@zambur
بسم الله الرحمن الرحیم
رایحه اخلاص
سال پیش "يکي از به يادماندني ترين حوادث انقلاب" به قول مبارک رهبر فرزانه انقلاب اتفاق افتاد. تشییع شهدای غواص و حضور معنادار مردم در این حماسه. مردم با حضور بی شمارشان نشان دادند قدر فرزندان ملت را می دانند و اخبار و وقایع آنان را دنبال می کنند. حالا یک ماهیست یک گروه کوچک از بچه های مخلص مشهدی و غیر مشهدی، گوشه ای از این کشور بزرگ مشغول حماسه سازی اند. خودشان که کار اولی اند و انشاء الله حماسه هایشان درپیش؛ اما حماسه مروارید های اروند را می سازند. مروارید هایی که دیر زمانی نیست حماسه های بزرگ آفریدند؛ غواصانی که رهبر انقلاب چنین خطابشان کردند:
"سلام بر دستهاي بسته و پيکرهاي ستم ديده شما و سلام بر ارواح طيبه و به رضوان الهي، بال گشوده ی شما. سلام بر شما که بار ديگر فضاي زندگي را معطّر و جان زندگان را سيراب کردید."
یک گروه کوچک با هدایت یک فیلمساز مخلص بسیجی درگیر ساخت فیلمی در ژانر دفاع مقدس اند. " چهل مروارید" به یاد شهدای غواص دفاع مقدس.
با پیگیری مراحل ساخت سینمایی چهل مروارید یاد خاطرات بچه های هنرمند ابتدای پیروزی انقلاب برای من تداعی شد. نه اینکه من آن دوره را دیده باشم که کودکی بیش نبودم. خاطرات آن بزرگان تداعی های ذهنی با خود می آورد.
مرحوم فرج الله سلحشور (رحمه الله علیه) درمصاحبه ای که کمتر از یک سال مانده به رحلتش با او داشتم؛ تکیه داشت که برای ما بچه های انقلاب پست و جایگاه و مسوولیت وعنوان هنری اهمیتی نداشت. می دیدیم چه کاری از ماساخته است؛ همان را انجام می دادیم و من به همین دلیل بازیگری هم کرده ام و برای انقلاب در یک سرود دکلمه خوانده ام.
چهل مروارید هم ترکیبی است از بچه هایی که مخلصانه کارگردانی می کنند، مخلصانه بازی می کنند و مخلصانه در گرمای سوزان شهرک سینمایی دفاع مقدس عرق می ریزند.
این فیلم اولین تجربه کارگردانی دوست عزیزمان هادی حاجتمند است. کارگردان پراحساسی که هنوز شیرینی مستند ماندگارش "آنا" زیر زبانمان هست و خداوند اگر نصف آنا به کارگردان چهل مروارید لطف داشته باشد؛ این فیلم هم خوب خواهد شد.انشاء الله
این یادداشت یک نقد سینمایی نیست. یک معرفی فیلم هم نیست. تحفه کلماتی است از طرف همه علاقه مندان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که دلشان برای لاله های سرخ این سرزمین می تپد؛ تقدیم به همه عوامل فیلم " چهل مروارید" که در آستانه سالگرد حماسه های دفاع مقدس دوباره رایحه اخلاص را به مشام مان رساندند.
یادداشت امروز ستون زمبور روزنامه شهرآرا
20 شهریور 1395
#شهر_آرا
#چهل_مروارید
#سینما
#شهید
#غواص
https://telegram.me/zambur
بسم الله الرحمن الرحیم
رایحه اخلاص
سال پیش "يکي از به يادماندني ترين حوادث انقلاب" به قول مبارک رهبر فرزانه انقلاب اتفاق افتاد. تشییع شهدای غواص و حضور معنادار مردم در این حماسه. مردم با حضور بی شمارشان نشان دادند قدر فرزندان ملت را می دانند و اخبار و وقایع آنان را دنبال می کنند. حالا یک ماهیست یک گروه کوچک از بچه های مخلص مشهدی و غیر مشهدی، گوشه ای از این کشور بزرگ مشغول حماسه سازی اند. خودشان که کار اولی اند و انشاء الله حماسه هایشان درپیش؛ اما حماسه مروارید های اروند را می سازند. مروارید هایی که دیر زمانی نیست حماسه های بزرگ آفریدند؛ غواصانی که رهبر انقلاب چنین خطابشان کردند:
"سلام بر دستهاي بسته و پيکرهاي ستم ديده شما و سلام بر ارواح طيبه و به رضوان الهي، بال گشوده ی شما. سلام بر شما که بار ديگر فضاي زندگي را معطّر و جان زندگان را سيراب کردید."
یک گروه کوچک با هدایت یک فیلمساز مخلص بسیجی درگیر ساخت فیلمی در ژانر دفاع مقدس اند. " چهل مروارید" به یاد شهدای غواص دفاع مقدس.
با پیگیری مراحل ساخت سینمایی چهل مروارید یاد خاطرات بچه های هنرمند ابتدای پیروزی انقلاب برای من تداعی شد. نه اینکه من آن دوره را دیده باشم که کودکی بیش نبودم. خاطرات آن بزرگان تداعی های ذهنی با خود می آورد.
مرحوم فرج الله سلحشور (رحمه الله علیه) درمصاحبه ای که کمتر از یک سال مانده به رحلتش با او داشتم؛ تکیه داشت که برای ما بچه های انقلاب پست و جایگاه و مسوولیت وعنوان هنری اهمیتی نداشت. می دیدیم چه کاری از ماساخته است؛ همان را انجام می دادیم و من به همین دلیل بازیگری هم کرده ام و برای انقلاب در یک سرود دکلمه خوانده ام.
چهل مروارید هم ترکیبی است از بچه هایی که مخلصانه کارگردانی می کنند، مخلصانه بازی می کنند و مخلصانه در گرمای سوزان شهرک سینمایی دفاع مقدس عرق می ریزند.
این فیلم اولین تجربه کارگردانی دوست عزیزمان هادی حاجتمند است. کارگردان پراحساسی که هنوز شیرینی مستند ماندگارش "آنا" زیر زبانمان هست و خداوند اگر نصف آنا به کارگردان چهل مروارید لطف داشته باشد؛ این فیلم هم خوب خواهد شد.انشاء الله
این یادداشت یک نقد سینمایی نیست. یک معرفی فیلم هم نیست. تحفه کلماتی است از طرف همه علاقه مندان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که دلشان برای لاله های سرخ این سرزمین می تپد؛ تقدیم به همه عوامل فیلم " چهل مروارید" که در آستانه سالگرد حماسه های دفاع مقدس دوباره رایحه اخلاص را به مشام مان رساندند.
یادداشت امروز ستون زمبور روزنامه شهرآرا
20 شهریور 1395
#شهر_آرا
#چهل_مروارید
#سینما
#شهید
#غواص
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
@zambur
بسم الله الرحمن الرحیم
راز محبوبیت
به بهانه اتمام سری سوم برنامه خندوانه
حالا در انتهای سری سوم خندوانه می توان ادعا کرد که این برنامه تلویزیونی از مرز یک برنامه، به یک پدیده رسیده است. سعی می کنم دلایل این ادعا را شرح دهم:
1- تعداد بینندگان و مخاطبان یک برنامه تلویزیونی بسیار مهم است. اصلا در تلویزیون هرکاری برای بیشتر دیده شدن است و اگر برنامه ای قادر به جذب مخاطب نباشد؛ همان بهتر که ساخته نشود. از همین باب است که اعتقاد داریم تعدادی از شبکه های تلویزیونی موجود باید تعطیل شود و بار سنگین سازمان صدا و سیما را سبک کند. خندوانه علاوه بر جذب مخاطب زیاد، توانسته انبوهی از آنها را تثبیت کرده و به مخاطب ثابت و همیشگی تبدیل کند. یعنی این طیف مخاطب در انتظار پخش برنامه بسر می برند و لااقل در صورت عدم پخش، پیگیرش می شوند؛ هرچند این پیگیری ذهنی باشد.
