This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
هنوز ابرا اونور نرسیدن. دوتاهوارو باهم میشه دید
هنوز ابرا اونور نرسیدن. دوتاهوارو باهم میشه دید
@zhuanchannel
اگر ميتوانستم تو را از غمها دور نگه ميداشتم و كاري ميكردم كه هيچگاه اشك از چشمانت سرازير نشود مگر براي خنده هاي بدون وقفه .
اگر ميتوانستم تو را از سختي ها دور نگه ميداشتم و دنيا را هميشه به كامت ميگرداندم .
اگر ميتوانستم كاري ميكردم كه هيچگاه اسيب نبيني و دلت نشكند .
اگر ميتوانستم كاري ميكردم كه هيچگاه نااميد نشوي .
اگر ميتوانستم خيلي كارها برايت ميكردم .
اما نميتوانم .
من نميتوانم دنيا و قوانين دنيا را تغيير دهم ؛ نميتوانم كاري كنم كه پير نشوي ، كه طرد نشوي ، كه اشتباه نكني كه اسيب نبيني !!
من هيچگاه نميتوانم شبيه يك احمق با تو برخورد كنم و به تو بگويم همه چيز درست ميشود .
من نميتوانم به تو دروغ بگويم كه قرار است هميشه احساس خوشبختي كني !
من نميتوانم چيزي را تغيير دهم كه در دستان من نيست !
اما ميتوانم يك كار انجام دهم .
من ميتوانم در تمام لحظاتت همراهت باشم و از تو حمايت كنم .
من ميتوانم در تمام غم ها ، خشم ها و نااميدي ها كنارت باشم تا تو با خيال راحت تجربه كني .
من مسئوليت تو را قبول ميكنم در هر شرايطي كه باشي . در هر موقعيت سختي كه باشي .
سخت ترين موقعيت ها را تصور كن !
تلخ ترين از دست دادنها، از دست دادن پدر و مادر ، فرزند و برادر . تمام سرمايه زندگي ات ، زيبايي ات .
تمام برچسب هاي دنيا را تصور كن ، تمام قضاوتهاي بيرحمانه ي مردم را ؛ بيوه، ورشكسته ، زشت ، اجاق كور ، لنگ، سطح پايين، بي پول ، بي كلاس،...
تصور كن ، تمام اينها را !
تصور كن تمام آن لحظاتي كه از ترس نميتوانستي راه بروي ، حس كن آن ترس را!
حالا به چشمهاي من نگاه كن؛ تو دوام خواهي آورد چون من دوستت خواهم داشت براي هميشه .
چون تمام سختي ها ، برچسب ها و ترسها فقط بخشي از اتفاقاتي هستند كه براي تو افتاده و من مسئوليت تمام تو را قبول ميكنم .
تو براي من ، جدا از هر انچه كه برايت اتفاق افتاده و جدا از هر انچه كه ديگران فكر ميكنند، وجود داري و ارزشمند هستي .
تو براي من كامل و زيبايي با تمام تجربه هاي سخت و زخم هاي خوب نشده ات .
تو براي من ، من هستي .
دوام خواهيم اورد .
پ.ن: تصور كنيد كه قرار است پا به دنيا بگذاريد . قرار است به دنيا بياييد.
نوزادي كوچك را تصور كنيد كه شما هستيد . به او چه ميگوييد ؟ ايا حاضريد كنارش بايستيد و در تمام تجربه هاي زندگي همراهش باشيد؟
ببينيد خودتان را ، اكنون در چه تجربه اي از زندگي تان هستيد . تجربه ي تلخ، سخت و يا شاد؟
در هر تجربه اي كه هستيد كنار خودتان بايستيد و خودتان را در اغوش بكشيد.
او دوام خواهد اورد .
#پونه_مقیمی
اگر ميتوانستم تو را از غمها دور نگه ميداشتم و كاري ميكردم كه هيچگاه اشك از چشمانت سرازير نشود مگر براي خنده هاي بدون وقفه .
اگر ميتوانستم تو را از سختي ها دور نگه ميداشتم و دنيا را هميشه به كامت ميگرداندم .
اگر ميتوانستم كاري ميكردم كه هيچگاه اسيب نبيني و دلت نشكند .
اگر ميتوانستم كاري ميكردم كه هيچگاه نااميد نشوي .
اگر ميتوانستم خيلي كارها برايت ميكردم .
اما نميتوانم .
من نميتوانم دنيا و قوانين دنيا را تغيير دهم ؛ نميتوانم كاري كنم كه پير نشوي ، كه طرد نشوي ، كه اشتباه نكني كه اسيب نبيني !!
من هيچگاه نميتوانم شبيه يك احمق با تو برخورد كنم و به تو بگويم همه چيز درست ميشود .
من نميتوانم به تو دروغ بگويم كه قرار است هميشه احساس خوشبختي كني !
من نميتوانم چيزي را تغيير دهم كه در دستان من نيست !
اما ميتوانم يك كار انجام دهم .
من ميتوانم در تمام لحظاتت همراهت باشم و از تو حمايت كنم .
من ميتوانم در تمام غم ها ، خشم ها و نااميدي ها كنارت باشم تا تو با خيال راحت تجربه كني .
من مسئوليت تو را قبول ميكنم در هر شرايطي كه باشي . در هر موقعيت سختي كه باشي .
سخت ترين موقعيت ها را تصور كن !
تلخ ترين از دست دادنها، از دست دادن پدر و مادر ، فرزند و برادر . تمام سرمايه زندگي ات ، زيبايي ات .
تمام برچسب هاي دنيا را تصور كن ، تمام قضاوتهاي بيرحمانه ي مردم را ؛ بيوه، ورشكسته ، زشت ، اجاق كور ، لنگ، سطح پايين، بي پول ، بي كلاس،...
تصور كن ، تمام اينها را !
