@zhuanchannel
مادران و جملات معروف آنها❤️
_یک ساعته دیرت شده
فرض کنید که شما به مادرتان بگویید که میخواهید هشت صبح بیدار شوید. مادر، چون میداند اگر از ساعت هشت بیدارتان کند، در نهایت ۹ هم بیدار نمیشوید، فرایند تهدید، ارعاب و هشدار را از ساعت هفت صبح شروع میکند: «بلندشو؟! ساعت ۹ شده! دیرت شد! بدبخت میشی ها!» و، چون شما میدانید وقتی مادر میگوید ساعت ۹ شده پس قطعاً هشت هم نشده، پس میگویید: «اصلاً من این درسم رو حذف میکنم.»
_من که سیرم، شما بخورین!
فقط مامانها میتوانند وقتی غذا کم است ناگهان سیر شوند. مادر است دیگر با حرص خوردن، غصه خوردن و هوا خوردن هم سیر میشود تا دیگران واقعاً سیر شوند.
_بخور جون بگیری، رنگت پریده!
از نظر ۹۹ درصد مادرها ۹۹ درصد بچهها در ۹۹ درصد مواقع رنگ شان پریده است و باید یک چیزی بخورند تا جون بگیرند.
_چرا تلفنت رو جواب نمیدی؟
از لحظهای که یک مادر با فرزندش تماس میگیرد و فرزند جواب نمیدهد، این پیش بینیها در ذهن مادر شکل میگیرد.
بوق اول:معلوم نیس باز کجا رفته
ثانیه ۶: شوهرش خفهاش کرده
ثانیه ۷: نکنه رفته زیر تریلی . ای خدا ای پیغمبر به فریادمون برس
ثانیه ۹: بچه تلفن را برمیدارد.
ثانیه ۱۰: ذلیل بشی، دلم هزار راه رفت
چرا تلفنت رو برنمیداری؟ تقصیره باباته یه بار محکم نزد تو گوش ت! و ....
_حالا ناهار چی بپزم؟
مامانها سر سفره صبحانه معمولاً میپرسند: «حالا ناهار رو چی کارش کنم؟» موقع ناهار هم همین سوال را درباره شام میپرسند، اما هیچ فرقی نمیکند بقیه اعضای خانواده چه جوابی بدهند، چون مادران گرامی در نهایت متناسب با چیزی که در خانه است، یک حرکت خلاقانه میزنند. انصافاً هم با این گرانیها کار مادرها سخت شده، الان فقط میشود «نان شکم پر» درست کرد که داخلش با پنیر یا در حالت لاکچری تخم مرغ پر شده است.
_آقا محمدجواد بیا این جا!
مادرها وقتی خوشحال بودند، فحش میدادند و وقتی ناراحت بودند با احترام صحبت میکردند.
فرض کنید بچه یک نقاشی خوشگل میکشید مادر میگفت: «وااای، پدرسوخته، تو این غلطا رو از کجا یاد گرفتی؟!»، اما وقتی بچه خرابکاری میکرد، لحن مادر جدی و رسمی میشد: «آقا محمدجواد، تشریف بیارین این جا کارتون دارم!» وقتی بچهای با این لحن خطاب میشد تا پیش مادرش میرسید تمام خلافهایش را یک دور مرور میکرد.
_حالا بذار بابات بیاد
مادرها استاد خلق موقعیتهای هیچکاکی با گفتن چنین دیالوگهایی هستند: حالا بذار بریم خونه! یا حالا بذار مهمونا برن! و از همه مهمتر: حالا بذار بابات بیاد!
_درمان قطع عضو با دمنوش
مادربزرگها حتی برای دست و پای قطع شده هم دمنوش تجویز میکنند. در مواردی هم چای نبات، اما مادرهای جوانتر معمولاً هر بیماری را با سوپ درمان میکنند. یعنی، چون شما مریض شدید مادرتان به پدرتان میگوید: «حال این بچه خوب نیست. سر راهت براش از رستوران سوپ بگیر. حالا که تا اون جا میری برای منم جوجه با استخون بگیر. بگو آب دار برداره. زود باش که بچه تلف شد.»
_دست نزن، مال مهمونه!
یکی دیگر از ویژگیهای مشترک مادرها، بهخصوص مادران عزیز میان سال این است که چیزهای خوب را برای روز مبادایی که ممکن است مهمان ناخواندهای برسد در منزل مخفی میکنند.
_پس انداز داشتن در هر شرایطی
مادرها به یک منبع شگفت انگیز پس انداز وصل هستند که میتوانند همزمان گرفتاری پدر را رفع کنند، برای یک تازه عروس با کمک بقیه جهیزیه درست کنند و به بچهها هم پول بدهند. جالب این جاست که به پدر میگویند: «بیا این پول رو بگیر، اما بچهها نفهمن، چون توقع دارن به اونها هم پول بدم.»
ریزه کاریهای مادرانه
مادرها همه بچهها را به یک اندازه دوست دارند و بین بچهها فرق نمیگذارند به جز برخی موارد استثنا که بچه «تهتُغاری» باشد، شبیه عمهاش نباشد
مامانی باشد.شر نباشد و ۷۳ آیتم دیگر که در مجموع میشود ۹۸ درصد مواقع.
مادرها به بچهها سخت نمیگیرند به جز وقتی مهمان قرار است بیاید
از همه مهمتر مامانها نظر بچهها را موقع خرید لباس و کفش میپرسند فقط به رنگ، مدل و نوعش اعتنایی نمیکنند، همینطور اندازه اش، چون لباس باید بزرگ باشد که زود برای بچه تنگ نشود.
مادرهای عزیز با شما شوخی کردیم تا کاممان شیرین شود، قله ی قلب ما همیشه و همه جا فقط و فقط در تسخیر شماست، لطفاً به باباها نگویید تا دلشان نشکند.😘
خراسان - سیدمصطفی صابری
مادران و جملات معروف آنها❤️
_یک ساعته دیرت شده
فرض کنید که شما به مادرتان بگویید که میخواهید هشت صبح بیدار شوید. مادر، چون میداند اگر از ساعت هشت بیدارتان کند، در نهایت ۹ هم بیدار نمیشوید، فرایند تهدید، ارعاب و هشدار را از ساعت هفت صبح شروع میکند: «بلندشو؟! ساعت ۹ شده! دیرت شد! بدبخت میشی ها!» و، چون شما میدانید وقتی مادر میگوید ساعت ۹ شده پس قطعاً هشت هم نشده، پس میگویید: «اصلاً من این درسم رو حذف میکنم.»
_من که سیرم، شما بخورین!
فقط مامانها میتوانند وقتی غذا کم است ناگهان سیر شوند. مادر است دیگر با حرص خوردن، غصه خوردن و هوا خوردن هم سیر میشود تا دیگران واقعاً سیر شوند.
_بخور جون بگیری، رنگت پریده!
از نظر ۹۹ درصد مادرها ۹۹ درصد بچهها در ۹۹ درصد مواقع رنگ شان پریده است و باید یک چیزی بخورند تا جون بگیرند.
_چرا تلفنت رو جواب نمیدی؟
از لحظهای که یک مادر با فرزندش تماس میگیرد و فرزند جواب نمیدهد، این پیش بینیها در ذهن مادر شکل میگیرد.
بوق اول:معلوم نیس باز کجا رفته
ثانیه ۶: شوهرش خفهاش کرده
ثانیه ۷: نکنه رفته زیر تریلی . ای خدا ای پیغمبر به فریادمون برس
ثانیه ۹: بچه تلفن را برمیدارد.
ثانیه ۱۰: ذلیل بشی، دلم هزار راه رفت
چرا تلفنت رو برنمیداری؟ تقصیره باباته یه بار محکم نزد تو گوش ت! و ....
