Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرداری
بایداحترام همسر را حفظ کنید، باید فرزندان یاد بگیرند به مادر یا پدرشان احترام بگذارند، گاهی در میان جمع همسر شما از شما چیزی را می خواهد، با احترام سریع برای او انجام بدهید.
@BanooMalakeBash
بایداحترام همسر را حفظ کنید، باید فرزندان یاد بگیرند به مادر یا پدرشان احترام بگذارند، گاهی در میان جمع همسر شما از شما چیزی را می خواهد، با احترام سریع برای او انجام بدهید.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#تربیت_فرزند #مادرنه
اگر فرزند شما برای انجام وظایف
خود و برخورداری از یک سطح
هشیاری مطلوب، نیاز به محرکهای بیرونی دارد، سعی کنید برای وی محیطی پویا ایجاد کنید.
@BanooMalakeBash
اگر فرزند شما برای انجام وظایف
خود و برخورداری از یک سطح
هشیاری مطلوب، نیاز به محرکهای بیرونی دارد، سعی کنید برای وی محیطی پویا ایجاد کنید.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
💦🌿💦🌿💦🌿💦🌿💦
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_یازدهم
فاطمه پرسید تو کامران رو دوست داری؟
گفتم:کامران مرد خوبیه.ولی واسه کسی که فقط دنبال عشق باشه! تازه عاقبت این عشق هم مشخص نیست.چون خیلی چیزا هست که ممکنه به مرور زمان اونو سرد کنه.اول فاصله ی طبقاتیمون ودوم بی اعتمادیش بخاطر گذشته م..
کامران هم مثل خیلیای دیگه فکر میکنه من بخاطر حاج آقا تغییر کردم در حالیکه خواب آقام منو متحول کرد نه چیز دیگه ای..آره من حاج آقا رو دوست داشتم..تا سرحد جنون..ولی باور کن نمیدونم اسم احساسم به ایشون چی بود.چون در تمام این یکسال میدونستم ایشون خیلی حدو منزلتش از من بالاتره..ولی..فاطمه ولی این احساس خیلی کمکم کرد تا تحمل کنم.حالا هرچی داره از عمر توبه م بیشتر میگذره اون احساس عجیب و مقدس که نسبت به ایشون داشتم داره کمتر میشه..نمیدونم این خوبه یا نه ولی من خودم و سپردم به بازوی خدا.
من از خدا فقط یک درخواست دارم.اونم اینه که به من مردی عطا کنه که با دیدنش مهر خدا رو بیشتر در دلم حس کنم و گذشته هامو جبران کنم.کامران، اون مرد نیست فاطمه.! کامران خودش، یکی رو میخواد که راهو از چاه نشونش بده..
فاطمه گفت:خب شاید تو بتونی تغییرش بدی..
خنده ی تلخی کردم:این امکان نداره! من خودم تو دوران نقاهت پس از توبه ام چطوری میتونم مردی که خودش تویک خونواده ی مذهبی بوده رو به اعتقاداتم دعوت کنم..
_شاید تونستی..اون عاشقته.
گفتم:آره شاید تونستم ولی فکر میکنی اگه به عشق من بخواد عوض شه چقدر این تغییر پایداره؟! اون باید مثل من قلبا خودش بخواد عوض شه..من به زور نمیتونم اونو بهشتیش کنم..
واصلا شایدم تغییر اساسی کنه ولی من نمیخوام این ریسکو کنم..دیگه نمیخوام به روزگاری برگردم که خدا توش نبود..حتی اگه تا آخر عمرم مجرد بمونم!
فاطمه نگاه تحسین آمیزی بهم کرد.درحالیکه چشمش پراز اشک شده بود گفت:چقدر عوض شدی ...آره کاملا حق با توست.از خدا میخوام قسمتت یک مرد مومن بشه..ان شالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشی..تو واقعا نمونه ی یک معجزه ای!
گریه کردم.
_دعا کن در این ایمان ثابت قدم باشم.تو از روز اول منو بهتر و بزرگتر از چیزی که بودم دیدی..شاید اگر این امیدواریهاو اعتماد تو به من نبود کم میاوردم..
اون از ته دل دعا کرد:الهی آمین..
چندروزی گذشت!
پاییز با همه ی دلگیریهاش آغازشده بود و من آرزو میکردم مثل قدیم بارون بباره.مدتها بود که بارون کمتر در آسمون این شهر پرسه میزد!