تصور كن تمام آن لحظاتي كه از ترس نميتوانستي راه بروي ، حس كن آن ترس را!
حالا به چشمهاي من نگاه كن؛ تو دوام خواهي آورد چون من دوستت خواهم داشت براي هميشه .
چون تمام سختي ها ، برچسب ها و ترسها فقط بخشي از اتفاقاتي هستند كه براي تو افتاده و من مسئوليت تمام تو را قبول ميكنم .
تو براي من ، جدا از هر انچه كه برايت اتفاق افتاده و جدا از هر انچه كه ديگران فكر ميكنند، وجود داري و ارزشمند هستي .
تو براي من كامل و زيبايي با تمام تجربه هاي سخت و زخم هاي خوب نشده ات .
تو براي من ، من هستي .
دوام خواهيم اورد .
پ.ن: تصور كنيد كه قرار است پا به دنيا بگذاريد . قرار است به دنيا بياييد.
نوزادي كوچك را تصور كنيد كه شما هستيد . به او چه ميگوييد ؟ ايا حاضريد كنارش بايستيد و در تمام تجربه هاي زندگي همراهش باشيد؟
ببينيد خودتان را ، اكنون در چه تجربه اي از زندگي تان هستيد . تجربه ي تلخ، سخت و يا شاد؟
در هر تجربه اي كه هستيد كنار خودتان بايستيد و خودتان را در اغوش بكشيد.
او دوام خواهد اورد .
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
خیلی لذت داره بعد از سختیهایی که کشیدی بهترین نتیجه رو بگیری
خیلی لذت داره بعد از سختیهایی که کشیدی بهترین نتیجه رو بگیری
@zhuanchannel
قانون ۱-۹-۹۰ (یک،نه،نود)
آلوین تافلر یکی از بزرگترین اقتصاددان های قرن اخیر در کتاب موج سوم میگويد وقتی یک موجی وارد یك کشوري میشود مردم به سه دسته تبدیل میشوند:
۱. دسته اول که همون یک درصد هستند با موج همراه و همسو میشوند و آنرا قبول میکنند و سود بسیار زیادی میبرند. این دسته افراد، ریسک پذیر هستند که همیشه موفقیت های چشم گیری دارند.
۲. دسته دوم آن نه درصد افراد به اصطلاح زرنگ جامعه هستند که صبر میکنند ببیند آیا آن یک درصد سود میکنند یا نه؟؟ این افراد سود کمتری نسبت به اون یک درصد كسب ميكنند. این افراد در کل افرادی هستند که ریسک های بزرگی نمیکنند و البته که سودهای کلانی هم نمیتوانند ببرند.
۳. دسته سوم نود درصد مابقی جامعه هستند که موج می آيد و از رويشان عبور ميكند و لهشان میکند، این افراد اگر ضرر نکنند هیچ سودی نصیبشان نمیشود. این افراد اصلا ریسک پذیر نیستند و افراد عادی جامعه رو تشکیل میدهند که همیشه از زندگی ناراضی هستند و همه افراد دسته ۱ رو مسخره میکنند!
قانون ۱-۹-۹۰ (یک،نه،نود)
آلوین تافلر یکی از بزرگترین اقتصاددان های قرن اخیر در کتاب موج سوم میگويد وقتی یک موجی وارد یك کشوري میشود مردم به سه دسته تبدیل میشوند:
۱. دسته اول که همون یک درصد هستند با موج همراه و همسو میشوند و آنرا قبول میکنند و سود بسیار زیادی میبرند. این دسته افراد، ریسک پذیر هستند که همیشه موفقیت های چشم گیری دارند.
۲. دسته دوم آن نه درصد افراد به اصطلاح زرنگ جامعه هستند که صبر میکنند ببیند آیا آن یک درصد سود میکنند یا نه؟؟ این افراد سود کمتری نسبت به اون یک درصد كسب ميكنند. این افراد در کل افرادی هستند که ریسک های بزرگی نمیکنند و البته که سودهای کلانی هم نمیتوانند ببرند.
۳. دسته سوم نود درصد مابقی جامعه هستند که موج می آيد و از رويشان عبور ميكند و لهشان میکند، این افراد اگر ضرر نکنند هیچ سودی نصیبشان نمیشود. این افراد اصلا ریسک پذیر نیستند و افراد عادی جامعه رو تشکیل میدهند که همیشه از زندگی ناراضی هستند و همه افراد دسته ۱ رو مسخره میکنند!
@zhuanchannel
معانی جدید بعضی از کلمات_ طنز
سطل آشغال :
وسیله ای است موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آن
مدرک تحصیلی :
کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق میکند !
حراج :
اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند …!
رئیس :
فردی که وقتی شما دیر به سر کار میروید خیلی زود میآیدو زمانی که شما زود به اداره میروید یا دیر میآید و یا مرخصی است …!
بزرگراه :
نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روزترین فحشها
شب امتحان :
شب التماس به درگاه خداوند !
تحقیق :
کپی پیست کردن مقالات اینترنتی !
گارانتی :
یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !
بیمه عمر :
قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته
تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !
قبولی در دانشگاه :
نتیجهای است در کمال عدالت و انصاف
که هیچ ربطی به رتبه کسب شده توسط شما و تلاشتان ندارد
سریال :
فیلمی است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوههای دزدی را به شما آموزش میدهد …!
گرانی :
واژه ای است زاده توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است !
مترو :
سونای بخار عمومی و متحرک با بوی زیبای عرق نعناع عرق گلاب !
عذرخواهی :
از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم
از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،
ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده میشود!
معانی جدید بعضی از کلمات_ طنز
سطل آشغال :
وسیله ای است موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آن
مدرک تحصیلی :
کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق میکند !
حراج :
اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند …!
رئیس :
فردی که وقتی شما دیر به سر کار میروید خیلی زود میآیدو زمانی که شما زود به اداره میروید یا دیر میآید و یا مرخصی است …!