_حالا ناهار چی بپزم؟
مامانها سر سفره صبحانه معمولاً میپرسند: «حالا ناهار رو چی کارش کنم؟» موقع ناهار هم همین سوال را درباره شام میپرسند، اما هیچ فرقی نمیکند بقیه اعضای خانواده چه جوابی بدهند، چون مادران گرامی در نهایت متناسب با چیزی که در خانه است، یک حرکت خلاقانه میزنند. انصافاً هم با این گرانیها کار مادرها سخت شده، الان فقط میشود «نان شکم پر» درست کرد که داخلش با پنیر یا در حالت لاکچری تخم مرغ پر شده است.
_آقا محمدجواد بیا این جا!
مادرها وقتی خوشحال بودند، فحش میدادند و وقتی ناراحت بودند با احترام صحبت میکردند.
فرض کنید بچه یک نقاشی خوشگل میکشید مادر میگفت: «وااای، پدرسوخته، تو این غلطا رو از کجا یاد گرفتی؟!»، اما وقتی بچه خرابکاری میکرد، لحن مادر جدی و رسمی میشد: «آقا محمدجواد، تشریف بیارین این جا کارتون دارم!» وقتی بچهای با این لحن خطاب میشد تا پیش مادرش میرسید تمام خلافهایش را یک دور مرور میکرد.
_حالا بذار بابات بیاد
مادرها استاد خلق موقعیتهای هیچکاکی با گفتن چنین دیالوگهایی هستند: حالا بذار بریم خونه! یا حالا بذار مهمونا برن! و از همه مهمتر: حالا بذار بابات بیاد!
_درمان قطع عضو با دمنوش
مادربزرگها حتی برای دست و پای قطع شده هم دمنوش تجویز میکنند. در مواردی هم چای نبات، اما مادرهای جوانتر معمولاً هر بیماری را با سوپ درمان میکنند. یعنی، چون شما مریض شدید مادرتان به پدرتان میگوید: «حال این بچه خوب نیست. سر راهت براش از رستوران سوپ بگیر. حالا که تا اون جا میری برای منم جوجه با استخون بگیر. بگو آب دار برداره. زود باش که بچه تلف شد.»
_دست نزن، مال مهمونه!
یکی دیگر از ویژگیهای مشترک مادرها، بهخصوص مادران عزیز میان سال این است که چیزهای خوب را برای روز مبادایی که ممکن است مهمان ناخواندهای برسد در منزل مخفی میکنند.
_پس انداز داشتن در هر شرایطی
مادرها به یک منبع شگفت انگیز پس انداز وصل هستند که میتوانند همزمان گرفتاری پدر را رفع کنند، برای یک تازه عروس با کمک بقیه جهیزیه درست کنند و به بچهها هم پول بدهند. جالب این جاست که به پدر میگویند: «بیا این پول رو بگیر، اما بچهها نفهمن، چون توقع دارن به اونها هم پول بدم.»
ریزه کاریهای مادرانه
مادرها همه بچهها را به یک اندازه دوست دارند و بین بچهها فرق نمیگذارند به جز برخی موارد استثنا که بچه «تهتُغاری» باشد، شبیه عمهاش نباشد
مامانی باشد.شر نباشد و ۷۳ آیتم دیگر که در مجموع میشود ۹۸ درصد مواقع.
مادرها به بچهها سخت نمیگیرند به جز وقتی مهمان قرار است بیاید
از همه مهمتر مامانها نظر بچهها را موقع خرید لباس و کفش میپرسند فقط به رنگ، مدل و نوعش اعتنایی نمیکنند، همینطور اندازه اش، چون لباس باید بزرگ باشد که زود برای بچه تنگ نشود.
مادرهای عزیز با شما شوخی کردیم تا کاممان شیرین شود، قله ی قلب ما همیشه و همه جا فقط و فقط در تسخیر شماست، لطفاً به باباها نگویید تا دلشان نشکند.😘
خراسان - سیدمصطفی صابری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
سامسونگ یه گوشی هوشمند تاشو ساخته که بهترین کاربردش دوربین جلوئه که چون گوشی میتونه سرجاش بشینه هر دو دستت رو آزاد میذاره و بالاخره میتونیم از گوشی کنده بشیم
از همه مهمتر نسبت تصویر بسیار عریض ۲۱ به ۹ هست که مخصوص فیلم سینماییه
#بهنام
سامسونگ یه گوشی هوشمند تاشو ساخته که بهترین کاربردش دوربین جلوئه که چون گوشی میتونه سرجاش بشینه هر دو دستت رو آزاد میذاره و بالاخره میتونیم از گوشی کنده بشیم
از همه مهمتر نسبت تصویر بسیار عریض ۲۱ به ۹ هست که مخصوص فیلم سینماییه
#بهنام
Forwarded from مجله هنرى ژوان🌱
@zhuanchannel
چرا زنان قوی از درون شکنندهاند؟
زمانی که ما با زنان قوی روبهرو میشویم، فکر میکنیم که آنها اعتمادبهنفس بالایی دارند.
یک شغل مناسب، یک خانواده دوست داشتنی، رابطه عاطفی سالم، سلامتی و ...، اما پشت همین لبخند و روحیه بالا، زنانی با دلهای شکسته قرار دارند. اما چرا؟
_آنها تنها به خودشان تکیه میکنند
زنان قوی دوست دارند که مستقل باشند.
آنها به کمک دیگران نیازی ندارند و در واقع ترجیح میدهند که روی پای خودشان بایستند. آنها دوست دارند که در مقابل دیگران، فردی با اعتمادبهنفس بالا به نظر آیند. تحقیقات نشان داده که آنها این شخصیتشان را دوست دارند و به آن افتخار میکنند. اما مشکل اینجاست که آنها جز به خودشان به هیچ فرد دیگری تکیه نمیکنند و در واقع نمیخواهند قبول کنند که همه ما آدمها گاهی به کمک یکدیگر محتاجیم
_دیگران بار مشکلاتشان را روی شانه آنها میاندازند
طبق تحقیقات، از آنجایی که افراد قوی بسیار مسئولیت پذیر هستند، با آغوش باز تکیه گاهی برای دیگران میشوند. اما خودشان هیچگاه در مورد مشکلات و ناراحتیهایشان با دیگران حرف نمیزنند، میخواهد مشکلات مالی باشد یا عاطفی و... همین میشود که آنها نه تنها ناراحتیهای خود، بلکه مشکلات دیگران را هم بر دوش میکشند.
_آنها در مورد مشکلاتشان با دیگران حرف نمیزند
اگر چه دیگران زنان قوی را شانهای برای گریههایشان میبینند، اما خود این زنان در مواقع ناراحتی و مشکلات، به سمت هیچکسی نمیروند. همین خصوصیت باعث میشود که آنها هر روز تنها و تنهاتر شوند که در نهایت ممکن است که به افسردگی بیانجامد.
_او مراقب دیگران است، اما خودش را فراموش میکند
زنان قوی همیشه حامی خانواده و دوستان خود هستند. هر موقع که آنها به کمک نیاز داشته باشند، آنها در صف اول ایستادهاند، با خندههای آنها میخندند و با گریه هایشان اشک میریزند؛ اما زمانی که نوبت نیازهای خودشان میشوند، همه را فراموش میکنند.
آنها آنقدر ناراحتیهایشان را در خود میریزد که دیگران فکر میکنند هیچ ناراحتی و مشکلی در زندگیشان ندارد. در واقع آنها آنقدر مشکلاتشان را به رویشان نمیآورند که دیگران هم فراموش میکنند که آنها هم ممکن است گاهی روز بدی را پشت سر گذاشته باشند.