دیگه به زندگی جدیدم عادت کرده بودم و اگرچه مشکلاتم بیشتر شده بود ولی آرامش داشتم.مخصوصا بعد از گرفتن اون تسبیح! .اون تسبیح سبزرنگ به من آرامشی وصف نشدنی هدیه میداد و امیدم رو به زندگی افزون تر میکرد! من وتسبیح سبزرنگ مثل دو یار باوفا همیشه در کنار هم بودیم! گفتن ذکر تسبیحات حضرت زهرا علاوه براینکه سفارش الهام رو برآورده میکرد درمن هم مانند یک مسکن آرام بخش موثر بود واین رو من به درستی حس میکردم.
یک شب فاطمه بهم پیام داد که فردا همدیگر رو ببینیم.وقتهایی که فاطمه بی مقدمه چنین درخواستی میکرد یقینا مساله مهمی پیش آمده بود.
طبق خواست او بعد از اتمام روز کاریم به سمت منزل جدیدش رفتم و بعد از تبریکات و خوش و بش های روزانه بهم گفت که کامران با مادرش رفتند مسجد پیش حاج مهدوی تا واسطه ی ازدواجتون بشه!
من از تعجب دهانم وامونده بود .
گفتم:امکان نداره.!
فاطمه گفت:ظاهرا کامران قصدش واسه ازدواج خیلی جدیه.
ولی من حدس میزدم که اون میخواست مطمئن شه که بین من وحاج مهدوی رابطه ای وجود نداره!
پرسیدم: حاج آقا چه جوابی دادن؟
فاطمه شماره ی حاج مهدوی رو برام رو یک کاغذ نوشت و دستم داد .
گفت :حاج آقا گفتن بعد از نماز مغرب وعشا باهاشون تماس بگیری!!
شماره رو در کیفم گذاشتم و به فکر رفتم!!
فکرم خیلی مشغول بود.
وقتی به خونه برگشتم با دلشوره واضطراب زنگ زدم به حاج مهدوی.
نفسهام یاریم نمیکردند.کی میشد یادبگیرم که در مقابل این مرد نفس کم نیارم؟
او بعد از چند بوق گوشی رو برداشت.
سلام کردم وبا صدایی لرزون خودم رو معرفی کردم.. به گرمی جوابم رو داد و یک راست رفت سر اصل مطلب:
_حتما در جریان هستید که اون جوون با مادرشون اومدن مسجد برای امر خیر؟ !
گفتم:بله.
_خب؟ اجازه میفرمایید بنده شماره ی تماس یا آدرستون روخدمت والده ی ایشون بدم جهت آشنایی بیشتر؟
مصمم گفتم:خیر حاج آقا.اول اینکه اون آقا آدرس منو داره.و دوم اینکه من با ایشون صحبتهامو کردمو جوابم رو میدونن.حالا چرا باز به شما رجوع کردن وهدفشون چیه نمیدونم.
او مکثی کرد وپرسید:میتونم دلیلتون رو برای رد ایشون بدونم؟
دوباره نفسهام نامرتب شد..چی باید میگفتم؟!
ادامه دارد..
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_یازدهم
فاطمه پرسید تو کامران رو دوست داری؟
گفتم:کامران مرد خوبیه.ولی واسه کسی که فقط دنبال عشق باشه! تازه عاقبت این عشق هم مشخص نیست.چون خیلی چیزا هست که ممکنه به مرور زمان اونو سرد کنه.اول فاصله ی طبقاتیمون ودوم بی اعتمادیش بخاطر گذشته م..
کامران هم مثل خیلیای دیگه فکر میکنه من بخاطر حاج آقا تغییر کردم در حالیکه خواب آقام منو متحول کرد نه چیز دیگه ای..آره من حاج آقا رو دوست داشتم..تا سرحد جنون..ولی باور کن نمیدونم اسم احساسم به ایشون چی بود.چون در تمام این یکسال میدونستم ایشون خیلی حدو منزلتش از من بالاتره..ولی..فاطمه ولی این احساس خیلی کمکم کرد تا تحمل کنم.حالا هرچی داره از عمر توبه م بیشتر میگذره اون احساس عجیب و مقدس که نسبت به ایشون داشتم داره کمتر میشه..نمیدونم این خوبه یا نه ولی من خودم و سپردم به بازوی خدا.