2- علاوه بر مخاطب انبوه، خندوانه توانسته طیف های مختلفی از مخاطبان را جذب کند. سنین، جنسیتها، افکار و اقلیتها و این مورد آخر جزو نکات خیلی خوب خندوانه است که اقوام سپهر ایران اسلامی، آیینه وار خود را در تلویزیون ملی ببینند؛ مثبت و آینده نگر. بدون هیچ شائبه ای از تحمیل و شعار و سیاست زدگی.
3- بااینکه اعتقاد داریم سیاست و دیانت غیر قابل تفکیک اند؛ اما خندوانه خود را درگیر مناسبات جناحی و سخیف سیاسی نکرده و هوشمندانه از کنار آنها عبور کرده است. عدم دعوت از وزیر امور خارجه در اوج مذاکرات هسته ای کاری هوشمندانه و مقاومتی مبنایی بود در مقابل جریاناتی که با دیدن مخاطب خندوانه به هوس افتاده بودند. خندوانه کاری را نکرد که برنامه 90 در دامش افتاد و روز بروز سوء تفاهمات دور وبرش را بیشتر کرد و روزی از آن ضربه خواهد خورد.
4- عناصر تشکیل دهنده خندوانه، تعمدی یا در مرور زمان و آبدیدگی عوامل، خوب راه ارتباط با مخاطب را پیدا کرده اند. مجری با رویکرد های ایجابی و بدون حاشیه های کاذب با احترام همیشگی به هر مخاطبی، جناب خان با انتخاب هوشمندانه یک جنوبی و با استفاده طنازانه از وجوه خاکستری شخصیت، استفاده درست از عوامل پشت صحنه در فرآیند تصویر، پلی بک های جذاب و خلاقانه و متنوع و در نهایت تنوع و تکثر میهمانها از سنین، جنسیتها، افکار و اقلیتها این مجموعه را به برنامه ای موفق تبدیل کرده است.
5- از همه اینها که بگذریم؛ مهمترین عامل موفقیت خندوانه نه فنی و حتی محتوایی که رویکردی است. رویکرد مردم گرایانه و اجتماعی درعین سعی به نیفتادن به دام ابتذال. نگاه سالم و همراه با کرامت به مردم از همان شروع برنامه به رخ کشیده می شد. ادای احترام دائم به مردم ایران زمین، ترویج داشتن حال خوب و عالی برای مردم، حضور میهمانان و حضار متنوعی که فقط دکور و پر کننده برنامه نیستند و نقش فعالی در ایجاد حس دائمی در مخاطب دارند، بودن یک مجری پرتحرک و با نگاههای سالم مردمی- رامبد جوان فیلمهای سینماییش هم مردم گرا و پرفروش است و اساسا جزو روشنفکران اتوکشیده به حساب نمی آید- که کنار و مابین مردم می نشیند و حتی صندلی اش هم سطح میهمان ها ست و حتی گاهی جا را با میهمان عوض می کند و اصولا اشرافی و با نگاههای بالا به پایین نیست - رجوع کنید به تفاوت های اجرا در خندوانه و دورهمی- و میهمانانی که همه تین ایجر نیستند و گرچه محبوب اند اما مردمی و کمپین ها و ابتکارات محیط زیستی، نیکوکاری، کتاب خوانی و ....
6- البته با همه موارد گفته شده خندوانه چند اشکال ریز دارد. اول داشتن برخی موسیقی های سبک و بازاری که بعضا شبهه حرام دارد و مخاطب مذهبی را می پراند و نکته آخر اختلاط بی مورد زن و مرد در بین تماشاگران، که می تواند عبور از یکی از خط قرمزهای تلویزیون به شمار رود.
#خندوانه
#تلویزیون
#نقد
#شهر_آرا
منتشر شده در روزنامه شهر آرا 11 مهر 1395
https://telegram.me/zambur
بسم الله الرحمن الرحیم
راز محبوبیت
به بهانه اتمام سری سوم برنامه خندوانه
حالا در انتهای سری سوم خندوانه می توان ادعا کرد که این برنامه تلویزیونی از مرز یک برنامه، به یک پدیده رسیده است. سعی می کنم دلایل این ادعا را شرح دهم:
1- تعداد بینندگان و مخاطبان یک برنامه تلویزیونی بسیار مهم است. اصلا در تلویزیون هرکاری برای بیشتر دیده شدن است و اگر برنامه ای قادر به جذب مخاطب نباشد؛ همان بهتر که ساخته نشود. از همین باب است که اعتقاد داریم تعدادی از شبکه های تلویزیونی موجود باید تعطیل شود و بار سنگین سازمان صدا و سیما را سبک کند. خندوانه علاوه بر جذب مخاطب زیاد، توانسته انبوهی از آنها را تثبیت کرده و به مخاطب ثابت و همیشگی تبدیل کند. یعنی این طیف مخاطب در انتظار پخش برنامه بسر می برند و لااقل در صورت عدم پخش، پیگیرش می شوند؛ هرچند این پیگیری ذهنی باشد.
2- علاوه بر مخاطب انبوه، خندوانه توانسته طیف های مختلفی از مخاطبان را جذب کند. سنین، جنسیتها، افکار و اقلیتها و این مورد آخر جزو نکات خیلی خوب خندوانه است که اقوام سپهر ایران اسلامی، آیینه وار خود را در تلویزیون ملی ببینند؛ مثبت و آینده نگر. بدون هیچ شائبه ای از تحمیل و شعار و سیاست زدگی.
3- بااینکه اعتقاد داریم سیاست و دیانت غیر قابل تفکیک اند؛ اما خندوانه خود را درگیر مناسبات جناحی و سخیف سیاسی نکرده و هوشمندانه از کنار آنها عبور کرده است. عدم دعوت از وزیر امور خارجه در اوج مذاکرات هسته ای کاری هوشمندانه و مقاومتی مبنایی بود در مقابل جریاناتی که با دیدن مخاطب خندوانه به هوس افتاده بودند. خندوانه کاری را نکرد که برنامه 90 در دامش افتاد و روز بروز سوء تفاهمات دور وبرش را بیشتر کرد و روزی از آن ضربه خواهد خورد.
4- عناصر تشکیل دهنده خندوانه، تعمدی یا در مرور زمان و آبدیدگی عوامل، خوب راه ارتباط با مخاطب را پیدا کرده اند. مجری با رویکرد های ایجابی و بدون حاشیه های کاذب با احترام همیشگی به هر مخاطبی، جناب خان با انتخاب هوشمندانه یک جنوبی و با استفاده طنازانه از وجوه خاکستری شخصیت، استفاده درست از عوامل پشت صحنه در فرآیند تصویر، پلی بک های جذاب و خلاقانه و متنوع و در نهایت تنوع و تکثر میهمانها از سنین، جنسیتها، افکار و اقلیتها این مجموعه را به برنامه ای موفق تبدیل کرده است.