_از دردهای جسمانیشان چیزی نمیگویند
زنان قوی جدا از مشکلات روحی، دردهای جسمانی خودشان را نیز پنهان میکنند. به عنوان مثال آنها هرگز از ناراحتیهایشان در مقابل پدر و مادر یا فرزندانشان حرف نمیزنند، اما نمیدانند که با این کار در نهایت به قلبشان هم آسیب میرسانند. تحقیقات نشان داده که سرکوب کردن احساسات منفی، فشار زیادی را به قلب وارد میکند که در نهایت منجر به مشکلات قلبی میشود.
_پشت قدرت آنها، داستانی تلخ نهفته است
او یاد گرفته که در مواقع سختی چگونه از خودش دفاع کند.
اما این بدین معنی نیست که او دیگر هیچ ناراحتی در زندگیاش ندارد.
زنان قدرتممند زمانی که بیرون از خانه هستند، در محیط کار، در میهمانیها، ماسک به صورت میزنند، اما زمانی که در تنهایی خود به سر میبرند، با واقعیت تلخ زندگیشان مواجه میشوند.
آنها احساس میکنند که در مقابل انتظارات بالای دیگران نباید کم بیاورند. طبق تحقیقات، همین خود کنترلی آنها در مقابل دیگران منجر به آسیب روحیشان میشود. از این رو، زمانی که در تنهایی به شکستها و مشکلات شخصی خودشان فکر میکند، با تلنگری غرق در اشک میشود.
برترینها_مترجم:پردیس بختیاری
چرا زنان قوی از درون شکنندهاند؟
زمانی که ما با زنان قوی روبهرو میشویم، فکر میکنیم که آنها اعتمادبهنفس بالایی دارند.
یک شغل مناسب، یک خانواده دوست داشتنی، رابطه عاطفی سالم، سلامتی و ...، اما پشت همین لبخند و روحیه بالا، زنانی با دلهای شکسته قرار دارند. اما چرا؟
_آنها تنها به خودشان تکیه میکنند
زنان قوی دوست دارند که مستقل باشند.
آنها به کمک دیگران نیازی ندارند و در واقع ترجیح میدهند که روی پای خودشان بایستند. آنها دوست دارند که در مقابل دیگران، فردی با اعتمادبهنفس بالا به نظر آیند. تحقیقات نشان داده که آنها این شخصیتشان را دوست دارند و به آن افتخار میکنند. اما مشکل اینجاست که آنها جز به خودشان به هیچ فرد دیگری تکیه نمیکنند و در واقع نمیخواهند قبول کنند که همه ما آدمها گاهی به کمک یکدیگر محتاجیم
_دیگران بار مشکلاتشان را روی شانه آنها میاندازند
طبق تحقیقات، از آنجایی که افراد قوی بسیار مسئولیت پذیر هستند، با آغوش باز تکیه گاهی برای دیگران میشوند. اما خودشان هیچگاه در مورد مشکلات و ناراحتیهایشان با دیگران حرف نمیزنند، میخواهد مشکلات مالی باشد یا عاطفی و... همین میشود که آنها نه تنها ناراحتیهای خود، بلکه مشکلات دیگران را هم بر دوش میکشند.
_آنها در مورد مشکلاتشان با دیگران حرف نمیزند
اگر چه دیگران زنان قوی را شانهای برای گریههایشان میبینند، اما خود این زنان در مواقع ناراحتی و مشکلات، به سمت هیچکسی نمیروند. همین خصوصیت باعث میشود که آنها هر روز تنها و تنهاتر شوند که در نهایت ممکن است که به افسردگی بیانجامد.
_او مراقب دیگران است، اما خودش را فراموش میکند
زنان قوی همیشه حامی خانواده و دوستان خود هستند. هر موقع که آنها به کمک نیاز داشته باشند، آنها در صف اول ایستادهاند، با خندههای آنها میخندند و با گریه هایشان اشک میریزند؛ اما زمانی که نوبت نیازهای خودشان میشوند، همه را فراموش میکنند.
آنها آنقدر ناراحتیهایشان را در خود میریزد که دیگران فکر میکنند هیچ ناراحتی و مشکلی در زندگیشان ندارد. در واقع آنها آنقدر مشکلاتشان را به رویشان نمیآورند که دیگران هم فراموش میکنند که آنها هم ممکن است گاهی روز بدی را پشت سر گذاشته باشند.
_از دردهای جسمانیشان چیزی نمیگویند
زنان قوی جدا از مشکلات روحی، دردهای جسمانی خودشان را نیز پنهان میکنند. به عنوان مثال آنها هرگز از ناراحتیهایشان در مقابل پدر و مادر یا فرزندانشان حرف نمیزنند، اما نمیدانند که با این کار در نهایت به قلبشان هم آسیب میرسانند. تحقیقات نشان داده که سرکوب کردن احساسات منفی، فشار زیادی را به قلب وارد میکند که در نهایت منجر به مشکلات قلبی میشود.
_پشت قدرت آنها، داستانی تلخ نهفته است
او یاد گرفته که در مواقع سختی چگونه از خودش دفاع کند.
اما این بدین معنی نیست که او دیگر هیچ ناراحتی در زندگیاش ندارد.
زنان قدرتممند زمانی که بیرون از خانه هستند، در محیط کار، در میهمانیها، ماسک به صورت میزنند، اما زمانی که در تنهایی خود به سر میبرند، با واقعیت تلخ زندگیشان مواجه میشوند.
آنها احساس میکنند که در مقابل انتظارات بالای دیگران نباید کم بیاورند. طبق تحقیقات، همین خود کنترلی آنها در مقابل دیگران منجر به آسیب روحیشان میشود. از این رو، زمانی که در تنهایی به شکستها و مشکلات شخصی خودشان فکر میکند، با تلنگری غرق در اشک میشود.
برترینها_مترجم:پردیس بختیاری
@zhuanchannel
نکات آسان خانه تکانی
_قبل از اینکه گرد و خاک روی میز و مبل ها را با دستمال پاک کنید کمی نرم کننده لباس به دستمال بزنید اینگونه گروخاک به وسایل نمی چسبد.
_برای این که شیرهای آب همیشه تمیز و براق باشند آن ها را با دستمال چرب تمیز کنید. بعدها می بینید که تمیز کردنشان چقدر راحت تر است.
_برای تمیز کردن قابلمه ها و تاوه هایی که ته آن ها غذا چسبیده است کمی نمک داخل آن بریزید با اسکاچ بشوئید.
_اگر سطح گاز را با روغن زیتون تمیز کنید و سپس با دستمال آن را خشک کنید دیگر لکه های روی گاز آزارتان نمی دهند.
_برای اینکه ظروف شیشه ای کاملا تمیز و براق شوند آن ها را با سرکه بشوئید
_برای تمیز کردن قهوه ساز کمی آب و سرکه داخل آن بریزید و روشن کنید. پس از مدتی خاموش کنید. این فرآیند را می توانید چندین بار تکرار کنید.
_اگر می خواهید اتو را تمیز کنید کمی نمک روی یک پارچه تمیز بریزید. اتو را گرم کنید و روی آن بمالید.
-برای تمیز کردن سینک ظرفشوئی مقداری لیمو و نمک روی آن بمالید تا براق و تمیز شود.
نکات آسان خانه تکانی
_قبل از اینکه گرد و خاک روی میز و مبل ها را با دستمال پاک کنید کمی نرم کننده لباس به دستمال بزنید اینگونه گروخاک به وسایل نمی چسبد.
_برای این که شیرهای آب همیشه تمیز و براق باشند آن ها را با دستمال چرب تمیز کنید. بعدها می بینید که تمیز کردنشان چقدر راحت تر است.
