زمبور
128 subscribers
987 photos
192 videos
50 files
705 links
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
Download Telegram
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
#بازتاب خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحه فیس بوک رادیو بنگلای صدا و سیما
@zambur
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
#بازتاب های خبری حضور کاروان زیر سایه خورشید در صفحات مجازی مردم بنگلادش
@zambur
اختتامیه " زیرسایه خورشید بنگلادش" در حسینیه سیدالشهداء بندر چیتاکونگ

#امام_رضا
#زیر_سایه_خورشید_بنگلادش_۹۶
#چیتاکونگ
@zambur
اختتامیه " زیرسایه خورشید بنگلادش" در حسینیه سیدالشهداء بندر چیتاکونگ

#امام_رضا
#زیر_سایه_خورشید_بنگلادش_۹۶
#چیتاکونگ
@zambur
اختتامیه " زیرسایه خورشید بنگلادش" در حسینیه سیدالشهداء بندر چیتاکونگ

#امام_رضا
#زیر_سایه_خورشید_بنگلادش_۹۶
#چیتاکونگ
@zambur
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اختتامیه " زیرسایه خورشید بنگلادش" در حسینیه سیدالشهداء بندر چیتاکونگ

#امام_رضا
#زیر_سایه_خورشید_بنگلادش_۹۶
#چیتاکونگ
@zambur
#یادداشت پایانی

سفر کاروان زیر سایه خورشید به بنگلادش با همه سختی ها، شیرینی ها، شادی ها و غم ها به پایان رسید. بدینوسیله تشکر می کنم از :
۱- هر چهار عضو صبور، صمیمی و عزیز کاروان: حجت الاسلام والمسلمین مولانا امجد حسین، حجت الاسلام صفری و آقایان عرفانیان و مسعودی
۲- همه طلاب عزیز بنگلادشی فارغ التحصیل قم
۳- مردم دوست داشتنی و مهربان بنگلادش
۴- و همه عزیزانی که در این سفر مبارک ما را همراهی کردند.
محمد مهدی خالقی
خادم الرضا(ع)