بزرگراه :
نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روزترین فحشها
شب امتحان :
شب التماس به درگاه خداوند !
تحقیق :
کپی پیست کردن مقالات اینترنتی !
گارانتی :
یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !
بیمه عمر :
قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته
تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !
قبولی در دانشگاه :
نتیجهای است در کمال عدالت و انصاف
که هیچ ربطی به رتبه کسب شده توسط شما و تلاشتان ندارد
سریال :
فیلمی است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوههای دزدی را به شما آموزش میدهد …!
گرانی :
واژه ای است زاده توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است !
مترو :
سونای بخار عمومی و متحرک با بوی زیبای عرق نعناع عرق گلاب !
عذرخواهی :
از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم
از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،
ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده میشود!
@zhuanchannel
تبلیغ خلاق برای فرهنگ سازی بستن کمربند ایمنی سرنشینهای عقب خودرو
تبلیغ خلاق برای فرهنگ سازی بستن کمربند ایمنی سرنشینهای عقب خودرو
@zhuanchannel
ادمای بخیل و حسود واقعا قلبشون کوچیکه. همیشه هم دارن حسرت زندگی بقیه رو میخورن. هیچ وقتم روی ارامشو نمیبینن
ادمای بخیل و حسود واقعا قلبشون کوچیکه. همیشه هم دارن حسرت زندگی بقیه رو میخورن. هیچ وقتم روی ارامشو نمیبینن
@zhuanchannel
چرا این قدر تفریح و گشت و گذار می کنیم ؟
چرا در زندگی انسان مدرن تفریح جایگاهی دارد که در زندگی انسان سنّتی ندارد؟ برای این که انسان مدرن نمی تواند با خودش تفریح کند. یعنی هروقت به خودش رجوع می کند، از خودش بدش می آید. باغی در درون خودش ندارد که اگر ده سال هم مسافرت نرود، هیچ وقت حوصله اش سر نرود. آدمی که تفكّر معنوی عمیقی دارد، اگر صد سال هم مسافرت نرود، یك لحظه نمی گوید حوصله ام سر رفت. چون دائماً مشغول سیر در یك باغ درونی است . وقتی ما باغ درونی نداریم، باید برویم با غهای بیرونی را ببینیم.آدمی که خودش را نمیتواند تماشا کند، چاره ای جز این ندارد که برود و بیرون از خودش را تماشا کند. اشخاص معنوی آنقدر درون خودشان چیزهای نو کشف می کنند و به ظهور می بینند و چیزهای بسیار شاد کننده، امیدوارکننده و آرامش بخش می یابند که هیچ وقت به سیرومسافرت بیرونی احتیاج پیدا نمی کنند.
بنابراین یكی از دلایلی که ما این قدر به مسافرت و تفریح نیازمندیم ، این است که ما انسان های معنوی ای نیستیم.هر چه انسان معنوی تر باشد، کمتر احتیاج پیدا می کند به این که منظره و تابلو راعو ض کند، این است که انسان جدید تابلوهای خانه اش را هم باید هر از چند مدّت عوض کند، مبلمان خانه اش را هم و...
چون بعد از مدّتی اینها دیگر نمیتوانند او را از خودش به بیرون از خودش عطف توجّه دهند.
اگر همه ي ما شبیه مولوی بودیم مسافرتهایمان هم بسیار کاهش پیدا می کرد.
#مصطفی_ملکیان
قسمتی از درسگفتار سنت گرایی، تجدد گرایی،
پسا تجدد گرایی | سال 1378
@mostafamalekian
چرا این قدر تفریح و گشت و گذار می کنیم ؟
چرا در زندگی انسان مدرن تفریح جایگاهی دارد که در زندگی انسان سنّتی ندارد؟ برای این که انسان مدرن نمی تواند با خودش تفریح کند. یعنی هروقت به خودش رجوع می کند، از خودش بدش می آید. باغی در درون خودش ندارد که اگر ده سال هم مسافرت نرود، هیچ وقت حوصله اش سر نرود. آدمی که تفكّر معنوی عمیقی دارد، اگر صد سال هم مسافرت نرود، یك لحظه نمی گوید حوصله ام سر رفت. چون دائماً مشغول سیر در یك باغ درونی است . وقتی ما باغ درونی نداریم، باید برویم با غهای بیرونی را ببینیم.آدمی که خودش را نمیتواند تماشا کند، چاره ای جز این ندارد که برود و بیرون از خودش را تماشا کند. اشخاص معنوی آنقدر درون خودشان چیزهای نو کشف می کنند و به ظهور می بینند و چیزهای بسیار شاد کننده، امیدوارکننده و آرامش بخش می یابند که هیچ وقت به سیرومسافرت بیرونی احتیاج پیدا نمی کنند.
بنابراین یكی از دلایلی که ما این قدر به مسافرت و تفریح نیازمندیم ، این است که ما انسان های معنوی ای نیستیم.هر چه انسان معنوی تر باشد، کمتر احتیاج پیدا می کند به این که منظره و تابلو راعو ض کند، این است که انسان جدید تابلوهای خانه اش را هم باید هر از چند مدّت عوض کند، مبلمان خانه اش را هم و...
چون بعد از مدّتی اینها دیگر نمیتوانند او را از خودش به بیرون از خودش عطف توجّه دهند.
اگر همه ي ما شبیه مولوی بودیم مسافرتهایمان هم بسیار کاهش پیدا می کرد.
#مصطفی_ملکیان
قسمتی از درسگفتار سنت گرایی، تجدد گرایی،
پسا تجدد گرایی | سال 1378
@mostafamalekian
@zhuanchannel
روزی روزگاری مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد کجا می روی؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
گرگ گفت : "میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟"
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانهایی بسیار در آن سخت کار می کردند.
یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد کجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
کشاورز گفت : "می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟"
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به کجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد. جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازهایی را که ازوی سوال شده بود با او در میان گذاشت وبعد در جواب خودش هم گفت:
"از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"
و مرد با بختی بیدار باز گشت...
به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد. و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."
شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم."
مرد خنده ای کرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"
و رفت...
به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."
کشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد."
مرد خنده ای کرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"
و رفت...
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و کور مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"
گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.
پ.ن: گاهی فرصت ها در دست شماست ولی شما نمی بینید
روزی روزگاری مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد کجا می روی؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
گرگ گفت : "میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟"
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانهایی بسیار در آن سخت کار می کردند.
یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد کجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
کشاورز گفت : "می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟"
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به کجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد. جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازهایی را که ازوی سوال شده بود با او در میان گذاشت وبعد در جواب خودش هم گفت:
"از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"
و مرد با بختی بیدار باز گشت...
به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد. و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."
شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم."
مرد خنده ای کرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"
و رفت...
به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."
کشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد."
مرد خنده ای کرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"
و رفت...
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و کور مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"
گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.
پ.ن: گاهی فرصت ها در دست شماست ولی شما نمی بینید
@zhuanchannel
از کاسۀ توالت تا دیوارهای بیحیای امروزی!
یکی از آشنایان که اخیراً آپارتمانی خریده است تعریف میکرد که مدت کوتاهی از سکونتشان در خانهی جدید نگذشته بود که متوجه میشوند صداهای مختلفِ همسایهی مجاور بهآسانی از دیوارها عبور کرده و در خانهی آنان قابلشنیدن است.
همسایهی آنان زوجی بودند و خصوصیترین صحبتهای آنها بهراحتی قابلشنیدن بود.
نه آنکه آن زوج بیپروا بوده و یا با صدای بلند حرف بزنند، بلکه دیوارها آنقدر نازک بودند که توانی برای مقاومت در برابر صداهای حتی عادی یکخانه را هم نداشتند. آنان مانده بودند که چه کنند؟
آیا به همسایه تذکر بدهند؟ چه بگویند و چگونه بگویند؟
همکار دیگری هم قبلاً برایم از چنین مشکلی گفته بود. مسئله این همکار هم شنیدن چنین صدایی بود.
اینکه همسایهمان در ساعات عادی روز درباره چه حرف میزند و یا در حال تماشای چه برنامهای از تلویزیون است . مسئله؛ صداهایی بود که گهگاه در نیمههای شب به گوشمان میرسید. نه آنکه همسایهمان آدم بینزاکتی باشد. بسیار هم مبادیآداب بود.
دیوارها بی حیاء بودند. درنهایت این همکارم به دلیل داشتن دو نوجوان مجبور شد محل سکونت اش را تغییر دهد.
بهراستی در این مسئله، تقصیر از ساکنان کدام طرف دیوارهاست؟
هیچکدام. مقصّر؛ سازندگان و سازمانهایی هستند که باید برساخت و ساز آنان نظارت داشته باشند.
در این کشور هر زمان تلویزیون را روشن میکنید مدام این جمله به گوش میرسد که در مقایسه با کشورهای غربی، کشور ما کشوری ارزشی و اسلامی است.
فرض کنیم اینگونه باشد. ارزشی و اسلامی بودن صرفاً به نصب پردههای تبریک و تسلیت بر درودیوارهای ادارات دولتی نیست.
ارزشی بودن را باید در همین مثالهای شاید بهظاهر کوچک دید.
در همه جوامع، آدمها یک حریم خصوصی دارند و هیچکس در هیچ کجای دنیا تمایل ندارد تا دیگران بدون اجازه وارد حریم خصوصی او شوند.
سوال این است که آن مهندس ناظری که میآید و کیفیت ساخت این خانهها را کنترل میکند چقدر به معیارهای فرهنگی و اجتماعی این جامعه همنظر دارد؟
آیا اساساً میزان تبادل صدا بین دیوارها هم کنترل میشود؟ بعید میدانم.
بسیار جالب است که سازندگان این خانهها، به همجهت نبودن کاسه توالت با قبله توجه میکنند بهگونهای که در کمتر خانهای میبینیم که این قاعده رعایت نشده باشد.
ولی کسی به موضوع عبور صدا، آبروی اشخاص و حریم خصوصی توجهی ندارد. نکته دیگر آنکه معمولاً در خانههایی که ارزانترند این مشکل یعنی عبور صدا از دیوارها بهمراتب شدیدتر میشود و این در حالی است که معمولاً خانوادههایی که در خانههای ارزانتر شهر سکونت دارند به اقشار سنتی جامعه نزدیکتر و نسبت به برخی ارزشها حساسترند.
سخن پایانی؛ شهرک اکباتان در شهر تهران توسط مهندسان آمریکائی و بر اساس چارچوبها و معیارهای مجاورت و همسایگی و نیز حفظ حریم خصوصی- که معمولاً در آمریکا بسیار مهم قلمداد میشود - در سال 1345 آغاز و در سال 1356 به بهرهبرداری رسید. در خصوص میزان مقاومت دیوارهای خانههای این شهرک در مقابل صدا هر چه بگویم کم گفتهام. ولی؛
ایکاش سازندگان و سازمانهای ناظر امروزی در کشورمان، اندکی از نگاه مهندسان در پنجاه سال قبل بهره میبردند و بهجز کاسه توالت به سایر ارزشهای اجتماعی هم اندکی فکر میکردند.
#دکتر_فردین_علیخواه _ جامعهشناس
از کاسۀ توالت تا دیوارهای بیحیای امروزی!
یکی از آشنایان که اخیراً آپارتمانی خریده است تعریف میکرد که مدت کوتاهی از سکونتشان در خانهی جدید نگذشته بود که متوجه میشوند صداهای مختلفِ همسایهی مجاور بهآسانی از دیوارها عبور کرده و در خانهی آنان قابلشنیدن است.