_برای تمیز کردن قابلمه ها و تاوه هایی که ته آن ها غذا چسبیده است کمی نمک داخل آن بریزید با اسکاچ بشوئید.
_اگر سطح گاز را با روغن زیتون تمیز کنید و سپس با دستمال آن را خشک کنید دیگر لکه های روی گاز آزارتان نمی دهند.
_برای اینکه ظروف شیشه ای کاملا تمیز و براق شوند آن ها را با سرکه بشوئید
_برای تمیز کردن قهوه ساز کمی آب و سرکه داخل آن بریزید و روشن کنید. پس از مدتی خاموش کنید. این فرآیند را می توانید چندین بار تکرار کنید.
_اگر می خواهید اتو را تمیز کنید کمی نمک روی یک پارچه تمیز بریزید. اتو را گرم کنید و روی آن بمالید.
-برای تمیز کردن سینک ظرفشوئی مقداری لیمو و نمک روی آن بمالید تا براق و تمیز شود.
@zhuanchannel
من فكر می كنم بازتاب همه زندگيت توی صورتت هست و بايد بهش افتخار كنی.
#لوران_باكال
در جامعه ای که از شک و ترديد تو نسبت به خودت بهره ی بسیار می برد، خود را دوست داشتن عملی انقلابی و کار انسان های پر جرات است
من فكر می كنم بازتاب همه زندگيت توی صورتت هست و بايد بهش افتخار كنی.
#لوران_باكال
در جامعه ای که از شک و ترديد تو نسبت به خودت بهره ی بسیار می برد، خود را دوست داشتن عملی انقلابی و کار انسان های پر جرات است
@zhuanchannel
کدام ویتامین ها و مکمل ها بی فایده و کدام مفید هستند؟
روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند
ابتدا در مورد آن هایی صحبت خواهیم کرد که مصرف آن ها کاملاً بی فایده است:
_ویتامین C
بسیاری از مردم تصور می کنند مکمل های ویتامین C به درمان سرماخوردگی کمک می کنند. با این حال، تحقیقات نشان داده گرچه ممکن است بعضی افراد از این مکمل ها نتیجه بگیرند، اما مصرف آن ها هیچ تأثیر پایداری ندارد.
به همین دلیل همیشه بهتر است از مواد غذایی غنی از ویتامین C مثل بلوبری،کیوی،پرتقال، توت فرنگی و کلم بروکلی استفاده کنید.
_ویتامین A
ویتامین A اهمیت زیادی برای بینایی و سلامت چشم های دارد. با این حال، اگر رژیم غذایی سالم و متعادلی داشته باشید، نیازی به مکمل این ویتامین پیدا نخواهید کرد.
علاوه بر این، تحقیقات نشان داده مصرف این مکمل می تواند ریسک ابتلا به سرطان ریه را در افراد سیگاری بالا ببرد. به جای این مکمل هویج و سیب زمینی شیرین بخورید.
_ویتامین E
تحقیقات نشان داده این مکمل ها بی خطر نیستند و حتی می توانند ریسک ابتلا به سرطات پروستات را بالا ببرند. این بدان معنی است که این مکمل ها تأثیری که تصور می شود را ندارند. به جای مصرف این مکمل ها اسفناج، آووکادو و آجیل بخورید .
_حجم دهنده های عضلات
اگر رژیم غذایی سالمی داشته باشید هیچ لزومی به استفاده از مکمل های حجم دهنده ی عضلات نخواهد بود. به علاوه، این نوع مکمل ها مملوء از قند هستند، مسأله ای که ممکن است باعث شود بیش از حد وزن اضافه کنید و احتمال ابتلا به دیابت و بالا رفتن فشار خون در شما افزایش پیدا می کند.
_چربی سوزها
هنوز مدارک و شواهد کافی که اثبات کند مکمل های چربی سوز به کاهش وزن کمک می کنند وجود ندارد. علاوه بر این، تحقیقات نشان داده چربی سوزها باعث نارسایی کبدی، حمله های قلبی و دیگر مشکلات جسمی می شوند.
_مولتی ویتامین ها
تحقیقات نشان داده مصرف طولانی مدت مولتی ویتامین ها در واقعا ریسک مرگ را بالا می برد. به جای آن بهتر است یک رژیم غذایی سالم، حاوی همه ی مواد مغذی مورد نیازتان، داشته باشید.
خب حالا می خواهیم ببینیم کدام مکمل ها بی خطر هستند:❤️
_ویتامین D
ویتامین D استحکام استخوان ها را افزایش می دهد. منبع طبیعی این ویتامین خورشید است، اما در بخش هایی از دنیا نور خورشید به میزان کافی وجود ندارد تا مردم بتوانند ویتامین D را به اندازه ای که باید از این طریق دریافت کنند. از آنجایی که مقدار بسیار کمی از این ویتامین در مواد غذایی وجود دارد، بهتر است از مکمل آن استفاده کنید.
_امگا ۳
مکمل های امگا ۳ برای کسانی که ماهی نمی خورند انتخاب خوبی محسوب می شود. امگا ۳ فشار خون را پایین می آورد و ریسک بروز بیماری های قلبی ناگهانی را کاهش می دهد. به علاوه، این مکمل ها با افزایش میزان کلسیم موجود در استخوان ها به مقابله با التهاب و بهبود سلامت استخوان ها و مفصل ها کمک می کند. کسانی که رژیم گیاهخواری دارند هم باید این مکمل را مصرف کنند.
_ویتامین B12
مصرف مکمل های ویتامین B12، حتی در دوز بالا خطری ندارد. این مکمل برای کسانی که به طور مادرزادی از کمبود ویتامین B12 و کم خونی رنج می برند بسیار مؤثر است. این ویتامین برای افراد وگان هم مناسب است.
_پودرهای پروتئین (سویا یا آب پنیر)
پودرهای پروتئین می توانند به کاهش وزن و رسیدن به وزن متناسب کمک کنند. این پودرها اگر به مقدار درستی مصرف شوند می توانند همان مقدار پروتئینی که برای داشتن یک سبک زندگی سالم نیاز داریم را تأمین کنند. پودرهای پروتئینی مثل آب پنیر و سویا حاوی اسیدهای آمینه ی ضروری ای هستند که بدن برای ترمیم بافت های خود به آن ها نیاز دارد. از طرفی دیگر، پودرهای پروتئین گوشت گاو فاقد مواد مغذی، به ویژه اسیدهای آمینه ی ضروری هستند.
_پودر سبز
این مکمل ها از سبزیجات، پروبیوتیک ها، گیاهان دارویی و چیزهایی از این قبیل تولید می شوند. پودرهای سبز اگر در کنار یک رژیم غذایی سالم مصرف شوند، سلامت بدن را تأمین می کنند. این مکمل ها به دستگاه های ایمنی و گوارشی بدن کمک می کنند و می توانند انرژی را افزایش دهند.
کدام ویتامین ها و مکمل ها بی فایده و کدام مفید هستند؟
روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند
ابتدا در مورد آن هایی صحبت خواهیم کرد که مصرف آن ها کاملاً بی فایده است:
_ویتامین C
بسیاری از مردم تصور می کنند مکمل های ویتامین C به درمان سرماخوردگی کمک می کنند. با این حال، تحقیقات نشان داده گرچه ممکن است بعضی افراد از این مکمل ها نتیجه بگیرند، اما مصرف آن ها هیچ تأثیر پایداری ندارد.
به همین دلیل همیشه بهتر است از مواد غذایی غنی از ویتامین C مثل بلوبری،کیوی،پرتقال، توت فرنگی و کلم بروکلی استفاده کنید.