5- از همه اینها که بگذریم؛ مهمترین عامل موفقیت خندوانه نه فنی و حتی محتوایی که رویکردی است. رویکرد مردم گرایانه و اجتماعی درعین سعی به نیفتادن به دام ابتذال. نگاه سالم و همراه با کرامت به مردم از همان شروع برنامه به رخ کشیده می شد. ادای احترام دائم به مردم ایران زمین، ترویج داشتن حال خوب و عالی برای مردم، حضور میهمانان و حضار متنوعی که فقط دکور و پر کننده برنامه نیستند و نقش فعالی در ایجاد حس دائمی در مخاطب دارند، بودن یک مجری پرتحرک و با نگاههای سالم مردمی- رامبد جوان فیلمهای سینماییش هم مردم گرا و پرفروش است و اساسا جزو روشنفکران اتوکشیده به حساب نمی آید- که کنار و مابین مردم می نشیند و حتی صندلی اش هم سطح میهمان ها ست و حتی گاهی جا را با میهمان عوض می کند و اصولا اشرافی و با نگاههای بالا به پایین نیست - رجوع کنید به تفاوت های اجرا در خندوانه و دورهمی- و میهمانانی که همه تین ایجر نیستند و گرچه محبوب اند اما مردمی و کمپین ها و ابتکارات محیط زیستی، نیکوکاری، کتاب خوانی و ....
6- البته با همه موارد گفته شده خندوانه چند اشکال ریز دارد. اول داشتن برخی موسیقی های سبک و بازاری که بعضا شبهه حرام دارد و مخاطب مذهبی را می پراند و نکته آخر اختلاط بی مورد زن و مرد در بین تماشاگران، که می تواند عبور از یکی از خط قرمزهای تلویزیون به شمار رود.
#خندوانه
#تلویزیون
#نقد
#شهر_آرا
منتشر شده در روزنامه شهر آرا 11 مهر 1395
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
بسم الله الرحمن الرحیم
در زمبور بخوانید:
🌓خوف و رجا
برداشت هایی فرهنگی - اجتماعی از حاشیه شهرمشهد
درحال تحقیق ساخت مستندی در حاشیه شهر هستم. موضوع چیست و چگونه و چرا ... بماند ... برداشتهایی از مسائل و مصائب این منطقه را برایتان می نگارم:
همچنین چاپ شده در روزنامه شهرآرا
شنبه 17 مهر 1395
صفحه نخست فرهنگی-اجتماعی
#حاشیه_شهر
#شهر_آرا
#شهر
https://telegram.me/zambur
در زمبور بخوانید:
🌓خوف و رجا
برداشت هایی فرهنگی - اجتماعی از حاشیه شهرمشهد
درحال تحقیق ساخت مستندی در حاشیه شهر هستم. موضوع چیست و چگونه و چرا ... بماند ... برداشتهایی از مسائل و مصائب این منطقه را برایتان می نگارم:
همچنین چاپ شده در روزنامه شهرآرا
شنبه 17 مهر 1395
صفحه نخست فرهنگی-اجتماعی
#حاشیه_شهر
#شهر_آرا
#شهر
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
#یادداشت
در آمدی بر یک اتفاق مبارک
وقتی برای همراه شدن با کاروان سرزمین برادری تماس گرفتند؛ خاطرات یک عمر مراوده برادرانه با دوستان خوب اهل سنت برایم زنده شد. از سفرهای زیادی که به افغانستان رفته بودم. دیدارها و کمک ها و اشتراک نظرهای ضد استکباری تا شورای اخوت اسلامی که با همت آیت الله محسنی تشکیل شده و علمای شیعه و سنی جمع می شوند برای هم فکری و گرفتن تصمیمات مشترک - که کاش این مدل بی هیاهو و صمیمی اش را ایران هم داشتیم- تا شهدای اهل سنتی که در راه مبارزه با ارتش سرخ شوروی و تکفیر و سلفی گری درآن سامان تقدیم اسلام شدند.
و خاطرات نزدیک تری از سفر به بنگلادش و دیدار با مردمی که عاشق اهل بیت پیامبر بودند. از شهر ها تا روستاها و روز عاشورای شگفت انگیزی که این کشور 170 میلیون نفری به عشق امام حسین(ع) تعطیل رسمی است. و خاطرات و مرور ایامی شیرین در کشورهای دیگر ...
حالا دعوت کرده اند برای زیارت علما و نخبگان و برادران اهل سنت خراسانی که پیش ازاین نیز با آنها بودیم و در غم و شادی هم شریک... به سیره اهل بیت علیهم السلام دراین حدیث از حضرت صادق آل محمد(ص) :
معاویة بن وهب می گوید: به امام صادق – علیه السلام – عرض کردم: رفتار بایسته ی ما با اقوام مان و آنان که با آنها معاشرت داریم و شیعه هم نیستند چیست؟
امام – علیه السلام – فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آنان پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می کنند شما نیز همان طور رفتار کنید، به خدا سوگند آنان به عیادت بیماران غیرشیعه شان می روند و بر جنازه هایشان حاضر می شوند و به سود و ضرر آنها [هرچه حق باشد] گواهی می دهند و امانتهای آنان را به آنها بر می گردانند.»( شیخ کلینی، کافی، ج2، ص636 ؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص123؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج12، ص6.
منتشر شده در روزنامه #شهر_آرا
سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵
https://telegram.me/zambur
در آمدی بر یک اتفاق مبارک
وقتی برای همراه شدن با کاروان سرزمین برادری تماس گرفتند؛ خاطرات یک عمر مراوده برادرانه با دوستان خوب اهل سنت برایم زنده شد. از سفرهای زیادی که به افغانستان رفته بودم. دیدارها و کمک ها و اشتراک نظرهای ضد استکباری تا شورای اخوت اسلامی که با همت آیت الله محسنی تشکیل شده و علمای شیعه و سنی جمع می شوند برای هم فکری و گرفتن تصمیمات مشترک - که کاش این مدل بی هیاهو و صمیمی اش را ایران هم داشتیم- تا شهدای اهل سنتی که در راه مبارزه با ارتش سرخ شوروی و تکفیر و سلفی گری درآن سامان تقدیم اسلام شدند.
و خاطرات نزدیک تری از سفر به بنگلادش و دیدار با مردمی که عاشق اهل بیت پیامبر بودند. از شهر ها تا روستاها و روز عاشورای شگفت انگیزی که این کشور 170 میلیون نفری به عشق امام حسین(ع) تعطیل رسمی است. و خاطرات و مرور ایامی شیرین در کشورهای دیگر ...
حالا دعوت کرده اند برای زیارت علما و نخبگان و برادران اهل سنت خراسانی که پیش ازاین نیز با آنها بودیم و در غم و شادی هم شریک... به سیره اهل بیت علیهم السلام دراین حدیث از حضرت صادق آل محمد(ص) :
معاویة بن وهب می گوید: به امام صادق – علیه السلام – عرض کردم: رفتار بایسته ی ما با اقوام مان و آنان که با آنها معاشرت داریم و شیعه هم نیستند چیست؟
امام – علیه السلام – فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آنان پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می کنند شما نیز همان طور رفتار کنید، به خدا سوگند آنان به عیادت بیماران غیرشیعه شان می روند و بر جنازه هایشان حاضر می شوند و به سود و ضرر آنها [هرچه حق باشد] گواهی می دهند و امانتهای آنان را به آنها بر می گردانند.»( شیخ کلینی، کافی، ج2، ص636 ؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص123؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج12، ص6.
