شیره کش خانه ها از قرن 16 میلادی در ایران وجود داشتند، زمان اوج آزادی آنها در زمان ناصرالدین شاه بود و تا سال 1311 شمسی حداقل هشت شیره کش خانه در باغ فردوس تهران فعالیت داشتند!
🆔 @zanbill
🆔 @zanbill
ساخت اتوبان تهران - کرج دردهه ٥٠
با مبلغ ٥٠ میلیون تومان و ٥ سال زمان. عوارض عبور ١ تومن بود.
🆔 @zanbill
با مبلغ ٥٠ میلیون تومان و ٥ سال زمان. عوارض عبور ١ تومن بود.
🆔 @zanbill
Forwarded from گذری در تاریخ
در زمان قاجار روزه نگرفتن بیدلیل بقدری ناپسند بود که گروهی که اغلب از ثروتمندها بودن از شب تا سحر مشغول قمار میشدن تا بتونن در طول روز بخوابن و روزه گرفتن اذیتشون نکنه!
تصاویر کمیاب 👇
🆔 @zanbill
تصاویر کمیاب 👇
🆔 @zanbill
Forwarded from گذری در تاریخ
ماست فروش در خیابان لاله زار، حوالی سال ۱۳۱۰...
زمانی که لاله زار هنوز سنگفرش نشده بود.
تصاویر کمیاب 👇
🆔 @zanbill
زمانی که لاله زار هنوز سنگفرش نشده بود.
تصاویر کمیاب 👇
🆔 @zanbill
Forwarded from گذری در تاریخ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیابان لاله زار تهران 60 سال پیش
تابستان سال ۱۳۳۵
فیلمی رنگی و بسیار جالب و نایاب که به تازگی از آرشیوی در آمریکا درآورده شده است.
🆔 @zanbill
تابستان سال ۱۳۳۵
فیلمی رنگی و بسیار جالب و نایاب که به تازگی از آرشیوی در آمریکا درآورده شده است.
🆔 @zanbill
Forwarded from گذری در تاریخ
خیابان آیزنهاور (آزادی)
میدان شهیاد - سال ۱۳۵۲
یکی از خیابانهایی که حدود ۸۰ سال
پیش درزمان مسئولیت حبیب الله خان
نراقی (نیّرسینا) در بلدیه ساخته شد.
🆔 @zanbill
میدان شهیاد - سال ۱۳۵۲
یکی از خیابانهایی که حدود ۸۰ سال
پیش درزمان مسئولیت حبیب الله خان
نراقی (نیّرسینا) در بلدیه ساخته شد.
🆔 @zanbill
Forwarded from گذری در تاریخ
بزرگراه سید خندان که بزرگراه داریوش (رسالت فعلی) هم نامیده می شد , تهران، سال ۱۳۵۱
گذری در تاریخ 👇
🆔 @zanbill
گذری در تاریخ 👇
🆔 @zanbill
زندگی زرتشتیان در دوران قاجار
اوضاع و احوال زرتشتیان ایران، به خصوص در یزد و کرمان، به حدی ناهنجار بود که آنها حتی حق نداشتند لباس آبرومندی به تن کنند.
مشکلات یزد گسترده از کرمان بود، چون که مسلمانان یزد نسبت به زرتشتیان خصومت بیشتری نشان میدادند و آزار و اذیت آن اقلیت را کاری بسیار خداپسندانه میدانستند.
به عنوان مثال زرتشتیان حق نداشتند به مناطقی چون بازار به هنگامی که آب پاشی کرده اند و هنوز خشک نشده وارد شوند و این کار را سبب نجس شدن آن میدانستند، هرچند که این قانون شامل حیوانات نمیشد.
حاکمان ظالمی چون شاهزاده ظل السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه به هر نیرنگ و دسیسه ی ممکن برای حفظ منافع شخصی خویش متوصل میشدند.
مثلا زمانی که حاکم یزد بود باعث کشته شدن شمار زیادی از بهائیان گردید. مردمان بی گناهی که با وحشیگری تمام در خیابان ها و بازار شهر و حتی روستاها قتل عام شدند.
میگفتند پس از کشتن یکی از آنها در بازار، دل و روده ه اش را از مقعدش بیرون کشیدند. هرکس با دیگری دشمنی داشت به بهانه ی این که قربانی بهائی است او را میچاپید و میکشت. در همین احوال شاهزاده جلال الدوله در عین عشرت میزیست و همچنان فرمان دستگیری آدم هایی را صادر میکرد که میخواست پولهایشان را صاحب شود.
جلال الدوله که در زمان صدر اعظمی سپهسالار اعظم به حکومت کرمان منصوب شد، همین رفتار را با زرتشتیان در پیش گرفت. من در تهران نماینده مجلس بودم که اطلاع یافتم دو یا سه نفر زرتشتی به قتل رسیده اند.
فورا وارد عمل شدم و جلال الدوله در سال 1908 ازسمت خویش برکنار گردید.