_ویتامین A
ویتامین A اهمیت زیادی برای بینایی و سلامت چشم های دارد. با این حال، اگر رژیم غذایی سالم و متعادلی داشته باشید، نیازی به مکمل این ویتامین پیدا نخواهید کرد.
علاوه بر این، تحقیقات نشان داده مصرف این مکمل می تواند ریسک ابتلا به سرطان ریه را در افراد سیگاری بالا ببرد. به جای این مکمل هویج و سیب زمینی شیرین بخورید.
_ویتامین E
تحقیقات نشان داده این مکمل ها بی خطر نیستند و حتی می توانند ریسک ابتلا به سرطات پروستات را بالا ببرند. این بدان معنی است که این مکمل ها تأثیری که تصور می شود را ندارند. به جای مصرف این مکمل ها اسفناج، آووکادو و آجیل بخورید .
_حجم دهنده های عضلات
اگر رژیم غذایی سالمی داشته باشید هیچ لزومی به استفاده از مکمل های حجم دهنده ی عضلات نخواهد بود. به علاوه، این نوع مکمل ها مملوء از قند هستند، مسأله ای که ممکن است باعث شود بیش از حد وزن اضافه کنید و احتمال ابتلا به دیابت و بالا رفتن فشار خون در شما افزایش پیدا می کند.
_چربی سوزها
هنوز مدارک و شواهد کافی که اثبات کند مکمل های چربی سوز به کاهش وزن کمک می کنند وجود ندارد. علاوه بر این، تحقیقات نشان داده چربی سوزها باعث نارسایی کبدی، حمله های قلبی و دیگر مشکلات جسمی می شوند.
_مولتی ویتامین ها
تحقیقات نشان داده مصرف طولانی مدت مولتی ویتامین ها در واقعا ریسک مرگ را بالا می برد. به جای آن بهتر است یک رژیم غذایی سالم، حاوی همه ی مواد مغذی مورد نیازتان، داشته باشید.
خب حالا می خواهیم ببینیم کدام مکمل ها بی خطر هستند:❤️
_ویتامین D
ویتامین D استحکام استخوان ها را افزایش می دهد. منبع طبیعی این ویتامین خورشید است، اما در بخش هایی از دنیا نور خورشید به میزان کافی وجود ندارد تا مردم بتوانند ویتامین D را به اندازه ای که باید از این طریق دریافت کنند. از آنجایی که مقدار بسیار کمی از این ویتامین در مواد غذایی وجود دارد، بهتر است از مکمل آن استفاده کنید.
_امگا ۳
مکمل های امگا ۳ برای کسانی که ماهی نمی خورند انتخاب خوبی محسوب می شود. امگا ۳ فشار خون را پایین می آورد و ریسک بروز بیماری های قلبی ناگهانی را کاهش می دهد. به علاوه، این مکمل ها با افزایش میزان کلسیم موجود در استخوان ها به مقابله با التهاب و بهبود سلامت استخوان ها و مفصل ها کمک می کند. کسانی که رژیم گیاهخواری دارند هم باید این مکمل را مصرف کنند.
_ویتامین B12
مصرف مکمل های ویتامین B12، حتی در دوز بالا خطری ندارد. این مکمل برای کسانی که به طور مادرزادی از کمبود ویتامین B12 و کم خونی رنج می برند بسیار مؤثر است. این ویتامین برای افراد وگان هم مناسب است.
_پودرهای پروتئین (سویا یا آب پنیر)
پودرهای پروتئین می توانند به کاهش وزن و رسیدن به وزن متناسب کمک کنند. این پودرها اگر به مقدار درستی مصرف شوند می توانند همان مقدار پروتئینی که برای داشتن یک سبک زندگی سالم نیاز داریم را تأمین کنند. پودرهای پروتئینی مثل آب پنیر و سویا حاوی اسیدهای آمینه ی ضروری ای هستند که بدن برای ترمیم بافت های خود به آن ها نیاز دارد. از طرفی دیگر، پودرهای پروتئین گوشت گاو فاقد مواد مغذی، به ویژه اسیدهای آمینه ی ضروری هستند.
_پودر سبز
این مکمل ها از سبزیجات، پروبیوتیک ها، گیاهان دارویی و چیزهایی از این قبیل تولید می شوند. پودرهای سبز اگر در کنار یک رژیم غذایی سالم مصرف شوند، سلامت بدن را تأمین می کنند. این مکمل ها به دستگاه های ایمنی و گوارشی بدن کمک می کنند و می توانند انرژی را افزایش دهند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️ولنتاین مبارک❤️
🎁هدیه ولنتاین را با آهنگ مورد علاقه ات بساز و به عشقت تقدیم کن
لینک بات برای ساخت هدیه ولنتاین👇👇
http://t.me/melobot?start=NjojV
http://t.me/melobot?start=Njojm
http://t.me/melobot?start=Njojq
🎁هدیه ولنتاین را با آهنگ مورد علاقه ات بساز و به عشقت تقدیم کن
لینک بات برای ساخت هدیه ولنتاین👇👇
http://t.me/melobot?start=NjojV
http://t.me/melobot?start=Njojm
http://t.me/melobot?start=Njojq
@zhuanchannel
فکر میکنید چیس سیب زمینی را از چه چیزی تهیه میکنند؟
برخی از چیپسها را مستقیما از سیب زمینی تهیه نمیکنند.
آنهایی که بسیار شبیه همدیگر هستند یا میتوان در قوطیهای شیک بستهبندی کرد، از آب، دانه ی سیب زمینیِ خشک، نشاسته و طعمدهنده تهیه میشوند.
این ترکیب به شکل ورقههای بزرگ فشرده میشود و به صورت بیضی یا تخم مرغی برش زده میشود تا هر کدام از ورقهها به مدت ۱۱ ثانیه در روغن سرخ شوند. برخی از چیپسها به شکل مقعر هستند تا به خوبی در بستههای لولهای تا نزدیک درب لوله جا شوند و تا قبل از رسیدن به دست مصرفکننده سالم، دست نخوره و بدون خرد شدن باقی بمانند.
مترجم:سعیده اکبری
فکر میکنید چیس سیب زمینی را از چه چیزی تهیه میکنند؟
برخی از چیپسها را مستقیما از سیب زمینی تهیه نمیکنند.
آنهایی که بسیار شبیه همدیگر هستند یا میتوان در قوطیهای شیک بستهبندی کرد، از آب، دانه ی سیب زمینیِ خشک، نشاسته و طعمدهنده تهیه میشوند.
این ترکیب به شکل ورقههای بزرگ فشرده میشود و به صورت بیضی یا تخم مرغی برش زده میشود تا هر کدام از ورقهها به مدت ۱۱ ثانیه در روغن سرخ شوند. برخی از چیپسها به شکل مقعر هستند تا به خوبی در بستههای لولهای تا نزدیک درب لوله جا شوند و تا قبل از رسیدن به دست مصرفکننده سالم، دست نخوره و بدون خرد شدن باقی بمانند.
مترجم:سعیده اکبری
@zhuanchannel
نصف شبی یاد خانم مَمَشخانی افتادم. معلم
کلاس سوم، زنی کوتاه و فربه، با موهای
نارنجی و چشمهایی همیشه سرمه کشیده.
بیدلیل دوستم نداشت. شاید از اینکه
نیمهی سال، دختری از مدرسهای دیگر به
شاگردهایش اضافه شده بود و عقب بودن
درسش از باقی کلاس به دردسرش
انداخته بود، شاکی بود.
ما در کلاس خانم حَقیِ مهربان که
رفتارش همه احترام و متانت بود، در
مدرسهی شهید کوشکی مشهد که نَه دیوار
داشت و نَه حیاط برای بازی بچهها،
جدول ضرب را تا ۲ خوانده بودیم.