همسایهی آنان زوجی بودند و خصوصیترین صحبتهای آنها بهراحتی قابلشنیدن بود.
نه آنکه آن زوج بیپروا بوده و یا با صدای بلند حرف بزنند، بلکه دیوارها آنقدر نازک بودند که توانی برای مقاومت در برابر صداهای حتی عادی یکخانه را هم نداشتند. آنان مانده بودند که چه کنند؟
آیا به همسایه تذکر بدهند؟ چه بگویند و چگونه بگویند؟
همکار دیگری هم قبلاً برایم از چنین مشکلی گفته بود. مسئله این همکار هم شنیدن چنین صدایی بود.
اینکه همسایهمان در ساعات عادی روز درباره چه حرف میزند و یا در حال تماشای چه برنامهای از تلویزیون است . مسئله؛ صداهایی بود که گهگاه در نیمههای شب به گوشمان میرسید. نه آنکه همسایهمان آدم بینزاکتی باشد. بسیار هم مبادیآداب بود.
دیوارها بی حیاء بودند. درنهایت این همکارم به دلیل داشتن دو نوجوان مجبور شد محل سکونت اش را تغییر دهد.
بهراستی در این مسئله، تقصیر از ساکنان کدام طرف دیوارهاست؟
هیچکدام. مقصّر؛ سازندگان و سازمانهایی هستند که باید برساخت و ساز آنان نظارت داشته باشند.
در این کشور هر زمان تلویزیون را روشن میکنید مدام این جمله به گوش میرسد که در مقایسه با کشورهای غربی، کشور ما کشوری ارزشی و اسلامی است.
فرض کنیم اینگونه باشد. ارزشی و اسلامی بودن صرفاً به نصب پردههای تبریک و تسلیت بر درودیوارهای ادارات دولتی نیست.
ارزشی بودن را باید در همین مثالهای شاید بهظاهر کوچک دید.
در همه جوامع، آدمها یک حریم خصوصی دارند و هیچکس در هیچ کجای دنیا تمایل ندارد تا دیگران بدون اجازه وارد حریم خصوصی او شوند.
سوال این است که آن مهندس ناظری که میآید و کیفیت ساخت این خانهها را کنترل میکند چقدر به معیارهای فرهنگی و اجتماعی این جامعه همنظر دارد؟
آیا اساساً میزان تبادل صدا بین دیوارها هم کنترل میشود؟ بعید میدانم.
بسیار جالب است که سازندگان این خانهها، به همجهت نبودن کاسه توالت با قبله توجه میکنند بهگونهای که در کمتر خانهای میبینیم که این قاعده رعایت نشده باشد.
ولی کسی به موضوع عبور صدا، آبروی اشخاص و حریم خصوصی توجهی ندارد. نکته دیگر آنکه معمولاً در خانههایی که ارزانترند این مشکل یعنی عبور صدا از دیوارها بهمراتب شدیدتر میشود و این در حالی است که معمولاً خانوادههایی که در خانههای ارزانتر شهر سکونت دارند به اقشار سنتی جامعه نزدیکتر و نسبت به برخی ارزشها حساسترند.
سخن پایانی؛ شهرک اکباتان در شهر تهران توسط مهندسان آمریکائی و بر اساس چارچوبها و معیارهای مجاورت و همسایگی و نیز حفظ حریم خصوصی- که معمولاً در آمریکا بسیار مهم قلمداد میشود - در سال 1345 آغاز و در سال 1356 به بهرهبرداری رسید. در خصوص میزان مقاومت دیوارهای خانههای این شهرک در مقابل صدا هر چه بگویم کم گفتهام. ولی؛
ایکاش سازندگان و سازمانهای ناظر امروزی در کشورمان، اندکی از نگاه مهندسان در پنجاه سال قبل بهره میبردند و بهجز کاسه توالت به سایر ارزشهای اجتماعی هم اندکی فکر میکردند.
#دکتر_فردین_علیخواه _ جامعهشناس
@zhuanchannel
یه نفرو دارین که باهم به همه چی میخندین دیگه چی میخواین از دنیا
یه نفرو دارین که باهم به همه چی میخندین دیگه چی میخواین از دنیا
@zhuanchannel
با این اپلیکیشن ها می توانید به صورت ناشناس تماس بگیرید
شماره های یکبار مصرف فقط برای جاسوسی نیست بلکه می تواند کاربردهای زیادی داشته باشد. به عنوان مثال وقتی دوست ندارید شماره همراهتان را به فروشگاه های آنلاین بدهید یا خیلی موارد دیگر…
علاوه بر این شماره ها یکسری اپلیکیشن ها هم هستند که می توانند شماره شما را هنگام تماس مخفی کنند. این برنامه ها یکسری قابلیت های دیگر هم دارند. مثلا پیام هایی که می فرستید بعد از خواندن گیرنده حذف می شود یا می توانید چند شماره را با هم بگیرید.
اکنون از میان این برنامه پرکاربردترین شان را معرفی کرده ام که هم برای اندروید و هم برای آیفون قابل استفاده هستند.
Hushed
این اپلیکیشن طراحی بسیار زیبا و جذابی دارد و می توانید در آن کد ۴۰ کشور را به عنوان شماره های جایگزین وارد کنید. این برنامه از شبکه وای فای برای تماس ها استفاده می کند. بنابراین هیچ هزینه بالایی برای تماس های راه دور نخواهد داشت. یک بخش مستقلی هم دارد به نام
voicemail.
این اپلیکیشن هم برای اندروید و هم برای آیفون قابل استفاده است. هم می توانید این اپ را به صورت رایگان ۳ روزه استفاده کنید و هم برای یک شماره خصوصی هزینه بدهید.
Burner
این اپلیکیشن طراحی و ظاهر ساده ای دارد و به شما اجازه می دهد با شماره پرایویتی که انتخاب کرده اید تماس گرفته و پیام بدهید.