منتشر شده در روزنامه #شهر_آرا
سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
#یادداشت
#فیلم
#ترمینال_غرب
مدافع منافع ملی
1- ترمینال غرب فیلمی جسور است. جسارت در انتخاب موضوعی انتقادی علیه مواضع دولت مذاکره کننده که این جسارت در شرایط مرگ و ترس سینما نسبت به یکی از مهمترین پرونده های تعیین کننده سرنوشت کشور اتفاق می افتد. پیش از این تقریباً هیچ فیلمی با موضوع اصلی انرژی هسته ای و مذاکرات هسته ای ندیده بودیم؛ با اینکه حتی اگر با نگاه مثبت هم به مذاکرات نگاه کنیم؛ بار دراماتیک این چند سال مذاکره بسیار بالا و سوژه خیز است. واقعیاتی مثل تعطیلی صنعت هسته ای، اخراج دانشمندان، تهدید های داخلی و خارجی آنها درکنار مسأله فرار مغزها، سرفصل های اصلی موضوعی ترمینال غرب است.
2- کارگردان در ترمینال غرب روی مرز باریک واقعیت و استعاره حرکت می کند. از اسامی استعاری و معنا داری که بعضاً در دیالوگ ها هم تکرار می شود؛ تا فلاش بک هایی با حضور نقش های مشابه شهدای هسته ای. از طرف دیگر فیلم در برخی سکانسها واقع نماست. حضور مادر شهید احمدی روشن در مرکز ترویجی انرژی هسته ای و سخنرانیش برای حضار، مرزی فرا واقعی از حضور یک شخصیت واقعی و نه حتی هنرپیشه دریک فیلم داستانی است.
3- ترمینال غرب فیلمی انتقادی، کمی تلخ و هشدار دهنده است؛ اما با سکه رایج سیاه نمایی در سینمای ایران به کلی فاصله دارد. فیلم امید بخش و روبه جلو ساخته شده و جز پیام ادامه داشتن راه شهدا و جز اسم امید برای شخصیت اصلی اش، روح مبارزه جویی، جهاد و امید به آینده ای روشن را در خود نهادینه کرده است. سکانس تبدیل خانه مادر بزرگ به مرکز ترویجی انرژی هسته ای بسیار خوب، متفاوت و نشاط آور است. از آن سکانس هایی که در سینمای ایران و خصوصاً درفیلم های غیر طنز کمتر دیده ایم.
4- ترمینال غرب یک فیلم سیاسی است که به یکی از پرونده های مهم جاری سیاسی کشور اشاره می کند و خنثی هم نیست و موضع اش را شفاف و روشن بیان می کند؛ اما فیلمی سیاست زده و روزی خور جناح و باندی خاص و نان به نرخ روز خور نیست. شاید یکی از ملی ترین فیلم هایی که در این سالها دیده ام. فیلمی که به شکلی واقعی و نه دکوری منافع ملی را سر دست گرفته و فریاد می زند. از این جهت دلیل عدم اکران عمومی فیلم درسینماها را نفهمیدم. گرچه جشنواره عمار توانسته دراین سالها برای خود شبکه ای قابل اطمینان برای اکران فیلم های متکی به گفتمان انقلاب اسلامی بسازد؛ اما این مسأله مسؤولیت نهادهای دولتی متولی سالن های سینما را که برای دفاع از منافع ملی بودجه می گیرند؛ ساقط نمی کند.
5- از اسم فیلم خوشم آمد. یک اسم با مسمّا و دولایه که هم عنایت به مکانی واقعی در قصه دارد و هم بیان کننده درونمایه اصلی فیلم است. مفهوم موقت بودن و رفت و آمد را هم دارد. از قضا اینجا بکار بردن کلمه ترمینال به دلیل بازمعنایی از کلمه پایانه با مسمی تر است.
6- از نظر فنی ترمینال غرب، فیلمی متوسط است. این اصطلاح که " آیا فیلم درآمده یانه؟" درمورد این فیلم با جواب مثبت روبرو می شود. یعنی تکنیک فیلم سازی متناسب با محتوای ارائه شده در فیلم وجود دارد. البته اشکالات فنی که همیشه در همه فیلم های سینمایی به چشم می خورد؛ اینجا هم دیده می شود. شخصیت پردازی برخی نقش ها ناقص است؛ قصه فرعی تناسب مضمونی با قصه اصلی ندارد. بعضی بازی های متوسط است و میزانس ها در برخی جاها پخته و دقیق نیست. اما می توان همه این ها را به محتوای ملی گرایانه و کار اولی بودن کارگردان بخشید.
منتشر شده در روزنامه #شهر_آرا
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶
https://telegram.me/zambur
#فیلم
#ترمینال_غرب
مدافع منافع ملی
1- ترمینال غرب فیلمی جسور است. جسارت در انتخاب موضوعی انتقادی علیه مواضع دولت مذاکره کننده که این جسارت در شرایط مرگ و ترس سینما نسبت به یکی از مهمترین پرونده های تعیین کننده سرنوشت کشور اتفاق می افتد. پیش از این تقریباً هیچ فیلمی با موضوع اصلی انرژی هسته ای و مذاکرات هسته ای ندیده بودیم؛ با اینکه حتی اگر با نگاه مثبت هم به مذاکرات نگاه کنیم؛ بار دراماتیک این چند سال مذاکره بسیار بالا و سوژه خیز است. واقعیاتی مثل تعطیلی صنعت هسته ای، اخراج دانشمندان، تهدید های داخلی و خارجی آنها درکنار مسأله فرار مغزها، سرفصل های اصلی موضوعی ترمینال غرب است.
2- کارگردان در ترمینال غرب روی مرز باریک واقعیت و استعاره حرکت می کند. از اسامی استعاری و معنا داری که بعضاً در دیالوگ ها هم تکرار می شود؛ تا فلاش بک هایی با حضور نقش های مشابه شهدای هسته ای. از طرف دیگر فیلم در برخی سکانسها واقع نماست. حضور مادر شهید احمدی روشن در مرکز ترویجی انرژی هسته ای و سخنرانیش برای حضار، مرزی فرا واقعی از حضور یک شخصیت واقعی و نه حتی هنرپیشه دریک فیلم داستانی است.
3- ترمینال غرب فیلمی انتقادی، کمی تلخ و هشدار دهنده است؛ اما با سکه رایج سیاه نمایی در سینمای ایران به کلی فاصله دارد. فیلم امید بخش و روبه جلو ساخته شده و جز پیام ادامه داشتن راه شهدا و جز اسم امید برای شخصیت اصلی اش، روح مبارزه جویی، جهاد و امید به آینده ای روشن را در خود نهادینه کرده است. سکانس تبدیل خانه مادر بزرگ به مرکز ترویجی انرژی هسته ای بسیار خوب، متفاوت و نشاط آور است. از آن سکانس هایی که در سینمای ایران و خصوصاً درفیلم های غیر طنز کمتر دیده ایم.
4- ترمینال غرب یک فیلم سیاسی است که به یکی از پرونده های مهم جاری سیاسی کشور اشاره می کند و خنثی هم نیست و موضع اش را شفاف و روشن بیان می کند؛ اما فیلمی سیاست زده و روزی خور جناح و باندی خاص و نان به نرخ روز خور نیست. شاید یکی از ملی ترین فیلم هایی که در این سالها دیده ام. فیلمی که به شکلی واقعی و نه دکوری منافع ملی را سر دست گرفته و فریاد می زند. از این جهت دلیل عدم اکران عمومی فیلم درسینماها را نفهمیدم. گرچه جشنواره عمار توانسته دراین سالها برای خود شبکه ای قابل اطمینان برای اکران فیلم های متکی به گفتمان انقلاب اسلامی بسازد؛ اما این مسأله مسؤولیت نهادهای دولتی متولی سالن های سینما را که برای دفاع از منافع ملی بودجه می گیرند؛ ساقط نمی کند.