و در مدرسهی شهید پایدار، بچههای
کلاس سوم جدول ضربشان جلوتر بود.
خانم ممشخانی صدایم کرد پای تخته ...
گفتم بلد نیستم، جدول ضرب را تا ۲ یاد
گرفتهام. خندهی پلیدش را یادم نمیرود.
به بچهها گفت هو کنید این تنبل
درسنخوان را.
به یاد نمیآورم حس شرم و تحقیر را پیش
از آن اینطور واضح چشیده باشم.
این قصه هر روز تکرار میشد و من هر
روز هو میشدم.
خجالت میکشیدم به کسی بگویم.باور
کرده بودم که خنگ و کودن و تنبلم.
هر چه درس میخواندم پای تخته مثل
فنر از ذهنم میپرید و جای همهی
اندوختهها با ترس از هو شدن و شرم
بابت خنگ و کودن بودن پر میشد.
برگههای امتحانی هم یکسر سفید.یک
روز که برف سنگینی آمده بود، بعد از
برفبازی چکمههایم خیس شده و پاهایم
یخ کرده بود. سر کلاس کفشها را در
آوردم و پاهایم را زیر تنم جمع کردم.
خانم ممشخانی صحنه را دید و پای برهنه
مجبورم کردم کنار تخته بایستم و تا ظهر
کفشها را بر نگرداند.
مامان از جورابهای سیاهم فهمید.بخش
ترسناک ماجرا آنجا بود که مامان آمد
مدرسه. زنِ پلید جلوی مامان بغلم کرد،
گفت نگران نمرهها نباشید. سارا دختر
خوب و زرنگی است و به زودی مثل قبل
نمرههای خوب میگیرد.
اما سر کلاس، همچنان یک آزارگر
تمامعیار بود و از بچهها میخواست
همهی «درسنخوانهای خنگ و تنبل» را
هو کنند.چند سال پیش، در جلسه با
مشاورم از احساس عجز و شرمی گفتم که
با کوچکترین اشتباه موقع انگلیسی حرف
زدن، همهی وجودم را میگیرد و از
اصلاح یا ادامهی گفتوگو ناتوانم میکند.
هجوم این همه حس ویرانگر با یک اشتباه
کوچک برایم عجیب بود. ته داستان رسید
به کلاس خانم ممشخانی.
حتی شفقت خانم منصوری، معلم جدی و
سرسخت و البته همراه و همدل کلاس
چهارم که اعتمادبهنفس از دست رفتهام را
بازگرداند و مهر بیپایان و سرشت نیک
خانم مذهبی، معلم عزیز کلاس پنجم که
همهی بچهها را بیدریغ دوست داشت،
اثر ویرانگر کلاس سوم را نَشُسته بود.
هنوز، با هر اشتباه و خطا و ندانستنی
همان سارای نُه سالهی شرمگینِ بیپناه
میشوم با پاهای برهنه، گوشهی یک
کلاس خاکستری و تا خودم را جمع و
جور کنم و از عمق سیاهی بیرون بیایم
چند ثانیهای طول میکشد.
دوست دارم کسی از شما، اینجا، او را
بشناسد و به گوشاش برساند که هر چه
تلاش کردم نتوانستم او را ببخشم، او که
با تحقیر دختران کوچک معصوم تلاش
میکرد آتش کینهها و عقدهها و
کمبودهایش را خاموش کند.
#سارا_امت_علی
نصف شبی یاد خانم مَمَشخانی افتادم. معلم
کلاس سوم، زنی کوتاه و فربه، با موهای
نارنجی و چشمهایی همیشه سرمه کشیده.
بیدلیل دوستم نداشت. شاید از اینکه
نیمهی سال، دختری از مدرسهای دیگر به
شاگردهایش اضافه شده بود و عقب بودن
درسش از باقی کلاس به دردسرش
انداخته بود، شاکی بود.
ما در کلاس خانم حَقیِ مهربان که
رفتارش همه احترام و متانت بود، در
مدرسهی شهید کوشکی مشهد که نَه دیوار
داشت و نَه حیاط برای بازی بچهها،
جدول ضرب را تا ۲ خوانده بودیم.
و در مدرسهی شهید پایدار، بچههای
کلاس سوم جدول ضربشان جلوتر بود.
خانم ممشخانی صدایم کرد پای تخته ...
گفتم بلد نیستم، جدول ضرب را تا ۲ یاد
گرفتهام. خندهی پلیدش را یادم نمیرود.
به بچهها گفت هو کنید این تنبل
درسنخوان را.
به یاد نمیآورم حس شرم و تحقیر را پیش
از آن اینطور واضح چشیده باشم.
این قصه هر روز تکرار میشد و من هر
روز هو میشدم.
خجالت میکشیدم به کسی بگویم.باور
کرده بودم که خنگ و کودن و تنبلم.
هر چه درس میخواندم پای تخته مثل
فنر از ذهنم میپرید و جای همهی
اندوختهها با ترس از هو شدن و شرم
بابت خنگ و کودن بودن پر میشد.
برگههای امتحانی هم یکسر سفید.یک
روز که برف سنگینی آمده بود، بعد از
برفبازی چکمههایم خیس شده و پاهایم
یخ کرده بود. سر کلاس کفشها را در
آوردم و پاهایم را زیر تنم جمع کردم.
خانم ممشخانی صحنه را دید و پای برهنه
مجبورم کردم کنار تخته بایستم و تا ظهر
کفشها را بر نگرداند.
مامان از جورابهای سیاهم فهمید.بخش
ترسناک ماجرا آنجا بود که مامان آمد
مدرسه. زنِ پلید جلوی مامان بغلم کرد،
گفت نگران نمرهها نباشید. سارا دختر
خوب و زرنگی است و به زودی مثل قبل
نمرههای خوب میگیرد.
اما سر کلاس، همچنان یک آزارگر
تمامعیار بود و از بچهها میخواست
همهی «درسنخوانهای خنگ و تنبل» را
هو کنند.چند سال پیش، در جلسه با
مشاورم از احساس عجز و شرمی گفتم که
با کوچکترین اشتباه موقع انگلیسی حرف
زدن، همهی وجودم را میگیرد و از
اصلاح یا ادامهی گفتوگو ناتوانم میکند.
هجوم این همه حس ویرانگر با یک اشتباه
کوچک برایم عجیب بود. ته داستان رسید
به کلاس خانم ممشخانی.
حتی شفقت خانم منصوری، معلم جدی و
سرسخت و البته همراه و همدل کلاس
چهارم که اعتمادبهنفس از دست رفتهام را
بازگرداند و مهر بیپایان و سرشت نیک
خانم مذهبی، معلم عزیز کلاس پنجم که
همهی بچهها را بیدریغ دوست داشت،
اثر ویرانگر کلاس سوم را نَشُسته بود.
هنوز، با هر اشتباه و خطا و ندانستنی
همان سارای نُه سالهی شرمگینِ بیپناه
میشوم با پاهای برهنه، گوشهی یک
کلاس خاکستری و تا خودم را جمع و
جور کنم و از عمق سیاهی بیرون بیایم
چند ثانیهای طول میکشد.
دوست دارم کسی از شما، اینجا، او را
بشناسد و به گوشاش برساند که هر چه
تلاش کردم نتوانستم او را ببخشم، او که
با تحقیر دختران کوچک معصوم تلاش
میکرد آتش کینهها و عقدهها و
کمبودهایش را خاموش کند.
#سارا_امت_علی
@zhuanchannel
درسی از دهخدا: ایده های ذهنی تان را همیشه یک جا بنویسید
"مرحوم دهخدا پی در پی سیگار میکشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا میرسید میانداخت.
