»
بله! آن ذهنِ قضاوتگر میآید!
برای همین من تمرین میکنم که انسانها را به درخت تبدیل کنم
یعنی از آنها درست همانطور که هستند قدردانی میکنم.
رامداس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
هرموقع گفتی یک کیلو چربی از دست دادم😅 یادت باشه یککیلو چربی حجمش خیلی زیاده اون یک کیلویی که از دست دادی همش چربی نیست ، اب هم هست
هرموقع گفتی یک کیلو چربی از دست دادم😅 یادت باشه یککیلو چربی حجمش خیلی زیاده اون یک کیلویی که از دست دادی همش چربی نیست ، اب هم هست
@zhuanchannel
رشتویی از پیمان در مورد هوش مصنوعی و تولید محتوا
تولید محتوا رفته رفته ارزشش رو از دست خواهد داد و چیزهایی شبیه توزیع محتوا، دستهبندی محتوای دیگران و ارائه راهنما بهینه برای استفاده از محتوای دیگران و ... چیزهایی هستن که اهمیت پیدا میکنن.
نیاز امروز جهان (و صد البته ایران) این نیست که به عنوان مثال تو بیای صفر تا صد فوتوشاپو آموزش بدی! این کارو صدها نفر قبل از تو کردن.
تو باید بیای و بگی مثلا برای فصل صفرش از کدوم منبع یاد بگیریم، برای فصل یکش از کدوم منبع و .... اینجوری برای هر قسمت بهترین و بهینهترین گزینه رو معرفی کنی و یا با هوش مصنوعی بهترین قسمت
هر منبع رو بخونی و خودت به عنوان یک دوره ارزان و یا رایگان (چون هزینه زیادی برای تهیهاش نکردی و کار ماشین بوده) ارائه کنی.
دیگه توی دنیای امروز کمبود اطلاعات تقریبا نداریم و چیزی که مهمه دستهبندی اطلاعات و نحوه ارائش هست.
خیلی به حرف اساتیدی که نونشون توی آموزش محتواست دل نبندید و الان رو نگاه نکنید.
این چیزی که ما الان از هوش مصنوعی میبینیم در مقابل چیزی که دو سال آینده خواهیم دید شبیه یه قل دو قله:))
همیشه سعی کنید جایی بایستید که تغییرات شمارو شگفت زده نکنه، بلکه شما با تغییراتتون بقیه رو شگفت زده کنید. اینکه یکی حوزه اش سالها محتوا بوده
و الان داره کار تولید محتوا میکنه اوکیه و خب سالها نونشو خورده و تا جایی که بتونه کار میکنه و حالا بعدا هم توی حوزه دیگه شاید بتونه یه کارایی بکنه
ولی کسی که میخواد ورود کنه و یا به تازگی ورود کرده که تولید محتوا کنه راستش برای من یکم غیرقابل هضمه.
چون آدمی که مثلا
بخواد حداقل سی سال کار کنه و الان و یا یکی دو سال پیش شروع کرده، قاعدتا باید حداقل با توجه به 10 سال آیندش بره یه تخصصیو یاد بگیره.
حالا سوال اینجاست که چی کار باید کرد؟
راهحلی که به ذهن من ریاضیبلد رسید این بود که تا چند سال آینده برنامهنویسی و هوش مصنوعی رو
یاد بگیرم و خودم از موقعیت قربانی خارج کنم، میدونم میتونم و مغزم توانایی این کار رو داره ولی اگه اینکارو هم نکنم حداقل سعی میکنم این روزها تمرکزم رو بذارم روی اینکه چه چیزی باید به ربات مدل زبانی بگیم تا محتوای دقیقتری رو تولید کنه.
یعنی میگم اگه آدمی نخواهی بود که
قراره یه چیزی شبیه چتجیپیتی تولید کنی، حداقل کسی باش که توی استفاده از این ربات به عنوان کاربر، حرفهای هستی و حرفی برای گفتن داری.
مورد دوم اینه که سراغ تخصصهایی میرم که
"تکرارپذیری" توی اونا کمتره و خلاقیت و یا مهارتهایی شبیه استراتژی توشون مهمتره تا هوش مصنوعی دیرتر بتونه به اون حوزه نفوذ کنه.
وقتی قراره یه سیل بیاد، شما هرچی به طبقات بالاتر یه ساختمون پناه ببرید، احتمال آسیب دیدنتون از سیل کمتره.