5- از اسم فیلم خوشم آمد. یک اسم با مسمّا و دولایه که هم عنایت به مکانی واقعی در قصه دارد و هم بیان کننده درونمایه اصلی فیلم است. مفهوم موقت بودن و رفت و آمد را هم دارد. از قضا اینجا بکار بردن کلمه ترمینال به دلیل بازمعنایی از کلمه پایانه با مسمی تر است.
6- از نظر فنی ترمینال غرب، فیلمی متوسط است. این اصطلاح که " آیا فیلم درآمده یانه؟" درمورد این فیلم با جواب مثبت روبرو می شود. یعنی تکنیک فیلم سازی متناسب با محتوای ارائه شده در فیلم وجود دارد. البته اشکالات فنی که همیشه در همه فیلم های سینمایی به چشم می خورد؛ اینجا هم دیده می شود. شخصیت پردازی برخی نقش ها ناقص است؛ قصه فرعی تناسب مضمونی با قصه اصلی ندارد. بعضی بازی های متوسط است و میزانس ها در برخی جاها پخته و دقیق نیست. اما می توان همه این ها را به محتوای ملی گرایانه و کار اولی بودن کارگردان بخشید.
منتشر شده در روزنامه #شهر_آرا
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
#یادداشت
جهان زیر سایۀ خورشید
١- دیرزمانی نیست که پروژهای بهنام «زیر سایۀ خورشید» ذیل مدیریت آستان قدس رضوی اجرا میشود، ایدهای که یکخطیاش بسیار بکر و جذاب است: سفری معنوی برای بردن پرچم متبرک حضرت رضا (ع) به بلاد مختلف که محملی است برای رسیدن فرهنگ و معارف رضوی به مردم مشتاق امام رئوف (روحی فداه)، طرحی که از استانها و شهرهای ایران شروع شده و چند سالی است به برخی کشورهای دیگر نیز رسیده است. «زیر سایه خورشیدِ» بینالملل مکملی قابلتوجه است برای تحقق، تعمیق و تدقیق محبت اهلبیت پیامبر بین مسلمانان جهان برای آشنایی با فرهنگ رضوی. این شاید سقف آرزوی «زیر سایۀ خورشید» است. هنوز نمیتوانیم دربارۀ اندازۀ موفقیت این طرح اظهارنظری داشته
باشیم.
٢- شاید مهمترین هدف از ایجاد پیوند معرفتی امام رضا (ع) با دیگرمسلمانان جهان ایجاد الفت و محبت و درصورت وجود محبت تکثیر آن باشد. طبیعی است که شیعیان جهان عاشق امام رضا (ع) هستند و پرچم ایشان در مناطق شیعهنشین ایجاد شوری وصفناشدنی و حسی از اعماق جان مینماید و میتوان بدینوسیله معارف ناب رضوی را به آنها منتقل کرد تا دلهایشان محکمتر و عقایدشان راسختر شود،
اما آیا تنها شیعیان هدف این سفرند؟! آیا ما بهعنوان شیعه وظیفه نداریم به دایرۀ محبان خاندان طهارت وسعت بخشیم؟! آیا این مسئله برای ما که منتظران قیام مهدی (عج) هستیم نه یک وظیفه، که یک ضرورت نیست؟! آیا گسترش دایرۀ محبان اهلبیت جزو مقدمات ظهور منجی نیست؟! آیا این مسئله یکی از عوامل بسیار مهم بازدارندۀ تفکرات انحرافی، از لیبرالیسم تا تکفیر، در جامعۀ مسلمانان نیست؟!
٣- امسال قرار است حقیر بهعنوان عضوی از کاروان «زیر سایۀ خورشید» در پناه پرچم حضرت رضا(ع) به دیار محبان اهلبیت در جنوب آسیا، بنگلادش، بروم، کشوری سرسبز و استوایی که اکثر جمعیت ١٧٠میلیوننفریاش اهل تسننِ دوستدار اهلبیت پیامبرند، کشوری که در مهمترین موعد مناسکی جهان تشیع، یعنی ماه محرم و روز عاشورا، عزاداریهایی دارد درخور یاد اباعبدا...الحسین (ع) و مجالس و دستههای عزاداریِ باشکوهش یادآور عزاداریهای شیعیان است. مردم اهل سنت این کشور نهتنها دوستدار، که عاشق اهلبیت پیامبرند و تشنۀ معارف ناب آن انوار مقدس. بهنظر من سفر «زیر سایۀ خورشید» به کشورهایی مثل بنگلادش و مناطقی که محبان اهلبیت پیامبر با هر مذهبی در آن حضور دارند نهتنها لازم، که ضروری بهنظر میرسد و اصولا این طرح، اگر قادر به گسترش دایرۀ معارف اهلبیت پیامبر به خارج از شیعه نباشد، ناقص است.
۴- اینقبیل سفرها اقتضائاتی دارد که درنظر داشتن آنها میتواند به استفادۀ حداکثری بینجامد: دخالت ندادن رقابتهای منفی مذهبی و پررنگ نکردن اختلافات، تمرکز بر سیرۀ اهلبیت، جلوگیری از ایجاد فضای منفی ناشیاز تبلیغات سیاسی، تأکید بر اشتراکات بین مذاهب اسلامی، آشنایی اعضای کاروان با معارف ناب رضوی و سبک زندگی اهلبیت پیامبر، استفاده از قرآن و علوم قرآنی بهعنوان یکی از دریچههای نزدیکی قلبهای مسلمانان جهان، داشتن پیام روشن و بدون مسامحۀ ضداستکباری، ضداستعماری و عدالتخواه مبتنیبر معارف اهلبیت، تسلط به مبانی نظری و عملی رهبران جمهوری اسلامی، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری دربارۀ اهلبیت پیامبر و وحدت مسلمانان جهان، شناخت مناسب از جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم، زبان و اقتضائات خاص کشور مقصد، و... .
محمد مهدی خالقی
منتشر شده در روزنامه #شهر_آرا شماره 2322
شنبه 7 مرداد 1396
https://telegram.me/zambur
جهان زیر سایۀ خورشید
١- دیرزمانی نیست که پروژهای بهنام «زیر سایۀ خورشید» ذیل مدیریت آستان قدس رضوی اجرا میشود، ایدهای که یکخطیاش بسیار بکر و جذاب است: سفری معنوی برای بردن پرچم متبرک حضرت رضا (ع) به بلاد مختلف که محملی است برای رسیدن فرهنگ و معارف رضوی به مردم مشتاق امام رئوف (روحی فداه)، طرحی که از استانها و شهرهای ایران شروع شده و چند سالی است به برخی کشورهای دیگر نیز رسیده است. «زیر سایه خورشیدِ» بینالملل مکملی قابلتوجه است برای تحقق، تعمیق و تدقیق محبت اهلبیت پیامبر بین مسلمانان جهان برای آشنایی با فرهنگ رضوی. این شاید سقف آرزوی «زیر سایۀ خورشید» است. هنوز نمیتوانیم دربارۀ اندازۀ موفقیت این طرح اظهارنظری داشته
باشیم.