از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. خدا میداند چند بار دیدم که در پی مداد خود میگردد و هرگز به یاد نمیآورد آن را کجا گذاشته است.
روی هر کاغذ پاره ای که مییافت یادداشت میکرد.
مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پارهای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی مینوشت.
گاهی قوطی خالی کبریت را پاره میکرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد."
وصیت نامه علامه دهخدا روی قوطی سیگار :
"فیشهای لغت دردست آقای دکتر معین خواهد بود. از الف تا یاء نوشته شده. هیچ چیز از آن نباید افزود و کاست."
تهران، 9 مهرماه 1338
سعید نفیسی_ خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی
درسی از دهخدا: ایده های ذهنی تان را همیشه یک جا بنویسید
"مرحوم دهخدا پی در پی سیگار میکشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا میرسید میانداخت.
از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. خدا میداند چند بار دیدم که در پی مداد خود میگردد و هرگز به یاد نمیآورد آن را کجا گذاشته است.
روی هر کاغذ پاره ای که مییافت یادداشت میکرد.
مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پارهای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی مینوشت.
گاهی قوطی خالی کبریت را پاره میکرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد."
وصیت نامه علامه دهخدا روی قوطی سیگار :
"فیشهای لغت دردست آقای دکتر معین خواهد بود. از الف تا یاء نوشته شده. هیچ چیز از آن نباید افزود و کاست."
تهران، 9 مهرماه 1338
سعید نفیسی_ خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی
چهاردهمین نمایشگاه سالیانه طرحها و ساخته های مهسا زرگر
اسفند ۹۸
#مهسازرگر
Instagram.com/mahsa.zargar.gallery
اسفند ۹۸
#مهسازرگر
Instagram.com/mahsa.zargar.gallery
@zhuanchannel
آقای جلیلی معلم کلاس پنجمی ها بود ولی چون همسایه ی ما بود تلاش وافری داشت که از من مردی خردمند و وطن پرست بسازد.تازه کلاس اول بودم و عاشق دلخسته ی گوگوش که می خواند: ما دو تا ماهی بودیم...
و لبهایش را مثل ماهی جفت مرده ای جمع می کرد...عاشق چشم راستش بودم که کمی چپ بود و افتادگی پلک هم داشت
آقای جلیلی مرد لاغری بود که لبهای سیاهی داشت و همیشه از گرامافون و رادیوی خانه شان صدای الهه ی ناز و شد خزان می آمد و بوی مخصوصی که بعدترها فهمیدم که چه چیزی است
آقای جلیلی گویا یک خصومت شخصی با گوگوش و داریوش و ستار و مثل اینها داشت و هی فحششان می داد و می گفت که اینها در موسیقی قضای حاجت کرده اند... یک روز هم که من خیلی خوشحال بودم با تمسخر گفت که همه شان سر و ته یک کرباس هستند و سگ زرد برادر شغال است و اینها دست پرورده ی حکومت هستند
کلاس سوم بودم که عاشق سپیده شدم.دختر گندمی همسایه که تو دماغی حرف می زد و چشمهای درشتی هم داشت...
با هم راجع به ستار و گوگوش به توافق رسیده بودیم اما در مورد داریوش و ابی اختلاف داشتیم.
من از ابی خوشم می آمد که صدایش شبیه آقا رحمان طالبی فروش بود که آخرهای شب با بغض طالبی های مانده اش را فریاد می زد ولی او عاشق داریوش بود که شبیه مادر مرده ها ناله می کرد...
آخر سر هم به توافق نرسیدیم و به هم فحش دادیم و عشقمان ته کشید و رفت پی کارش.
فربد پسر حسودی بود که فک بزرگی هم داشت و تا مرا می دید فریاد می زد:
سپیده دم اومد و وقت رفتن...
و قهقهه می زد.
پدرش راننده بود و سبیل پرپشت و انگشترهای بزرگ داشت. هی به اینهایی که توی تلویزیون می خواندند می گفت بچه قرطی و فقط از توی ماشینش صدای پارسال بهار دسته جمعی ..می آمد.
یک شب هم که با عمو رفته بودیم کافه شکوفه نو, یکی از همین خواننده ها آمده بود و با صدای حرص درآری آوازهای عجیب و غریب می خواند...
بابای فربد که حسابی قرمز شده بود نعره می زد:ناااااز نفست...
و به بچه سوسول هایی که تلویزیون و کاباره های گران قیمت را پر کرده بودند فحش می داد
یک علی ملول هم بود که خانه شان ته کوچه بود و مدام صدای سخنرانی های حاج آقا کافی و نوحه های سوزناک از خانه شان می آمد.هر وقت مرا می دید که مثل ستار از همسفر و این چیزها می خوانم از آتش جهنم و عذاب الیم می گفت و تف می کرد.
اوضاع هشلهفتی بود.
آقای جلیلی به بچه قرطی ها و بابای فربد فحش می داد که توی موسیقی آفتابه برداشته اند و مملکت را خراب کرده اند.
بابای فربد هم به بچه قرطی ها و آهی هاهی ها.
علی ملول هم به همه شان فحش می داد و از آتش جهنم زینهار می داد.
آخرش هم یک روز خبر رسید که داریوش را گرفته اند. البته گفتند به جرم حمل تریاک ولی بعدش همه جا چو افتاد که نخیراو هم جنی شده و به شاه فحش داده.
هر چه بود بازار فحش داغ بود و همه همدیگر را به قضای حاجت در روح مملکت و روابط نامشروع با خواهر و مادر وطن متهم می کردند.
با همه ی اینها, یک دفعه معلوم نشد چطور شد که علی ملول و بابای فربد و آقای جلیلی و بچه قرطی ها ناگهان شانه به شانه شدند و مشت هاشان را گره کردند و آن قدر داد زدند و پا به زمین کوبیدند تا بالاخره هوا دلپذیر شد و لاله دمید و دیو بیرون رفت و همراه خود گوگوش و داریوش و یساری و قادری و آهی هاهی ها را برد و بهار از راه رسید و رادیو پر شد از صدای گلریز و اتحاد و حماسه...
و تلویزیون ناگهان پر شد از صدای آهنگران شد که از نوای کاروان می گفت.
دیگر تا مدت ها نه خبری ازگوگوش بود نه داریوش...نه سپیده دم...
نه پارسال بهار و نه حتی آهی هاهی ها... باقی سکوت بود و سکوت...
یک سکوت طولانی...
@raheomid
آقای جلیلی معلم کلاس پنجمی ها بود ولی چون همسایه ی ما بود تلاش وافری داشت که از من مردی خردمند و وطن پرست بسازد.تازه کلاس اول بودم و عاشق دلخسته ی گوگوش که می خواند: ما دو تا ماهی بودیم...
و لبهایش را مثل ماهی جفت مرده ای جمع می کرد...عاشق چشم راستش بودم که کمی چپ بود و افتادگی پلک هم داشت
آقای جلیلی مرد لاغری بود که لبهای سیاهی داشت و همیشه از گرامافون و رادیوی خانه شان صدای الهه ی ناز و شد خزان می آمد و بوی مخصوصی که بعدترها فهمیدم که چه چیزی است
آقای جلیلی گویا یک خصومت شخصی با گوگوش و داریوش و ستار و مثل اینها داشت و هی فحششان می داد و می گفت که اینها در موسیقی قضای حاجت کرده اند... یک روز هم که من خیلی خوشحال بودم با تمسخر گفت که همه شان سر و ته یک کرباس هستند و سگ زرد برادر شغال است و اینها دست پرورده ی حکومت هستند
کلاس سوم بودم که عاشق سپیده شدم.دختر گندمی همسایه که تو دماغی حرف می زد و چشمهای درشتی هم داشت...