من از خدا فقط یک درخواست دارم.اونم اینه که به من مردی عطا کنه که با دیدنش مهر خدا رو بیشتر در دلم حس کنم و گذشته هامو جبران کنم.کامران، اون مرد نیست فاطمه.! کامران خودش، یکی رو میخواد که راهو از چاه نشونش بده..
فاطمه گفت:خب شاید تو بتونی تغییرش بدی..
خنده ی تلخی کردم:این امکان نداره! من خودم تو دوران نقاهت پس از توبه ام چطوری میتونم مردی که خودش تویک خونواده ی مذهبی بوده رو به اعتقاداتم دعوت کنم..
_شاید تونستی..اون عاشقته.
گفتم:آره شاید تونستم ولی فکر میکنی اگه به عشق من بخواد عوض شه چقدر این تغییر پایداره؟! اون باید مثل من قلبا خودش بخواد عوض شه..من به زور نمیتونم اونو بهشتیش کنم..
واصلا شایدم تغییر اساسی کنه ولی من نمیخوام این ریسکو کنم..دیگه نمیخوام به روزگاری برگردم که خدا توش نبود..حتی اگه تا آخر عمرم مجرد بمونم!
فاطمه نگاه تحسین آمیزی بهم کرد.درحالیکه چشمش پراز اشک شده بود گفت:چقدر عوض شدی ...آره کاملا حق با توست.از خدا میخوام قسمتت یک مرد مومن بشه..ان شالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشی..تو واقعا نمونه ی یک معجزه ای!
گریه کردم.
_دعا کن در این ایمان ثابت قدم باشم.تو از روز اول منو بهتر و بزرگتر از چیزی که بودم دیدی..شاید اگر این امیدواریهاو اعتماد تو به من نبود کم میاوردم..
اون از ته دل دعا کرد:الهی آمین..
چندروزی گذشت!
پاییز با همه ی دلگیریهاش آغازشده بود و من آرزو میکردم مثل قدیم بارون بباره.مدتها بود که بارون کمتر در آسمون این شهر پرسه میزد!
دیگه به زندگی جدیدم عادت کرده بودم و اگرچه مشکلاتم بیشتر شده بود ولی آرامش داشتم.مخصوصا بعد از گرفتن اون تسبیح! .اون تسبیح سبزرنگ به من آرامشی وصف نشدنی هدیه میداد و امیدم رو به زندگی افزون تر میکرد! من وتسبیح سبزرنگ مثل دو یار باوفا همیشه در کنار هم بودیم! گفتن ذکر تسبیحات حضرت زهرا علاوه براینکه سفارش الهام رو برآورده میکرد درمن هم مانند یک مسکن آرام بخش موثر بود واین رو من به درستی حس میکردم.
یک شب فاطمه بهم پیام داد که فردا همدیگر رو ببینیم.وقتهایی که فاطمه بی مقدمه چنین درخواستی میکرد یقینا مساله مهمی پیش آمده بود.
طبق خواست او بعد از اتمام روز کاریم به سمت منزل جدیدش رفتم و بعد از تبریکات و خوش و بش های روزانه بهم گفت که کامران با مادرش رفتند مسجد پیش حاج مهدوی تا واسطه ی ازدواجتون بشه!
من از تعجب دهانم وامونده بود .
گفتم:امکان نداره.!
فاطمه گفت:ظاهرا کامران قصدش واسه ازدواج خیلی جدیه.
ولی من حدس میزدم که اون میخواست مطمئن شه که بین من وحاج مهدوی رابطه ای وجود نداره!
پرسیدم: حاج آقا چه جوابی دادن؟
فاطمه شماره ی حاج مهدوی رو برام رو یک کاغذ نوشت و دستم داد .
گفت :حاج آقا گفتن بعد از نماز مغرب وعشا باهاشون تماس بگیری!!
شماره رو در کیفم گذاشتم و به فکر رفتم!!
فکرم خیلی مشغول بود.
وقتی به خونه برگشتم با دلشوره واضطراب زنگ زدم به حاج مهدوی.
نفسهام یاریم نمیکردند.کی میشد یادبگیرم که در مقابل این مرد نفس کم نیارم؟
او بعد از چند بوق گوشی رو برداشت.