بهترین قسمت برنامه برنر این است که می توانید شماره خود را بسوزانید.
بنابراین می توانید آن را کنار گذاشته و یک شماره جدید برای خود انتخاب کنید.
این اپلیکیشن را می توانید هم به صورت رایگان برای مدت محدود استفاده کنید و هم برای دسترسی به امکانات بیشتر آن هزینه کنید.
برنر به شما این اجازه را می دهد که شماره خود را به اپلیکیشن هایی چون اورنوت (Evernote)، اسلک (Slack)، دراپ باکس (Dropbox) و SoundCloud متصل کنید.
Line2
این اپلیکیشن علاوه بر گوشی های اندروید و آیفون روی مک، ویندوز، آمازون فایر، آیپد و اپل واچ هم نصب می شود. هم می توانید به صورت ۷ روزه رایگان از آن استفاده کنید و هم جهت استفاده های مختلف در دوره های مختلف آن را خرید کنید. البته ناگفته نماند که از نسخه رایگان این اپ می توانید تنها با کسانی که این اپ را دارند تماس برقرار کنید.
TextMe Up
این هم یکی دیگر از اپ هایی است که می توانید به صورت رایگان با شماره های بیش از ۲۰۰ کشور تماس داشته باشید. با نسخه رایگان این اپ فقط می توانید با کسانی که اپلیکیشن های TextMe Up و TextMe را در گوشی نصب شده دارند ارتباط برقرار کنید اما اگر می خواهید از امکانات بیشتر این اپ و با شماره های مخفی تماس برقرار کنید باید بابت خرید آن هزینه کنید.
#بدونیم
با این اپلیکیشن ها می توانید به صورت ناشناس تماس بگیرید
شماره های یکبار مصرف فقط برای جاسوسی نیست بلکه می تواند کاربردهای زیادی داشته باشد. به عنوان مثال وقتی دوست ندارید شماره همراهتان را به فروشگاه های آنلاین بدهید یا خیلی موارد دیگر…
علاوه بر این شماره ها یکسری اپلیکیشن ها هم هستند که می توانند شماره شما را هنگام تماس مخفی کنند. این برنامه ها یکسری قابلیت های دیگر هم دارند. مثلا پیام هایی که می فرستید بعد از خواندن گیرنده حذف می شود یا می توانید چند شماره را با هم بگیرید.
اکنون از میان این برنامه پرکاربردترین شان را معرفی کرده ام که هم برای اندروید و هم برای آیفون قابل استفاده هستند.
Hushed
این اپلیکیشن طراحی بسیار زیبا و جذابی دارد و می توانید در آن کد ۴۰ کشور را به عنوان شماره های جایگزین وارد کنید. این برنامه از شبکه وای فای برای تماس ها استفاده می کند. بنابراین هیچ هزینه بالایی برای تماس های راه دور نخواهد داشت. یک بخش مستقلی هم دارد به نام
voicemail.
این اپلیکیشن هم برای اندروید و هم برای آیفون قابل استفاده است. هم می توانید این اپ را به صورت رایگان ۳ روزه استفاده کنید و هم برای یک شماره خصوصی هزینه بدهید.
Burner
این اپلیکیشن طراحی و ظاهر ساده ای دارد و به شما اجازه می دهد با شماره پرایویتی که انتخاب کرده اید تماس گرفته و پیام بدهید.
بهترین قسمت برنامه برنر این است که می توانید شماره خود را بسوزانید.
بنابراین می توانید آن را کنار گذاشته و یک شماره جدید برای خود انتخاب کنید.
این اپلیکیشن را می توانید هم به صورت رایگان برای مدت محدود استفاده کنید و هم برای دسترسی به امکانات بیشتر آن هزینه کنید.
برنر به شما این اجازه را می دهد که شماره خود را به اپلیکیشن هایی چون اورنوت (Evernote)، اسلک (Slack)، دراپ باکس (Dropbox) و SoundCloud متصل کنید.
Line2
این اپلیکیشن علاوه بر گوشی های اندروید و آیفون روی مک، ویندوز، آمازون فایر، آیپد و اپل واچ هم نصب می شود. هم می توانید به صورت ۷ روزه رایگان از آن استفاده کنید و هم جهت استفاده های مختلف در دوره های مختلف آن را خرید کنید. البته ناگفته نماند که از نسخه رایگان این اپ می توانید تنها با کسانی که این اپ را دارند تماس برقرار کنید.
TextMe Up
این هم یکی دیگر از اپ هایی است که می توانید به صورت رایگان با شماره های بیش از ۲۰۰ کشور تماس داشته باشید. با نسخه رایگان این اپ فقط می توانید با کسانی که اپلیکیشن های TextMe Up و TextMe را در گوشی نصب شده دارند ارتباط برقرار کنید اما اگر می خواهید از امکانات بیشتر این اپ و با شماره های مخفی تماس برقرار کنید باید بابت خرید آن هزینه کنید.
#بدونیم
@zhuanchannel
اتصال طلایی:
وقتی یک مرمتکار ژاپنی میخواهد جسم شکستهای را مرمت کند، ترکهای آن را با طلا پُر میکند.
آنها معتقدند که وقتی چیزی دچار صدمه میشود و آسیب میبیند، آن گاه بسیار زیباتر از قبل میشود.
این هنر باستانی، اتصال طلایی یا کینتسوگی نام دارد.
اما دلیل این کار چیست؟
فلسفهی این هنر بسیار جالب و آموزنده است.
کینتسوگی بر مفاهیمی مانند پذیرش کاستیها و شکستها در زندگی و خارجنشدن از چرخهی زندگی تأکید دارد.
حال چرا شکستگی را با طلا پُر میکنند؟
کینتسوگی میگوید که شما بعد از شکست نهتنها دچار کاستی و ضعف نمیشوید بلکه بسیار ارزشمند شده و میدرخشید.