https://telegram.me/zambur
#سفرنامه_بنگلادش
قسمت پنجم

برنامۀ امروز شرکت در نماز جمعۀ مرکزی شیعیان بنگلادش است. محل برگزاری، حسینیه‌ای تاریخی با قدمت نزدیک به ۴٠٠سال در مرکز داکاست. حسینیه‌ای زیبا و چشم‌نواز با حیاطی در جلو و حوضی بسیار بزرگ، تقریباً اندازۀ یک آبگیر در پشت. حسینیه‌ای با گچ‌بری‌ها و منبری زیبا. امام جمعۀ کهن‌سال حسینیه خطبه‌ها را می‌خواند و ما تقریباً چیزی متوجه نمی‌شویم. فقط در این حد که به حضور ما و پرچم اشاره می‌کند. بعد از نماز و قبل از مراسم ما غذایی بین مردم تقسیم می‌کنند. این غذا به نیت یکی از شیعیان مشهور بنگلادش و مشاور رئیس جمهور است که خود نیز در نماز حضور دارد. برنامۀ غروب ما حضور در مسجد مشهور شیعیان داکا، «محمد‌پور» است؛مسجد و حسینیۀ «محمد‌پور» مشهور به «شیعه‌مسجد» با امام جماعت خوش‌صحبتش که فارسی را مسلسل‌وار صحبت می‌کند. سید‌رضوی یکی از طلبه‌های قم بوده و حالا سال‌هاست در‌خدمت شیعیان داکاست. در حاشیۀ برنامه، سید می‌گوید اینجا زمین بزرگی نزدیک ٧٠٠٠‌متر دارند و دنبال خیّر هستند که آن را تبدیل به مرکز شیعیان کنند تا شیعه در داکا پایگاهی پیدا کند، اما هنوز نتوانسته‌اند.
شنبه ١۴ مرداد/ راه زیادی تا مانیک‌گنج نیامدیم. چیزی نزدیک‌به سه‌ساعت. در بنگلادش مسیر‌ها را با کیلومتر نمی‌سنجند. اینجا همه‌چیز با ساعت است. مانیک‌گنج یکی از مناطق شگفت‌انگیز بنگلادش است؛ به‌سبب وجود امام‌بارگاه و حضرت مخلص‌الرحمن، پیر صوفی آن منطقه‌. مخلص‌الرحمن پیرمردی ریز‌نقش و نورانی است. محب اهل بیت پیامبر، رقیق‌القلب و شفاف. دوستدار انقلاب اسلامی و امام و رهبری و بسیار اخلاقی و نرم. به استقبال ما می‌آید. مردم اهل سنت منطقه نیز جمع شده‌اند. اینجا بازکردن پرچم، قرآن‌خواندن و مدیحه‌خوانی لذت و معنای متفاوتی دارد. اینجا می‌فهمیم که برای گسترش دایرۀ محبت اهل بیت چقدر کم‌کاری کرده‌ایم و این گسترش چه مزیت‌ها و لذت‌هایی دارد. بعد از اتمام مراسم، چند نفر از مردم جلو می‌آیند و اعضای کاروان را در آغوش می‌گیرند و سیر گریه می‌کنند. احساس آمدن از حرم فرزند پیامبر، آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده است. بعد از مراسم رسمی، مردم پرچم امام رضا(ع) را به دوش می‌کشند و روی تک‌تک مزارات مقدسشان می‌اندازند، به نیت رحمت و غفران؛ و بعد پرچم را دور خانه‌های روستا می‌چرخانند، به نیت برکت و نعمت. ظهر میهمان سفرۀ کرمشان هستیم. بیرون اتاق، مردم روی زمین نشسته‌اند و از غذای نذری روی برگ‌های موز می‌خورند. من هم اصرار می‌کنم غذا را روی برگ موز بخورم. قبول می‌کنند. لذت و مزۀ متفاوتی دارد. بعد از ناهار، گروهی با طبل و آواز به روستا می‌آیند. مخلص‌الرحمن می‌گوید این‌ها برای بچه‌دار‌شدن کسی در روستای کناری، نذر اهل بیت پیامبر کرده‌اند و حالا که خدا به او فرزندی داده برای برآوردن حاجت شیرینی آورده‌اند و این در سال بارها تکرار می‌شود. از مانیک‌گنج مستقیم به‌طرف رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی می‌رویم و پرچم امام رضا(ع) را به مراسم بزرگداشت استاد فریدالدین‌خان می‌بریم، شخصیت شگفت‌انگیزی که دو سال قبل از انقلاب اسلامی به ایران آمده و در همۀ مراحل انقلاب در راهپیمایی‌ها حضور داشته و بعد از انقلاب در حزب جمهوری اسلامی کنار شهید بهشتی بوده است. یک انقلابی اهل سنت که حالت‌های معنوی و عرفانی هم داشته است. اساتید و ادبای حاضر در مراسم که عمدتاً اهل سنت هستند به پرچم احترام می‌گذارند و یک‌به‌یک آن را می‌بوسند. بعد از مراسم از رایزن ایران می‌پرسم: برای استاد مستندی ساخته شده؟ می‌گوید نه! می‌پرسم: کتابی نوشته شده؟ نه! خاطراتش ثبت شده؟ نه! فیلم یا سخنرانی از او دارید؟ نه! ما نداریم؛ شاید در اینترنت باشد!
روزنامه #شهر_آرا
شماره ۲۳۳۴
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶

https://telegram.me/zambur
6826
235.4 KB
#سفرنامه_بنگلادش
قسمت پنجم
روزنامه #شهر_آرا
شماره ۲۳۳۴
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
نسخه پی دی اف
@zambur
#سفرنامه_بنگلادش
قسمت ششم