سلام کردم وبا صدایی لرزون خودم رو معرفی کردم.. به گرمی جوابم رو داد و یک راست رفت سر اصل مطلب:
_حتما در جریان هستید که اون جوون با مادرشون اومدن مسجد برای امر خیر؟ !
گفتم:بله.
_خب؟ اجازه میفرمایید بنده شماره ی تماس یا آدرستون روخدمت والده ی ایشون بدم جهت آشنایی بیشتر؟
مصمم گفتم:خیر حاج آقا.اول اینکه اون آقا آدرس منو داره.و دوم اینکه من با ایشون صحبتهامو کردمو جوابم رو میدونن.حالا چرا باز به شما رجوع کردن وهدفشون چیه نمیدونم.
او مکثی کرد وپرسید:میتونم دلیلتون رو برای رد ایشون بدونم؟
دوباره نفسهام نامرتب شد..چی باید میگفتم؟!
ادامه دارد..
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
صداقت در زندگی باعث می شود همسر شما عاشق شما شود، عمل به وعده ها باعث ایجاد حس اعتماد در زندگی شماست.
@BanooMalakeBash
صداقت در زندگی باعث می شود همسر شما عاشق شما شود، عمل به وعده ها باعث ایجاد حس اعتماد در زندگی شماست.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
زنانگی هم مربوط به ظاهر شماست و هم رفتارتان. زن بودن یعنی زیبایی، ظرافت، لطافت، مهربانی و قسمت شیرین وجودتان که مردها فاقد آنها هستند را در آغوش بکشید.
@BanooMalakeBash
زنانگی هم مربوط به ظاهر شماست و هم رفتارتان. زن بودن یعنی زیبایی، ظرافت، لطافت، مهربانی و قسمت شیرین وجودتان که مردها فاقد آنها هستند را در آغوش بکشید.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌹درود بر شما به خرداد خوش آمدید ۱۴۰۳/۳/۱
🌺دریچه نگاهت را بگشا آفتاب تا
☘افق روشنایی بالا آمده است
🌺آن را میهمان آسمان دلت کن
☘جهان خود را به آغوش شادی افکنده
🌺و شب را با سیاهی و سکوتش
☘به روزی دیگر سپرده است
🌺غصّه های دیروز را فراموش کن و برای
☘امروز مثل خورشید، از نو آغاز کن
🌺و با یاد پروردگار به روزت برکت ببخش💐💐💐
🌺دریچه نگاهت را بگشا آفتاب تا
☘افق روشنایی بالا آمده است
🌺آن را میهمان آسمان دلت کن
☘جهان خود را به آغوش شادی افکنده
🌺و شب را با سیاهی و سکوتش
☘به روزی دیگر سپرده است
🌺غصّه های دیروز را فراموش کن و برای
☘امروز مثل خورشید، از نو آغاز کن
🌺و با یاد پروردگار به روزت برکت ببخش💐💐💐
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
زن باشید! پیراهنهای زیبا بپوشید، رژلب بزنید و خوشبو باشید. برای زیبا کردن ظاهرتان وقت بگذارید و از آن لذت ببرید. این کار به خودتان هم حسی فوقالعاده خواهد داد.
@BanooMalakeBash
زن باشید! پیراهنهای زیبا بپوشید، رژلب بزنید و خوشبو باشید. برای زیبا کردن ظاهرتان وقت بگذارید و از آن لذت ببرید. این کار به خودتان هم حسی فوقالعاده خواهد داد.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
وقتی مردی عاشق زنی می شود، زندگی اش دیگر فقط برای خودش نیست. من و تو دیگر تبدیل به ما می شود و وقتی شروع به فکر کردن درمورد آینده اش می کند، او را کنار خود می بیند.
@BanooMalakeBash
وقتی مردی عاشق زنی می شود، زندگی اش دیگر فقط برای خودش نیست. من و تو دیگر تبدیل به ما می شود و وقتی شروع به فکر کردن درمورد آینده اش می کند، او را کنار خود می بیند.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
به همسرتان نشان دهید که چقدر دوستش دارید. بگویید که چقدر دیوانهاش هستید. اجازه بدهید بفهمد که قبلاً هیچوقت چنین حسی را تجربه نکردهاید.
@BanooMalakeBash
به همسرتان نشان دهید که چقدر دوستش دارید. بگویید که چقدر دیوانهاش هستید. اجازه بدهید بفهمد که قبلاً هیچوقت چنین حسی را تجربه نکردهاید.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#تربیت_فرزند #مادرنمونه
به عنوان والدین باید در ابتدای
کار به همراه کودک خود یک نظام
و ساختار کلی برای انجام کارهای روزمره او ایجاد نمایید.