شکستها، نتایج بسیار ارزشمندیست که افراد موفق کولهباری از آنها را جمع کردهاند.
اتصال طلایی:
وقتی یک مرمتکار ژاپنی میخواهد جسم شکستهای را مرمت کند، ترکهای آن را با طلا پُر میکند.
آنها معتقدند که وقتی چیزی دچار صدمه میشود و آسیب میبیند، آن گاه بسیار زیباتر از قبل میشود.
این هنر باستانی، اتصال طلایی یا کینتسوگی نام دارد.
اما دلیل این کار چیست؟
فلسفهی این هنر بسیار جالب و آموزنده است.
کینتسوگی بر مفاهیمی مانند پذیرش کاستیها و شکستها در زندگی و خارجنشدن از چرخهی زندگی تأکید دارد.
حال چرا شکستگی را با طلا پُر میکنند؟
کینتسوگی میگوید که شما بعد از شکست نهتنها دچار کاستی و ضعف نمیشوید بلکه بسیار ارزشمند شده و میدرخشید.
شکستها، نتایج بسیار ارزشمندیست که افراد موفق کولهباری از آنها را جمع کردهاند.
@zhuanchannel
وقتی یه نفر سومی دوستانه با دلیل درست به شما میگه فلانی به دردتون نمیخوره دربرابرش گارد نگیرید. اون داره خارج از داستان با چشم باز همه چی رو میبینه. به حرفاش گوش بدین شاید داره درست میگه
وقتی یه نفر سومی دوستانه با دلیل درست به شما میگه فلانی به دردتون نمیخوره دربرابرش گارد نگیرید. اون داره خارج از داستان با چشم باز همه چی رو میبینه. به حرفاش گوش بدین شاید داره درست میگه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
اینجوری گوشیتونو میزنن
اینجوری گوشیتونو میزنن
@zhuanchannel
فرهنگ دید و بازدید عید
۱- قبل از رفتن به مهمانی، با میزبان تماس گرفته و با وی هماهنگی كنیم.
۲ - بهتر است از میزبان بخواهیم خود وقت مناسب را تعیین كند.
۳ - اگر برای اولین بار به منزل كسی میرویم، بهتر است دست خالی نرویم و با توجه به شرایط ِمیزبان و در حد توان هدیهای ببریم.
۴ - در پذیرایی، محدودیتهای میزبان را درك كنیم و انتظارات بیش از حد توان او نداشته باشیم.
۵ - موضوعات اختلاف برانگیز مطرح نكنیم و مهمانی را به میدان جنگ و جدل تبدیل نكنیم.
از بحث سیاسی پرهیز کنیم و با کنایه صحبت نکنیم.
۶ - احترام میزبان را نگه داریم و از محكوم كردن او و به كرسی نشاندن حرف خویش پرهیز کنیم.
۷ - در جمع، از ثروت و داراییها و افتخارات خویش تعریف نكنیم و از شغل و مقام پردرآمد و پولساز خود صحبت نكنیم، به ویژه اگر مخاطبمان فاقد آنها باشد.
۸ - از گلهگذاری و غیبت در مهمانی بپرهیزیم و پشت سر مهمانان، میزبان، دوستان و نزدیكانمان بدگویی نكنیم.
۹ - به عنوان میزبان، با مهمانان خود به گرمی رفتار كنیم. از درد و غم، بیماری و گرفتاریهای روزمره خود برای مهمانان داستان نسازیم.
۱۰ - اگر در منزل خود عادت غذایی یا آداب خاصی داریم كه میزبان قادر به برآورده كردن آن نیست از وی تقاضای آن را نكنیم (باعث دردسر یا شرمندگی او نشویم).
۱۱ - در خوردن غذا مانند منزل خود رفتار نكنیم و از پرخوری بپرهیزیم.
۱۲ - در مهمانی از میزبان راجع به شغلش و میزان درآمدش نپرسیم. از میران حقوق و دارائی نپرسیم.
۱۳ - فراموش نكنیم ما حق نداریم دكوراسیون منزل میزبان را تغییر دهیم.
پرده را کنار نزنیم و یا روشنایی را کم و زیاد نکنیم.
۱۴ - در مهمانی تمام وقت را با یك نفر از حاضران به گفت و گو نپردازیم، طوری كه گویی شخص دیگری در آن محل حضور ندارد.
۱۵ - كودكان خود را كنترل كنیم تا باعث زحمت برای میزبان نشویم.
۱۶ - در زمان نشستن، ما تابع میزبان هستیم، اگر به ما تعارف كردند كه جای خاصی بنشینیم، حتما رعایت كنیم.
۱۷ - راجع به قیمت مبل و فرش و وسایل دیگر منزل میزبان نپرسیم.
۱۸ - در میهمانیها موج منفی ندهیم واز شایعه پراکنی و سیاهنمایی دوری کنیم.
۱۹ - با لباس و طلا و ظاهر آنچنانی خود، فخر فروشی نکنیم.
۲۰ -در دید و بازدیدها از تجربیات گذشته بگوییم و دست و زبانمان خیر باشد.
چه بسا در این دید وبازدیدها گره از کار و زندگی کسی باز شود.
فرهنگ دید و بازدید عید
۱- قبل از رفتن به مهمانی، با میزبان تماس گرفته و با وی هماهنگی كنیم.
۲ - بهتر است از میزبان بخواهیم خود وقت مناسب را تعیین كند.
۳ - اگر برای اولین بار به منزل كسی میرویم، بهتر است دست خالی نرویم و با توجه به شرایط ِمیزبان و در حد توان هدیهای ببریم.
۴ - در پذیرایی، محدودیتهای میزبان را درك كنیم و انتظارات بیش از حد توان او نداشته باشیم.
۵ - موضوعات اختلاف برانگیز مطرح نكنیم و مهمانی را به میدان جنگ و جدل تبدیل نكنیم.