با هم راجع به ستار و گوگوش به توافق رسیده بودیم اما در مورد داریوش و ابی اختلاف داشتیم.
من از ابی خوشم می آمد که صدایش شبیه آقا رحمان طالبی فروش بود که آخرهای شب با بغض طالبی های مانده اش را فریاد می زد ولی او عاشق داریوش بود که شبیه مادر مرده ها ناله می کرد...
آخر سر هم به توافق نرسیدیم و به هم فحش دادیم و عشقمان ته کشید و رفت پی کارش.
فربد پسر حسودی بود که فک بزرگی هم داشت و تا مرا می دید فریاد می زد:
سپیده دم اومد و وقت رفتن...
و قهقهه می زد.
پدرش راننده بود و سبیل پرپشت و انگشترهای بزرگ داشت. هی به اینهایی که توی تلویزیون می خواندند می گفت بچه قرطی و فقط از توی ماشینش صدای پارسال بهار دسته جمعی ..می آمد.
یک شب هم که با عمو رفته بودیم کافه شکوفه نو, یکی از همین خواننده ها آمده بود و با صدای حرص درآری آوازهای عجیب و غریب می خواند...
بابای فربد که حسابی قرمز شده بود نعره می زد:ناااااز نفست...
و به بچه سوسول هایی که تلویزیون و کاباره های گران قیمت را پر کرده بودند فحش می داد
یک علی ملول هم بود که خانه شان ته کوچه بود و مدام صدای سخنرانی های حاج آقا کافی و نوحه های سوزناک از خانه شان می آمد.هر وقت مرا می دید که مثل ستار از همسفر و این چیزها می خوانم از آتش جهنم و عذاب الیم می گفت و تف می کرد.
اوضاع هشلهفتی بود.
آقای جلیلی به بچه قرطی ها و بابای فربد فحش می داد که توی موسیقی آفتابه برداشته اند و مملکت را خراب کرده اند.
بابای فربد هم به بچه قرطی ها و آهی هاهی ها.
علی ملول هم به همه شان فحش می داد و از آتش جهنم زینهار می داد.
آخرش هم یک روز خبر رسید که داریوش را گرفته اند. البته گفتند به جرم حمل تریاک ولی بعدش همه جا چو افتاد که نخیراو هم جنی شده و به شاه فحش داده.
هر چه بود بازار فحش داغ بود و همه همدیگر را به قضای حاجت در روح مملکت و روابط نامشروع با خواهر و مادر وطن متهم می کردند.
با همه ی اینها, یک دفعه معلوم نشد چطور شد که علی ملول و بابای فربد و آقای جلیلی و بچه قرطی ها ناگهان شانه به شانه شدند و مشت هاشان را گره کردند و آن قدر داد زدند و پا به زمین کوبیدند تا بالاخره هوا دلپذیر شد و لاله دمید و دیو بیرون رفت و همراه خود گوگوش و داریوش و یساری و قادری و آهی هاهی ها را برد و بهار از راه رسید و رادیو پر شد از صدای گلریز و اتحاد و حماسه...
و تلویزیون ناگهان پر شد از صدای آهنگران شد که از نوای کاروان می گفت.
دیگر تا مدت ها نه خبری ازگوگوش بود نه داریوش...نه سپیده دم...
نه پارسال بهار و نه حتی آهی هاهی ها... باقی سکوت بود و سکوت...
یک سکوت طولانی...
@raheomid
@zhuanchannel
قیافه ی آقایون وقتی ولنتاین و روز زن هر دوتاش افتاده توی یه روز🥳
قیافه ی آقایون وقتی ولنتاین و روز زن هر دوتاش افتاده توی یه روز🥳
@zhuanchannel
بچه می خوره زمین میگن مادرش كجاست؟
اگه دختر كارى بلد نيست بكنه ميگن مادرش بهش ياد نداده!
اگه بچه هاش شيطون باشن، ميگن مادرشون تربيتشون نكرده!
اگه وضع مالى مرد خوب نيست، همه میگن زنش از اون زنهاس که به فكر فرداشون نيست!
اگه مرد بهش خيانت كرد، ميگن حتما زنش در حقش كوتاهى كرده
اگه مرد در حق مادر و خواهرش كوتاهي كرد، ميگن زنش همش توى گوشش مى خونه مادر و خواهرت اينجورن..اونجورن!
اگه اوضاع روحى مرد خوب نباشه، ميگن زنش به اين روز انداختش
اگه مرد خوب باشه و زن و بچه هاشو دوست داشته باشه، ميگن زنش سحرش كرده
لبخند بزن و اهمیت نده .
هر چی ام بگن باز كل زندگى در دستان توانای توست ❤️
بچه می خوره زمین میگن مادرش كجاست؟
اگه دختر كارى بلد نيست بكنه ميگن مادرش بهش ياد نداده!
اگه بچه هاش شيطون باشن، ميگن مادرشون تربيتشون نكرده!
اگه وضع مالى مرد خوب نيست، همه میگن زنش از اون زنهاس که به فكر فرداشون نيست!
اگه مرد بهش خيانت كرد، ميگن حتما زنش در حقش كوتاهى كرده
اگه مرد در حق مادر و خواهرش كوتاهي كرد، ميگن زنش همش توى گوشش مى خونه مادر و خواهرت اينجورن..اونجورن!
اگه اوضاع روحى مرد خوب نباشه، ميگن زنش به اين روز انداختش
اگه مرد خوب باشه و زن و بچه هاشو دوست داشته باشه، ميگن زنش سحرش كرده
لبخند بزن و اهمیت نده .
هر چی ام بگن باز كل زندگى در دستان توانای توست ❤️
@zhuanchannel
خداوند متوجه تمامی دعاهای ما می شود حتی مواقعی که ما کلمه ای درخور دعاهایمان پیدا نمیکنیم که بگوییم
اگه الان دارى اينو ميخونى اميدوارم به زودی معجزه هاى غيرمنتظره دريافت كنى
و به تمام دعاهات پاسخ داده بشه❤️
خداوند متوجه تمامی دعاهای ما می شود حتی مواقعی که ما کلمه ای درخور دعاهایمان پیدا نمیکنیم که بگوییم
اگه الان دارى اينو ميخونى اميدوارم به زودی معجزه هاى غيرمنتظره دريافت كنى
و به تمام دعاهات پاسخ داده بشه❤️
🔺 گران خریدن ممنوع !
اسم هر محصولی که قصد خریدش را دارید در اپلیکیشن ترب بنویسید. ترب در بین بیش از 2 هزار فروشگاه معتبر محصول شما رو جستوجو میکند و قیمت فروشنده ها را یک جا مقایسه میکند . به کمک ترب میتوانید از بهترین فروشنده بازار آنلاین خرید کنید .
لینک دانلود 👇👇
https://torob.org/TIVY
اسم هر محصولی که قصد خریدش را دارید در اپلیکیشن ترب بنویسید. ترب در بین بیش از 2 هزار فروشگاه معتبر محصول شما رو جستوجو میکند و قیمت فروشنده ها را یک جا مقایسه میکند . به کمک ترب میتوانید از بهترین فروشنده بازار آنلاین خرید کنید .
لینک دانلود 👇👇
https://torob.org/TIVY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روز مادر مبارک
شال و روسری راسن مشهد
مشهد - نبش هاشمیه ۴۵
ارسال رایگان به سراسر ایران
تلگرام :
https://t.me/Russen_scarf
اینستاگرام :
https://instagram.com/russenscarf
شال و روسری راسن مشهد
مشهد - نبش هاشمیه ۴۵
ارسال رایگان به سراسر ایران
تلگرام :
https://t.me/Russen_scarf
اینستاگرام :
https://instagram.com/russenscarf