شما حتی توی محتوا هم هرچقدر خلاقانهتر و محتوای درست و حسابیتر تولید کنی، این سیل دیرتر بهت میرسه! /پایان
peymam
رشتویی از پیمان در مورد هوش مصنوعی و تولید محتوا
تولید محتوا رفته رفته ارزشش رو از دست خواهد داد و چیزهایی شبیه توزیع محتوا، دستهبندی محتوای دیگران و ارائه راهنما بهینه برای استفاده از محتوای دیگران و ... چیزهایی هستن که اهمیت پیدا میکنن.
نیاز امروز جهان (و صد البته ایران) این نیست که به عنوان مثال تو بیای صفر تا صد فوتوشاپو آموزش بدی! این کارو صدها نفر قبل از تو کردن.
تو باید بیای و بگی مثلا برای فصل صفرش از کدوم منبع یاد بگیریم، برای فصل یکش از کدوم منبع و .... اینجوری برای هر قسمت بهترین و بهینهترین گزینه رو معرفی کنی و یا با هوش مصنوعی بهترین قسمت
هر منبع رو بخونی و خودت به عنوان یک دوره ارزان و یا رایگان (چون هزینه زیادی برای تهیهاش نکردی و کار ماشین بوده) ارائه کنی.
دیگه توی دنیای امروز کمبود اطلاعات تقریبا نداریم و چیزی که مهمه دستهبندی اطلاعات و نحوه ارائش هست.
خیلی به حرف اساتیدی که نونشون توی آموزش محتواست دل نبندید و الان رو نگاه نکنید.
این چیزی که ما الان از هوش مصنوعی میبینیم در مقابل چیزی که دو سال آینده خواهیم دید شبیه یه قل دو قله:))
همیشه سعی کنید جایی بایستید که تغییرات شمارو شگفت زده نکنه، بلکه شما با تغییراتتون بقیه رو شگفت زده کنید. اینکه یکی حوزه اش سالها محتوا بوده
و الان داره کار تولید محتوا میکنه اوکیه و خب سالها نونشو خورده و تا جایی که بتونه کار میکنه و حالا بعدا هم توی حوزه دیگه شاید بتونه یه کارایی بکنه
ولی کسی که میخواد ورود کنه و یا به تازگی ورود کرده که تولید محتوا کنه راستش برای من یکم غیرقابل هضمه.
چون آدمی که مثلا
بخواد حداقل سی سال کار کنه و الان و یا یکی دو سال پیش شروع کرده، قاعدتا باید حداقل با توجه به 10 سال آیندش بره یه تخصصیو یاد بگیره.
حالا سوال اینجاست که چی کار باید کرد؟
راهحلی که به ذهن من ریاضیبلد رسید این بود که تا چند سال آینده برنامهنویسی و هوش مصنوعی رو
یاد بگیرم و خودم از موقعیت قربانی خارج کنم، میدونم میتونم و مغزم توانایی این کار رو داره ولی اگه اینکارو هم نکنم حداقل سعی میکنم این روزها تمرکزم رو بذارم روی اینکه چه چیزی باید به ربات مدل زبانی بگیم تا محتوای دقیقتری رو تولید کنه.
یعنی میگم اگه آدمی نخواهی بود که
قراره یه چیزی شبیه چتجیپیتی تولید کنی، حداقل کسی باش که توی استفاده از این ربات به عنوان کاربر، حرفهای هستی و حرفی برای گفتن داری.
مورد دوم اینه که سراغ تخصصهایی میرم که
"تکرارپذیری" توی اونا کمتره و خلاقیت و یا مهارتهایی شبیه استراتژی توشون مهمتره تا هوش مصنوعی دیرتر بتونه به اون حوزه نفوذ کنه.
وقتی قراره یه سیل بیاد، شما هرچی به طبقات بالاتر یه ساختمون پناه ببرید، احتمال آسیب دیدنتون از سیل کمتره.
شما حتی توی محتوا هم هرچقدر خلاقانهتر و محتوای درست و حسابیتر تولید کنی، این سیل دیرتر بهت میرسه! /پایان
peymam
رونا هوروسكوپ : آسترولوژى و انرژى سيارات و تاثيرات ان بر زندگى شخصى را تفسير مى كند.
@RonaHoroscope
@RonaHoroscope
@RonaHoroscope
@RonaHoroscope
@RonaHoroscope
@RonaHoroscope
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
ببینید ما چقدر شکننده و حساسیم
ببینید ما چقدر شکننده و حساسیم