از بحث سیاسی پرهیز کنیم و با کنایه صحبت نکنیم.
۶ - احترام میزبان را نگه داریم و از محكوم كردن او و به كرسی نشاندن حرف خویش پرهیز کنیم.
۷ - در جمع، از ثروت و داراییها و افتخارات خویش تعریف نكنیم و از شغل و مقام پردرآمد و پولساز خود صحبت نكنیم، به ویژه اگر مخاطبمان فاقد آنها باشد.
۸ - از گلهگذاری و غیبت در مهمانی بپرهیزیم و پشت سر مهمانان، میزبان، دوستان و نزدیكانمان بدگویی نكنیم.
۹ - به عنوان میزبان، با مهمانان خود به گرمی رفتار كنیم. از درد و غم، بیماری و گرفتاریهای روزمره خود برای مهمانان داستان نسازیم.
۱۰ - اگر در منزل خود عادت غذایی یا آداب خاصی داریم كه میزبان قادر به برآورده كردن آن نیست از وی تقاضای آن را نكنیم (باعث دردسر یا شرمندگی او نشویم).
۱۱ - در خوردن غذا مانند منزل خود رفتار نكنیم و از پرخوری بپرهیزیم.
۱۲ - در مهمانی از میزبان راجع به شغلش و میزان درآمدش نپرسیم. از میران حقوق و دارائی نپرسیم.
۱۳ - فراموش نكنیم ما حق نداریم دكوراسیون منزل میزبان را تغییر دهیم.
پرده را کنار نزنیم و یا روشنایی را کم و زیاد نکنیم.
۱۴ - در مهمانی تمام وقت را با یك نفر از حاضران به گفت و گو نپردازیم، طوری كه گویی شخص دیگری در آن محل حضور ندارد.
۱۵ - كودكان خود را كنترل كنیم تا باعث زحمت برای میزبان نشویم.
۱۶ - در زمان نشستن، ما تابع میزبان هستیم، اگر به ما تعارف كردند كه جای خاصی بنشینیم، حتما رعایت كنیم.
۱۷ - راجع به قیمت مبل و فرش و وسایل دیگر منزل میزبان نپرسیم.
۱۸ - در میهمانیها موج منفی ندهیم واز شایعه پراکنی و سیاهنمایی دوری کنیم.
۱۹ - با لباس و طلا و ظاهر آنچنانی خود، فخر فروشی نکنیم.
۲۰ -در دید و بازدیدها از تجربیات گذشته بگوییم و دست و زبانمان خیر باشد.
چه بسا در این دید وبازدیدها گره از کار و زندگی کسی باز شود.
@zhuanchannel
وقتی که در برنامه ریزی سال نو(کریسمس) همسرم را به
زور با کسانی که دوست نداشت به سفر بردم فکر کردم که
بردم, اما باختم.
وقتی که پول پس انداز مشترک را برای خرید بی ام و
آخرین مدل خرج کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.
وقتی که در جمع خانوادگی جواب دندان شکنی به برادر و
مادرش دادم و سر جا نشاندمشان,فکر کردم که بردم, اما
باختم.
وقتی برای خریدهای ریز و درشت زنانه برچسب حماقت به
همسرم زدم و وانمود کردم که گریه اش را ندیدم و پولش را
بودجه بندی کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.
وقتی در گردش یک روزه جلوی دوستان, عیب های همسرم
را گفتم و همه خندیدیم و کمی سر به سرش گذاشتم و
کارهایش را مسخره کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.
وقتی دلش میشکست و ناراحت میشد و میخواستم زیادی
لوس نشود و محل اش نمیگذاشتم, فکر کردم که بردم, اما
باختم.
وقتی سعی میکردم جلو دیگران وانمود کنم که من عاقلترم
و اشتباهات تقصیر اوست و تنهایش میگذاشتم, فکر کردم که
بردم, اما باختم.
وقتی سعی نمیکردم که مانند او شوم،فکر میکردم که بردم,
اما در اصل باختم.
زندگی و محبت را ذره ذره باختم و شکست را طی سالها
زندگیی مشترک بردم.
همدلی یعنی مبارزه با خودخواهی به خاطر دیگری.
بهترين متن نيويورك_تايمز در سال ٢٠١٤
#آرش_زرین
وقتی که در برنامه ریزی سال نو(کریسمس) همسرم را به
زور با کسانی که دوست نداشت به سفر بردم فکر کردم که
بردم, اما باختم.
وقتی که پول پس انداز مشترک را برای خرید بی ام و
آخرین مدل خرج کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.
وقتی که در جمع خانوادگی جواب دندان شکنی به برادر و
مادرش دادم و سر جا نشاندمشان,فکر کردم که بردم, اما
باختم.
وقتی برای خریدهای ریز و درشت زنانه برچسب حماقت به
همسرم زدم و وانمود کردم که گریه اش را ندیدم و پولش را
بودجه بندی کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.
وقتی در گردش یک روزه جلوی دوستان, عیب های همسرم
را گفتم و همه خندیدیم و کمی سر به سرش گذاشتم و
کارهایش را مسخره کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.
وقتی دلش میشکست و ناراحت میشد و میخواستم زیادی
لوس نشود و محل اش نمیگذاشتم, فکر کردم که بردم, اما
باختم.
وقتی سعی میکردم جلو دیگران وانمود کنم که من عاقلترم
و اشتباهات تقصیر اوست و تنهایش میگذاشتم, فکر کردم که
بردم, اما باختم.
وقتی سعی نمیکردم که مانند او شوم،فکر میکردم که بردم,
اما در اصل باختم.
زندگی و محبت را ذره ذره باختم و شکست را طی سالها
زندگیی مشترک بردم.
همدلی یعنی مبارزه با خودخواهی به خاطر دیگری.
بهترين متن نيويورك_تايمز در سال ٢٠١٤
#آرش_زرین