٢- شاید مهمترین هدف از ایجاد پیوند معرفتی امام رضا (ع) با دیگرمسلمانان جهان ایجاد الفت و محبت و درصورت وجود محبت تکثیر آن باشد. طبیعی است که شیعیان جهان عاشق امام رضا (ع) هستند و پرچم ایشان در مناطق شیعهنشین ایجاد شوری وصفناشدنی و حسی از اعماق جان مینماید و میتوان بدینوسیله معارف ناب رضوی را به آنها منتقل کرد تا دلهایشان محکمتر و عقایدشان راسختر شود،
اما آیا تنها شیعیان هدف این سفرند؟! آیا ما بهعنوان شیعه وظیفه نداریم به دایرۀ محبان خاندان طهارت وسعت بخشیم؟! آیا این مسئله برای ما که منتظران قیام مهدی (عج) هستیم نه یک وظیفه، که یک ضرورت نیست؟! آیا گسترش دایرۀ محبان اهلبیت جزو مقدمات ظهور منجی نیست؟! آیا این مسئله یکی از عوامل بسیار مهم بازدارندۀ تفکرات انحرافی، از لیبرالیسم تا تکفیر، در جامعۀ مسلمانان نیست؟!
٣- امسال قرار است حقیر بهعنوان عضوی از کاروان «زیر سایۀ خورشید» در پناه پرچم حضرت رضا(ع) به دیار محبان اهلبیت در جنوب آسیا، بنگلادش، بروم، کشوری سرسبز و استوایی که اکثر جمعیت ١٧٠میلیوننفریاش اهل تسننِ دوستدار اهلبیت پیامبرند، کشوری که در مهمترین موعد مناسکی جهان تشیع، یعنی ماه محرم و روز عاشورا، عزاداریهایی دارد درخور یاد اباعبدا...الحسین (ع) و مجالس و دستههای عزاداریِ باشکوهش یادآور عزاداریهای شیعیان است. مردم اهل سنت این کشور نهتنها دوستدار، که عاشق اهلبیت پیامبرند و تشنۀ معارف ناب آن انوار مقدس. بهنظر من سفر «زیر سایۀ خورشید» به کشورهایی مثل بنگلادش و مناطقی که محبان اهلبیت پیامبر با هر مذهبی در آن حضور دارند نهتنها لازم، که ضروری بهنظر میرسد و اصولا این طرح، اگر قادر به گسترش دایرۀ معارف اهلبیت پیامبر به خارج از شیعه نباشد، ناقص است.
۴- اینقبیل سفرها اقتضائاتی دارد که درنظر داشتن آنها میتواند به استفادۀ حداکثری بینجامد: دخالت ندادن رقابتهای منفی مذهبی و پررنگ نکردن اختلافات، تمرکز بر سیرۀ اهلبیت، جلوگیری از ایجاد فضای منفی ناشیاز تبلیغات سیاسی، تأکید بر اشتراکات بین مذاهب اسلامی، آشنایی اعضای کاروان با معارف ناب رضوی و سبک زندگی اهلبیت پیامبر، استفاده از قرآن و علوم قرآنی بهعنوان یکی از دریچههای نزدیکی قلبهای مسلمانان جهان، داشتن پیام روشن و بدون مسامحۀ ضداستکباری، ضداستعماری و عدالتخواه مبتنیبر معارف اهلبیت، تسلط به مبانی نظری و عملی رهبران جمهوری اسلامی، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری دربارۀ اهلبیت پیامبر و وحدت مسلمانان جهان، شناخت مناسب از جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم، زبان و اقتضائات خاص کشور مقصد، و... .
محمد مهدی خالقی
منتشر شده در روزنامه #شهر_آرا شماره 2322
شنبه 7 مرداد 1396
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
نسخه_پی_دی_اف_یادداشت_جهان_زیر_سایه.pdf
255 KB
#سفرنامه_بنگلادش
قسمت پنجم
برنامۀ امروز شرکت در نماز جمعۀ مرکزی شیعیان بنگلادش است. محل برگزاری، حسینیهای تاریخی با قدمت نزدیک به ۴٠٠سال در مرکز داکاست. حسینیهای زیبا و چشمنواز با حیاطی در جلو و حوضی بسیار بزرگ، تقریباً اندازۀ یک آبگیر در پشت. حسینیهای با گچبریها و منبری زیبا. امام جمعۀ کهنسال حسینیه خطبهها را میخواند و ما تقریباً چیزی متوجه نمیشویم. فقط در این حد که به حضور ما و پرچم اشاره میکند. بعد از نماز و قبل از مراسم ما غذایی بین مردم تقسیم میکنند. این غذا به نیت یکی از شیعیان مشهور بنگلادش و مشاور رئیس جمهور است که خود نیز در نماز حضور دارد. برنامۀ غروب ما حضور در مسجد مشهور شیعیان داکا، «محمدپور» است؛مسجد و حسینیۀ «محمدپور» مشهور به «شیعهمسجد» با امام جماعت خوشصحبتش که فارسی را مسلسلوار صحبت میکند. سیدرضوی یکی از طلبههای قم بوده و حالا سالهاست درخدمت شیعیان داکاست. در حاشیۀ برنامه، سید میگوید اینجا زمین بزرگی نزدیک ٧٠٠٠متر دارند و دنبال خیّر هستند که آن را تبدیل به مرکز شیعیان کنند تا شیعه در داکا پایگاهی پیدا کند، اما هنوز نتوانستهاند.
شنبه ١۴ مرداد/ راه زیادی تا مانیکگنج نیامدیم. چیزی نزدیکبه سهساعت. در بنگلادش مسیرها را با کیلومتر نمیسنجند. اینجا همهچیز با ساعت است. مانیکگنج یکی از مناطق شگفتانگیز بنگلادش است؛ بهسبب وجود امامبارگاه و حضرت مخلصالرحمن، پیر صوفی آن منطقه. مخلصالرحمن پیرمردی ریزنقش و نورانی است. محب اهل بیت پیامبر، رقیقالقلب و شفاف. دوستدار انقلاب اسلامی و امام و رهبری و بسیار اخلاقی و نرم. به استقبال ما میآید. مردم اهل سنت منطقه نیز جمع شدهاند. اینجا بازکردن پرچم، قرآنخواندن و مدیحهخوانی لذت و معنای متفاوتی دارد. اینجا میفهمیم که برای گسترش دایرۀ محبت اهل بیت چقدر کمکاری کردهایم و این گسترش چه مزیتها و لذتهایی دارد. بعد از اتمام مراسم، چند نفر از مردم جلو میآیند و اعضای کاروان را در آغوش میگیرند و سیر گریه میکنند. احساس آمدن از حرم فرزند پیامبر، آنها را تحت تأثیر قرار داده است. بعد از مراسم رسمی، مردم پرچم امام رضا(ع) را به دوش میکشند و روی تکتک مزارات مقدسشان میاندازند، به نیت رحمت و غفران؛ و بعد پرچم را دور خانههای روستا میچرخانند، به نیت برکت و نعمت. ظهر میهمان سفرۀ کرمشان هستیم. بیرون اتاق، مردم روی زمین نشستهاند و از غذای نذری روی برگهای موز میخورند. من هم اصرار میکنم غذا را روی برگ موز بخورم. قبول میکنند. لذت و مزۀ متفاوتی دارد. بعد از ناهار، گروهی با طبل و آواز به روستا میآیند. مخلصالرحمن میگوید اینها برای بچهدارشدن کسی در روستای کناری، نذر اهل بیت پیامبر کردهاند و حالا که خدا به او فرزندی داده برای برآوردن حاجت شیرینی آوردهاند و این در سال بارها تکرار میشود. از مانیکگنج مستقیم بهطرف رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی میرویم و پرچم امام رضا(ع) را به مراسم بزرگداشت استاد فریدالدینخان میبریم، شخصیت شگفتانگیزی که دو سال قبل از انقلاب اسلامی به ایران آمده و در همۀ مراحل انقلاب در راهپیماییها حضور داشته و بعد از انقلاب در حزب جمهوری اسلامی کنار شهید بهشتی بوده است. یک انقلابی اهل سنت که حالتهای معنوی و عرفانی هم داشته است. اساتید و ادبای حاضر در مراسم که عمدتاً اهل سنت هستند به پرچم احترام میگذارند و یکبهیک آن را میبوسند. بعد از مراسم از رایزن ایران میپرسم: برای استاد مستندی ساخته شده؟ میگوید نه! میپرسم: کتابی نوشته شده؟ نه! خاطراتش ثبت شده؟ نه! فیلم یا سخنرانی از او دارید؟ نه! ما نداریم؛ شاید در اینترنت باشد!