مجازات قصاص شامل کشتن یکی زرتشتی نمیشد. اعمال مجازات برای نخستین بار به دوران جنگ اول جهانی بازمیگشت، زمانی که خسرو ظفرالسلطنه بختیاری حاکم کرمان بود و نظم و قانونی وجود نداشت.
در آن زمان آلمانی ها همه کاره بودند. ظفرالسلطنه هروقت موقعیت اقتضا میکرد، هرچیزی به دستش میرسید، فارغ از این که مال ایرانی، آلمانی یا انگلیسی باشد به زور تصاحب میکرد. زمانی هم یکی از نوکرانش، دینیار مهربان زرتشتی را به خاطر پولش کشت. من که در آن
موقع در تهران بودم تلگرافی برای سردار فرستادم. او اندکی بعد نوکرش را اعدام کرد.
مردان زرتشتی باید فقط قبا میپوشیدند و حتی در زمستان گیوه به پا میکردند. اجازه نداشتند سوار اسب، خر یا قاطر شوند و وسیله ی دیگری هم برای حمل و نقل وجود نداشت.
در روزهای بارانی میبایست مواظب باشند که به یک فرد مسلمان نزدیک نشوند و یا با او تماس بدنی برقرار نسازند. در غیر این صورت تا حد مرگ کتک میخوردند.
زرتشتیان غالبا در خیابان ها مورد ضرب و شتم مسلمانان قرار میگرفتند.
به هنگام خرید در بازار نبایستی به خوراکی ها یا میوه ها دست میزدند. مردان زرتشتی معمولا یک دستمال بزرگ یا شال همراه خود داشتند تا وقتی برای دیدار با یک مسلمان به خانه اش میروند زیر پای خود پهن کنند تا فرش نجس نشود.
زرتشتیان را گبر یا مطیع الاسلام میخواندند. حق پوشیدن پالتو یا سرداری را نداشتند چون مسلمانان به تن میکردند.
مردان زرتشتی سرهای خود را با نوعی عمامه به رنگ خامه ای تیره به نام «نخودی» میپوشاندند.
این سرپوش عذاب آور صرفا برای ناراحت کردن آنها باب شده بود.
برگرفته از خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ
🆔 @zanbill
اوضاع و احوال زرتشتیان ایران، به خصوص در یزد و کرمان، به حدی ناهنجار بود که آنها حتی حق نداشتند لباس آبرومندی به تن کنند.
مشکلات یزد گسترده از کرمان بود، چون که مسلمانان یزد نسبت به زرتشتیان خصومت بیشتری نشان میدادند و آزار و اذیت آن اقلیت را کاری بسیار خداپسندانه میدانستند.
به عنوان مثال زرتشتیان حق نداشتند به مناطقی چون بازار به هنگامی که آب پاشی کرده اند و هنوز خشک نشده وارد شوند و این کار را سبب نجس شدن آن میدانستند، هرچند که این قانون شامل حیوانات نمیشد.
حاکمان ظالمی چون شاهزاده ظل السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه به هر نیرنگ و دسیسه ی ممکن برای حفظ منافع شخصی خویش متوصل میشدند.
مثلا زمانی که حاکم یزد بود باعث کشته شدن شمار زیادی از بهائیان گردید. مردمان بی گناهی که با وحشیگری تمام در خیابان ها و بازار شهر و حتی روستاها قتل عام شدند.
میگفتند پس از کشتن یکی از آنها در بازار، دل و روده ه اش را از مقعدش بیرون کشیدند. هرکس با دیگری دشمنی داشت به بهانه ی این که قربانی بهائی است او را میچاپید و میکشت. در همین احوال شاهزاده جلال الدوله در عین عشرت میزیست و همچنان فرمان دستگیری آدم هایی را صادر میکرد که میخواست پولهایشان را صاحب شود.
جلال الدوله که در زمان صدر اعظمی سپهسالار اعظم به حکومت کرمان منصوب شد، همین رفتار را با زرتشتیان در پیش گرفت. من در تهران نماینده مجلس بودم که اطلاع یافتم دو یا سه نفر زرتشتی به قتل رسیده اند.
فورا وارد عمل شدم و جلال الدوله در سال 1908 ازسمت خویش برکنار گردید.
مجازات قصاص شامل کشتن یکی زرتشتی نمیشد. اعمال مجازات برای نخستین بار به دوران جنگ اول جهانی بازمیگشت، زمانی که خسرو ظفرالسلطنه بختیاری حاکم کرمان بود و نظم و قانونی وجود نداشت.
در آن زمان آلمانی ها همه کاره بودند. ظفرالسلطنه هروقت موقعیت اقتضا میکرد، هرچیزی به دستش میرسید، فارغ از این که مال ایرانی، آلمانی یا انگلیسی باشد به زور تصاحب میکرد. زمانی هم یکی از نوکرانش، دینیار مهربان زرتشتی را به خاطر پولش کشت. من که در آن
موقع در تهران بودم تلگرافی برای سردار فرستادم. او اندکی بعد نوکرش را اعدام کرد.