@BanooMalakeBash
به عنوان والدین باید در ابتدای
کار به همراه کودک خود یک نظام
و ساختار کلی برای انجام کارهای روزمره او ایجاد نمایید.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالاد مجلسی خوشمزه😀
مواد لازم :
هویچ ۲ عدد
سینه مرغ ۲ تکه
سیب زمینی ۲ عدد
کلم سفید ½ یک عدد
جعفری چند ساقه
خیار شور ۱۰ عدد
ذرت ½ پیمانه
گردو ۱۰۰ گرم
طرز تهیه سس :
ماست ۱ پیمانه
نعنا خشک ۲ ق غ
سس سفید ½ پیمانه
نمک، فلفل سیاه
آویشن
@BanooMalakeBash
مواد لازم :
هویچ ۲ عدد
سینه مرغ ۲ تکه
سیب زمینی ۲ عدد
کلم سفید ½ یک عدد
جعفری چند ساقه
خیار شور ۱۰ عدد
ذرت ½ پیمانه
گردو ۱۰۰ گرم
طرز تهیه سس :
ماست ۱ پیمانه
نعنا خشک ۲ ق غ
سس سفید ½ پیمانه
نمک، فلفل سیاه
آویشن
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
منو نمیخواد دلزده شد 👆
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
👇کانال آموزشی 👇⭐️
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
دریافت تکنیک جذب نوری💚⭐️👇
@Admiin_moj
پکیح رایگان ☝️
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
👇کانال آموزشی 👇⭐️
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
دریافت تکنیک جذب نوری💚⭐️👇
@Admiin_moj
پکیح رایگان ☝️
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#تربیت_فرزند #مادرنمونه
به عنوان والدین باید در ابتدای
کار به همراه کودک خود یک نظام
و ساختار کلی برای انجام کارهای روزمره او ایجاد نمایید.
@ZanMitone
به عنوان والدین باید در ابتدای
کار به همراه کودک خود یک نظام
و ساختار کلی برای انجام کارهای روزمره او ایجاد نمایید.
@ZanMitone
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
زنی که اعتقاداتی پابرجا داشته باشد، باعث امنیت مرد زندگیاش است. احساس امنیت یکی از مهمترین عناصر در ایجاد حس اعتماد در مردهاست.
@BanooMalakeBash
زنی که اعتقاداتی پابرجا داشته باشد، باعث امنیت مرد زندگیاش است. احساس امنیت یکی از مهمترین عناصر در ایجاد حس اعتماد در مردهاست.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
همسرتان میخواهد لبخند شما به او گرمای زندگی دهد و در کنار شما احساس آرامش کند.
@BanooMalakeBash
همسرتان میخواهد لبخند شما به او گرمای زندگی دهد و در کنار شما احساس آرامش کند.
@BanooMalakeBash
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
زن ها دوست دارند زندگی شان سر و سامان پیدا کنند ولی مردها دوست ندارند متعهد شوند و دلشان می خواهد آزادی شان دست خودشان باشد.
@BanooMalakeBash
زن ها دوست دارند زندگی شان سر و سامان پیدا کنند ولی مردها دوست ندارند متعهد شوند و دلشان می خواهد آزادی شان دست خودشان باشد.
@BanooMalakeBash
Forwarded from ایده
تکنیک مهم روابط 👆
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
۱۵۰ فایل روانشناسی روابط 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
دریافت پکیج رایگان 👇
@Admiin_moj
.
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
۱۵۰ فایل روانشناسی روابط 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
دریافت پکیج رایگان 👇
@Admiin_moj
.
Forwarded from 👑 بانو ،ملکه باش 👑
#همسرانه
شما زن و شوهر که دوتایی تان صبح تا شب را بیرون خانه به سر می برید، نیاز جدی تری به مراقبت از این خشت های اول دارید که زندگی تان رنگ و بوی تازه اش را حفظ کند.
@BanooMalakeBash
شما زن و شوهر که دوتایی تان صبح تا شب را بیرون خانه به سر می برید، نیاز جدی تری به مراقبت از این خشت های اول دارید که زندگی تان رنگ و بوی تازه اش را حفظ کند.
@BanooMalakeBash