روزنامه #شهر_آرا
شماره ۲۳۳۴
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
https://telegram.me/zambur
قسمت پنجم
برنامۀ امروز شرکت در نماز جمعۀ مرکزی شیعیان بنگلادش است. محل برگزاری، حسینیهای تاریخی با قدمت نزدیک به ۴٠٠سال در مرکز داکاست. حسینیهای زیبا و چشمنواز با حیاطی در جلو و حوضی بسیار بزرگ، تقریباً اندازۀ یک آبگیر در پشت. حسینیهای با گچبریها و منبری زیبا. امام جمعۀ کهنسال حسینیه خطبهها را میخواند و ما تقریباً چیزی متوجه نمیشویم. فقط در این حد که به حضور ما و پرچم اشاره میکند. بعد از نماز و قبل از مراسم ما غذایی بین مردم تقسیم میکنند. این غذا به نیت یکی از شیعیان مشهور بنگلادش و مشاور رئیس جمهور است که خود نیز در نماز حضور دارد. برنامۀ غروب ما حضور در مسجد مشهور شیعیان داکا، «محمدپور» است؛مسجد و حسینیۀ «محمدپور» مشهور به «شیعهمسجد» با امام جماعت خوشصحبتش که فارسی را مسلسلوار صحبت میکند. سیدرضوی یکی از طلبههای قم بوده و حالا سالهاست درخدمت شیعیان داکاست. در حاشیۀ برنامه، سید میگوید اینجا زمین بزرگی نزدیک ٧٠٠٠متر دارند و دنبال خیّر هستند که آن را تبدیل به مرکز شیعیان کنند تا شیعه در داکا پایگاهی پیدا کند، اما هنوز نتوانستهاند.
شنبه ١۴ مرداد/ راه زیادی تا مانیکگنج نیامدیم. چیزی نزدیکبه سهساعت. در بنگلادش مسیرها را با کیلومتر نمیسنجند. اینجا همهچیز با ساعت است. مانیکگنج یکی از مناطق شگفتانگیز بنگلادش است؛ بهسبب وجود امامبارگاه و حضرت مخلصالرحمن، پیر صوفی آن منطقه. مخلصالرحمن پیرمردی ریزنقش و نورانی است. محب اهل بیت پیامبر، رقیقالقلب و شفاف. دوستدار انقلاب اسلامی و امام و رهبری و بسیار اخلاقی و نرم. به استقبال ما میآید. مردم اهل سنت منطقه نیز جمع شدهاند. اینجا بازکردن پرچم، قرآنخواندن و مدیحهخوانی لذت و معنای متفاوتی دارد. اینجا میفهمیم که برای گسترش دایرۀ محبت اهل بیت چقدر کمکاری کردهایم و این گسترش چه مزیتها و لذتهایی دارد. بعد از اتمام مراسم، چند نفر از مردم جلو میآیند و اعضای کاروان را در آغوش میگیرند و سیر گریه میکنند. احساس آمدن از حرم فرزند پیامبر، آنها را تحت تأثیر قرار داده است. بعد از مراسم رسمی، مردم پرچم امام رضا(ع) را به دوش میکشند و روی تکتک مزارات مقدسشان میاندازند، به نیت رحمت و غفران؛ و بعد پرچم را دور خانههای روستا میچرخانند، به نیت برکت و نعمت. ظهر میهمان سفرۀ کرمشان هستیم. بیرون اتاق، مردم روی زمین نشستهاند و از غذای نذری روی برگهای موز میخورند. من هم اصرار میکنم غذا را روی برگ موز بخورم. قبول میکنند. لذت و مزۀ متفاوتی دارد. بعد از ناهار، گروهی با طبل و آواز به روستا میآیند. مخلصالرحمن میگوید اینها برای بچهدارشدن کسی در روستای کناری، نذر اهل بیت پیامبر کردهاند و حالا که خدا به او فرزندی داده برای برآوردن حاجت شیرینی آوردهاند و این در سال بارها تکرار میشود. از مانیکگنج مستقیم بهطرف رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی میرویم و پرچم امام رضا(ع) را به مراسم بزرگداشت استاد فریدالدینخان میبریم، شخصیت شگفتانگیزی که دو سال قبل از انقلاب اسلامی به ایران آمده و در همۀ مراحل انقلاب در راهپیماییها حضور داشته و بعد از انقلاب در حزب جمهوری اسلامی کنار شهید بهشتی بوده است. یک انقلابی اهل سنت که حالتهای معنوی و عرفانی هم داشته است. اساتید و ادبای حاضر در مراسم که عمدتاً اهل سنت هستند به پرچم احترام میگذارند و یکبهیک آن را میبوسند. بعد از مراسم از رایزن ایران میپرسم: برای استاد مستندی ساخته شده؟ میگوید نه! میپرسم: کتابی نوشته شده؟ نه! خاطراتش ثبت شده؟ نه! فیلم یا سخنرانی از او دارید؟ نه! ما نداریم؛ شاید در اینترنت باشد!
روزنامه #شهر_آرا
شماره ۲۳۳۴
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
#سفرنامه_بنگلادش
قسمت هفتم
امروز دوشنبه 16 مرداد در داكا روز میهمان بازی ماست. قراري داريم با دكتر احسن خان استاد حقوق دانشگاه داكا در محل يك دانشگاه خصوصي بنام راه سبز. دكتر آدم خوش مشرب و سرخوشي است. به اتاقش مي رويم. يك مجموعه از خواراكي ها ملل را اينجا دارد. از آجيل هاي ايراني تا تايلندي و انواع دمنوش ايراني و بنگلادشي. دكتر عاشق ايران است و قرار است بزودي براي درمان بيماري قلبي به مشهد سفر كند. او در زمینه حقوق اسلامی کار می کند؛ در حالی که بنگلادش از نظر دولتی نظامی سکولار دارد. دکتر نسبت به حقوق ایران نیز علاقه مند شده است. وقتي وارد اتاقش مي شويم، از تلويزيون مستند ايران و غرب قسمت اول، مردي كه دنيا را تغيير داد در حال پخش است. چاي مي خوريم. از آجيل هاي همراه مان به دكتر مي دهيم و او در مقابل برنج برشته شده همراه با چند كتاب به ما هديه مي دهد.