مردان زرتشتی باید فقط قبا میپوشیدند و حتی در زمستان گیوه به پا میکردند. اجازه نداشتند سوار اسب، خر یا قاطر شوند و وسیله ی دیگری هم برای حمل و نقل وجود نداشت.
در روزهای بارانی میبایست مواظب باشند که به یک فرد مسلمان نزدیک نشوند و یا با او تماس بدنی برقرار نسازند. در غیر این صورت تا حد مرگ کتک میخوردند.
زرتشتیان غالبا در خیابان ها مورد ضرب و شتم مسلمانان قرار میگرفتند.
به هنگام خرید در بازار نبایستی به خوراکی ها یا میوه ها دست میزدند. مردان زرتشتی معمولا یک دستمال بزرگ یا شال همراه خود داشتند تا وقتی برای دیدار با یک مسلمان به خانه اش میروند زیر پای خود پهن کنند تا فرش نجس نشود.
زرتشتیان را گبر یا مطیع الاسلام میخواندند. حق پوشیدن پالتو یا سرداری را نداشتند چون مسلمانان به تن میکردند.
مردان زرتشتی سرهای خود را با نوعی عمامه به رنگ خامه ای تیره به نام «نخودی» میپوشاندند.
این سرپوش عذاب آور صرفا برای ناراحت کردن آنها باب شده بود.
برگرفته از خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ
🆔 @zanbill
آرامگاه آرتور پوپ
ایران شناس آمریکایی
علاقه مند به اصفهان فردی ایران دوست که بیشتر عمرش را در راه شناساندن
میراث ایران به جهانیان گذراند
🆔 @zanbill
ایران شناس آمریکایی
علاقه مند به اصفهان فردی ایران دوست که بیشتر عمرش را در راه شناساندن
میراث ایران به جهانیان گذراند
🆔 @zanbill
حرمت لباس ایرانی توسط امیرکبیر
امیرکبیر وقتی بین سالهای ۱۲۵۹ تا ۱۲۶۳ به عنوان سفیر در عثمانی بسر برد. در یکی از شورش ها در شهر الرزروم مردم به خانه محل سکونت امیرکبیر یورش بردند. امیرکبیر به حرمت نان و نمک مردم عثمانی حتی یک گلوله به سمت آنها شلیک نکرد و پس از مدتی سربازان عثمانی قائله را خواباندند.
از امیرکبیر خواستند که لباس عثمانی به تن کند تا بدون هیچ دردسری از شهر خارج شود ، امیرکبیر پاسخ داد: هیهات با چو من پخته ای ، زهی خیال خامی است که کرده اید ، من بدون لباس ایرانی حتی به بهشت جاودان هم نخواهم رفت!
شاید هرکسی دیگر جای امیرکبیر بود در آن مخمصه با لباس عثمانی که سهل است بلکه با لباس زنانه از آن قائله فرار می کرد!
🆔 @zanbill
امیرکبیر وقتی بین سالهای ۱۲۵۹ تا ۱۲۶۳ به عنوان سفیر در عثمانی بسر برد. در یکی از شورش ها در شهر الرزروم مردم به خانه محل سکونت امیرکبیر یورش بردند. امیرکبیر به حرمت نان و نمک مردم عثمانی حتی یک گلوله به سمت آنها شلیک نکرد و پس از مدتی سربازان عثمانی قائله را خواباندند.
از امیرکبیر خواستند که لباس عثمانی به تن کند تا بدون هیچ دردسری از شهر خارج شود ، امیرکبیر پاسخ داد: هیهات با چو من پخته ای ، زهی خیال خامی است که کرده اید ، من بدون لباس ایرانی حتی به بهشت جاودان هم نخواهم رفت!
شاید هرکسی دیگر جای امیرکبیر بود در آن مخمصه با لباس عثمانی که سهل است بلکه با لباس زنانه از آن قائله فرار می کرد!
🆔 @zanbill
چنگیز خان یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار نفر مَرد نیشابوری را تنها به این دلیل سر بُرید که دامادش در یکی از نبردهای محاصره نیشابور توسط یکی از این مَردان کشته شده بود 😐
🆔 @zanbill
🆔 @zanbill
لذت این بازی هیچوقت یادمون نمیره...
چه هیجانی داشتیم وقتی پاهامونو توی اون کیسه میگذاشتیم و سر میخوردیم
زمانش خیلی کوتاه بود مث لحظات ناب کودکی که زود گذشت ...
🆔 @zanbill
چه هیجانی داشتیم وقتی پاهامونو توی اون کیسه میگذاشتیم و سر میخوردیم
زمانش خیلی کوتاه بود مث لحظات ناب کودکی که زود گذشت ...
🆔 @zanbill
در زمان قاجار زنان را به قهوه خانه ها راه نمیدادند، زیرا کاری زشت شمرده ميشد! بنابراین در حمام های عمومی بساط قلیان و تنباکو راه می انداختند و به نوعی، پيكنيك دسته جمعی آنها در حمام بود!
🆔 @zanbill
🆔 @zanbill