از مسیری شلوغ و پرترافیک که نزدیک دو ساعت طول می‌کشد، به‌سمت حسینیۀ میرپور داکا می‌رویم؛ یکی از سه حسینیۀ مهم داکا با حیاطی تاریک، وسیع با کف گلی. بنای مسقف حسینیۀ اینجا کوچک است. در حد یک اتاق پانزده‌متری یا کمی بزرگ‌تر. اینجا را هم دو نفر از طلبه‌های ازقم‌برگشته اداره می‌کنند. هرجای بنگلادش رفتیم، طلبه‌های فارغ‌التحصیل جامعه‌المصطفی می‌درخشیدند. اینجا اثرات این فکر مبارک برای تشکیل مجموعۀ جامعه‌المصطفی را درک می‌کنی. مراسم میرپور هم به‌خوبی برگزار می‌شود. هدیه‌های متبرک را که درحال تمام‌شدن است، توزیع می‌کنیم. هدیه‌های اصلی در گمرک مانده است و برای آزاد‌شدنش مبلغ ٢۵٠٠‌دلار خواسته‌اند. بعد‌از برنامۀ میر‌پور و نزدیک ساعت‌٢١ باید با ون به‌سمت منطقۀ بوگرا حرکت کنیم؛ شهری با فاصلۀ حدود ۶‌ساعت از شمال داکا که از مناطق مهم شیعیان بنگلادش است.
یکشنبه ١۵‌مرداد / بین راه از منطقه‌ای عبور می‌کنیم که جادۀ آن بسیار شلوغ است. کامیون‌های زیاد جاده را یک‌طرفه می‌کنند. حدود ساعت‌٧ به بوگرا می‌رسیم. هتلی درب‌و‌داغان می‌گیریم. بدن‌ها کوفته و چشم‌ها خسته است. صبحانه را می‌آورند. برنامۀ ما ساعت ١٢‌ظهر است. تا ١١ استراحت می‌کنیم و از هتل به راه می‌افتیم. با تعجب می‌بینیم ماشین پلیس بیرون هتل منتظر ماست. پلیس‌ها جلو می‌افتند و به عنوان اسکورت تا شب با ما هستند. آقای امجد می‌گوید این نوع محافظت فقط مخصوص مقامات بالای دولتی و به‌دلیل حملۀ تروریستی سال قبل به شیعیان است. پلیس‌ها علی‌رغم میل ما آژیر می‌کشند و راه را باز می‌کنند. ابتدا به زیارت «ماهی‌سوار بلخی» می‌رویم؛ صوفی و عارفی که از بلخ به این منطقه مهاجرت کرده و سبب اسلام‌آوردن مردم شده است. نقل است که او بر پادشاه بت‌پرست اینجا غلبه کرده و خود حکومت عدل را شکل داده است. دلیل لقب «ماهی‌سوار» هم احتمالا به شکل مرکب یا وسیله‌ای از وسایل او باز‌می‌گردد. به مسجدی کوچک که سال قبل با حملۀ تروریستی مواجه شده و اولین شهید شیعۀ بنگلادشی را به خود دیده می‌رویم. اثر گلوله‌ها روی ستون مسجد دیده می‌شود. توی حیاط هم مزار شهیدِ بوگرا قرار دارد. موقع نماز است. دو صف تشکیل شده و انتهای مسجد کوچک، روی برگ‌های موز غذای نذری را آماده می‌کنند. بعد‌از نماز برای مراسم به حسینیه می‌رویم. شور و اشتیاق مردم مثل همۀ جاهایی که رفته‌ایم وصف‌نشدنی و نانوشتنی است. پس از ناهار در کوچه‌باغ‌های زیبای شهر گشتی می‌زنیم. کنار کوچه‌ها درخت‌های میوه‌های استوایی دیده می‌شود. طرف دیگر کوچه‌ای که عبور می‌کنیم، مزارع وسیع برنج است. برنج قوت قالب بنگلادشی‌هاست. حتی صبحانه هم اینجا برنج مصرف می‌شود. با‌وجود کشت وسیع، از خارج از کشور هم برنج وارد می‌شود. اتاق آقای مندل، همراه بنگلادشی ما دیدنی است. دور‌تا‌دور کتاب و کاغذ و‌... ، با عکس‌های امام و رهبر انقلاب. از دوستان بوگرایی خداحافظی می‌کنیم و با اسکورت پلیس‌ها به راه می‌افتیم. توی جاده، ماشین‌های پلیس هر‌چند کیلومتر عوض می‌شوند. یکی از ماشین‌ها دو پلیس زن دارد. پلیس‌ها تا نزدیک پل بزرگ، ما را همراهی می‌کنند. این پلی است روی بزرگ‌ترین رودخانۀ بنگلادش به طول بیش‌از ۵‌کیلومتر که برای عبور از آن باید عوارضی حدود ٢٢‌هزار تومان پرداخت. قبل از ساخت پل که ده سال پیش ساخته شده، باید ماشین‌ها سوار لنج می‌شدند و از رودخانه عبور می‌کردند. نیمه‌های شب به داکا می‌رسیم. هتل کوچکی را انتخاب می‌کنیم و بیهوش می‌شویم.

#روزنامه_شهرآرا
شماره : ۲۳۳۵
یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۶

https://telegram.me/zambur
6827
203.8 KB
#سفرنامه_بنگلادش
قسمت ششم
#روزنامه_شهرآرا
شماره : ۲۳۳۵
یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۶
نسخه پی دی اف
@zambur
قصه ما به سر رسید...

سعی صفا و مروه حضرت دوست گذشت و نوبت تقصیر رسید.
از باب احوال پرسی دوستان و شرحش در سفرنامه. انشاء الله
#سفرنامه_بنگلادش
#زیر_سایه_خورشید_بنگلادش_۹۶
#پنکه_سقفی
@zambur