از دانشگاه به منزل يك پزشك بنگلادشي مي رويم. دكتر محسن كه در سفر قبل از زندگي او فيلم مستندي ساخته بودم كه هنوز منتشر نشده است. يك پزشك سنتي شيعه كه در كنار كار طبابت به دوبلای سريال ها و فيلم هاي ايراني هم مي پردازد و مدير دوبلاژ است. بهترین غذای همه سفر بنگلادش را اینجا می خوریم. غذاهایی محلی که از طعم بی نظیر است و بخاطر ذائقه ما زیاد هم تند نیست. از خانه دکتر به هتل برمی گردیم. وسایل را می گذاریم و به بونگو بازار داکا می رویم. بنگلادش یکی از بزرگترین تولید کنندگان لباس های دوخته در جهان است. کارگاه های بزرگ این کشور لباس های بیشتر برندهای مشهور جهان را تولید می کنند. بونگو بازار محل فروش لباس های برند های مشهور جهان با قیمت بسیار پایین است. اینها لباس هاییست که از خط کنترل کیفیت شرکت های مشهور بازگشته و به این بازار آمده است. مثلاً لباسی یک دکمه نداشته یا در جایی یک نخ کشیدگی مختصر دارد. به خاطر درپیش بودن میهمانی بعدی فقط نیم ساعت در بازار می مانیم و بچه ها چند شلوار می خرند و به سمت منزل عموی آقای امجد می رویم. یک میهمانی خانوادگی که به بهانه حضور پرچم امام رضا(علیه السلام) برپاشده است. همه خانواده جمع شده اند. چشم ها می درخشد و قلب ها به تپش افتاده است. گریه می کنند و پرچم را می بوسند. اینها خانواده ای شیعه و صمیمی هستند که چند نفری فارسی بلدند. ساعتی را در کنارشان می گذرانیم و به امید روزی بهتر به هتل باز می گردیم.
سه شنبه 17 مرداد
فرودگاه جیسور در غرب بنگلادش مقصد بعدی کاروان زیر سایه خورشید است. غرب بنگلادش بیشترین تمرکز شیعیان بنگلادش بجز داکا را دارد. صبح که وارد می شویم میهمان یکی از مستبصران اهل جیسور هستیم. در خانه اش حسینیه بزرگی درست کرده و روی لوحه اش آرم پرچم جمهوری اسلامی را حک کرده است. درجمع خانواده شان حاضر می شویم. پرچم امام رضا(ع) را زیارت می کنند. علی آقا هم مشغول خواندن است که نوزاد دختری بنام "کنیز بتول فضه" را می آورند و داخل جعبه روی پرچم می گذارند. حال خوبی دارند این خانواده ثروتمند و دلسوخته. از آنها جدا می شویم و به سمت حسینیه مرکزی شیعیان جیسور می رویم. یک بنای زیبا و بزرگ با 200 سال قدمت که بوسیله یک اصفهانی الاصل ساکن هند بنام حاج محسن تأسیس شده است. کنار بنای حسینیه یک آبگیر یا استخر بزرگ قرار دارد که وقتی وارد می شویم؛ یک نفر از اهالی درحال حمام کردن در آنست. درمناطق روستایی بنگلادش و شهر های کوچک بیشتر خانه ها حمام ندارند و مردم در برکه های طبیعی استحمام می کنند. در جمع مرد و زن هایی که در حسینیه جمع شده اند مراسم را برگزار می کنیم و به سمت کولنا براه می افتیم.
ادامه دارد...
روزنامه #شهر_آرا
شماره ۲۳۳۶
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶
https://telegram.me/zambur
قسمت هفتم
امروز دوشنبه 16 مرداد در داكا روز میهمان بازی ماست. قراري داريم با دكتر احسن خان استاد حقوق دانشگاه داكا در محل يك دانشگاه خصوصي بنام راه سبز. دكتر آدم خوش مشرب و سرخوشي است. به اتاقش مي رويم. يك مجموعه از خواراكي ها ملل را اينجا دارد. از آجيل هاي ايراني تا تايلندي و انواع دمنوش ايراني و بنگلادشي. دكتر عاشق ايران است و قرار است بزودي براي درمان بيماري قلبي به مشهد سفر كند. او در زمینه حقوق اسلامی کار می کند؛ در حالی که بنگلادش از نظر دولتی نظامی سکولار دارد. دکتر نسبت به حقوق ایران نیز علاقه مند شده است. وقتي وارد اتاقش مي شويم، از تلويزيون مستند ايران و غرب قسمت اول، مردي كه دنيا را تغيير داد در حال پخش است. چاي مي خوريم. از آجيل هاي همراه مان به دكتر مي دهيم و او در مقابل برنج برشته شده همراه با چند كتاب به ما هديه مي دهد.
از دانشگاه به منزل يك پزشك بنگلادشي مي رويم. دكتر محسن كه در سفر قبل از زندگي او فيلم مستندي ساخته بودم كه هنوز منتشر نشده است. يك پزشك سنتي شيعه كه در كنار كار طبابت به دوبلای سريال ها و فيلم هاي ايراني هم مي پردازد و مدير دوبلاژ است. بهترین غذای همه سفر بنگلادش را اینجا می خوریم. غذاهایی محلی که از طعم بی نظیر است و بخاطر ذائقه ما زیاد هم تند نیست. از خانه دکتر به هتل برمی گردیم. وسایل را می گذاریم و به بونگو بازار داکا می رویم. بنگلادش یکی از بزرگترین تولید کنندگان لباس های دوخته در جهان است. کارگاه های بزرگ این کشور لباس های بیشتر برندهای مشهور جهان را تولید می کنند. بونگو بازار محل فروش لباس های برند های مشهور جهان با قیمت بسیار پایین است. اینها لباس هاییست که از خط کنترل کیفیت شرکت های مشهور بازگشته و به این بازار آمده است. مثلاً لباسی یک دکمه نداشته یا در جایی یک نخ کشیدگی مختصر دارد. به خاطر درپیش بودن میهمانی بعدی فقط نیم ساعت در بازار می مانیم و بچه ها چند شلوار می خرند و به سمت منزل عموی آقای امجد می رویم. یک میهمانی خانوادگی که به بهانه حضور پرچم امام رضا(علیه السلام) برپاشده است. همه خانواده جمع شده اند. چشم ها می درخشد و قلب ها به تپش افتاده است. گریه می کنند و پرچم را می بوسند. اینها خانواده ای شیعه و صمیمی هستند که چند نفری فارسی بلدند. ساعتی را در کنارشان می گذرانیم و به امید روزی بهتر به هتل باز می گردیم.
سه شنبه 17 مرداد
فرودگاه جیسور در غرب بنگلادش مقصد بعدی کاروان زیر سایه خورشید است. غرب بنگلادش بیشترین تمرکز شیعیان بنگلادش بجز داکا را دارد. صبح که وارد می شویم میهمان یکی از مستبصران اهل جیسور هستیم. در خانه اش حسینیه بزرگی درست کرده و روی لوحه اش آرم پرچم جمهوری اسلامی را حک کرده است. درجمع خانواده شان حاضر می شویم. پرچم امام رضا(ع) را زیارت می کنند. علی آقا هم مشغول خواندن است که نوزاد دختری بنام "کنیز بتول فضه" را می آورند و داخل جعبه روی پرچم می گذارند. حال خوبی دارند این خانواده ثروتمند و دلسوخته. از آنها جدا می شویم و به سمت حسینیه مرکزی شیعیان جیسور می رویم. یک بنای زیبا و بزرگ با 200 سال قدمت که بوسیله یک اصفهانی الاصل ساکن هند بنام حاج محسن تأسیس شده است. کنار بنای حسینیه یک آبگیر یا استخر بزرگ قرار دارد که وقتی وارد می شویم؛ یک نفر از اهالی درحال حمام کردن در آنست. درمناطق روستایی بنگلادش و شهر های کوچک بیشتر خانه ها حمام ندارند و مردم در برکه های طبیعی استحمام می کنند. در جمع مرد و زن هایی که در حسینیه جمع شده اند مراسم را برگزار می کنیم و به سمت کولنا براه می افتیم.
ادامه دارد...
روزنامه #شهر_آرا
شماره ۲۳۳۶
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است