بسم الله الرحمن الرحیم
تئوری گاو شیرده
دسیسه جدید به بهانه سخنرانی ترامپ و عدم تایید برجام در راه است.
"برجام بدون آمریکا"
برجام به این دلیل که از ابتدا "کدخدا محور" تنظیم شد؛ بدون حضور آمریکا و انجام تعداتش شیر بی یال ودم و اشکمی است که نقش ایران در آن فقط انجام تعهدات و خرید کالاهای مصرفی از اروپاست. چیزی که باقی می ماند عواید ایران از برجام است. مثل تحریم بانکی، تسهیل فروش نفت در برابر پول و خیلی چیزهای دیگر که با نامردی کدخدا دود شده و به آسمان خیال دولتمردان ما می رود.
بیانیه امروز اروپا و تشویق ایران به ماندن در برجام بدون آمریکا بخش هویج چماق آمریکاست. برجام خوب - که از نظر ما نیست و ناقص و پوچ است- برجام با همه طرف های امضا کننده است.
از ساده لوحی دست بردارید و گاو شیرده نباشید.
https://telegram.me/zambur
تئوری گاو شیرده
دسیسه جدید به بهانه سخنرانی ترامپ و عدم تایید برجام در راه است.
"برجام بدون آمریکا"
برجام به این دلیل که از ابتدا "کدخدا محور" تنظیم شد؛ بدون حضور آمریکا و انجام تعداتش شیر بی یال ودم و اشکمی است که نقش ایران در آن فقط انجام تعهدات و خرید کالاهای مصرفی از اروپاست. چیزی که باقی می ماند عواید ایران از برجام است. مثل تحریم بانکی، تسهیل فروش نفت در برابر پول و خیلی چیزهای دیگر که با نامردی کدخدا دود شده و به آسمان خیال دولتمردان ما می رود.
بیانیه امروز اروپا و تشویق ایران به ماندن در برجام بدون آمریکا بخش هویج چماق آمریکاست. برجام خوب - که از نظر ما نیست و ناقص و پوچ است- برجام با همه طرف های امضا کننده است.
از ساده لوحی دست بردارید و گاو شیرده نباشید.
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گزارش شبکه افق از وضعیت اردوگاه های آوارگان میانمار که بخش عمده آن بر اساس راشهای گروه اعزامی ما به بنگلادش ساخته شد.
#روهینگیا
#میانمار
#کمپ_آوارگان_میانماری
#بنگلادش
@zambur
#روهینگیا
#میانمار
#کمپ_آوارگان_میانماری
#بنگلادش
@zambur
Forwarded from خیریه بین المللی امت واحده(انفاق)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌐گزارش تصویری اتحادیه بینالمللی امتواحده از کمپ مسلمانان آوارهی میانمار
🌍 اتحادیهی بینالمللی امتواحده
🎁 طرح مائده
❤️ @enfaagh
🌍 اتحادیهی بینالمللی امتواحده
🎁 طرح مائده
❤️ @enfaagh
بسم الله
انتصاب برادر و دوست عزیزم میثم مرادی بیناباج بعنوان مسوول حوزه هنری خراسان رضوی را شنیدم.
امیدوارم با حضور ایشان که مسبوق به حمایت از هنر اصیل انقلاب اسلامی هستند؛ حوزه هنری دوباره به مسیر آوینی ها و سلحشورها بازگردد.
https://telegram.me/zambur
انتصاب برادر و دوست عزیزم میثم مرادی بیناباج بعنوان مسوول حوزه هنری خراسان رضوی را شنیدم.
امیدوارم با حضور ایشان که مسبوق به حمایت از هنر اصیل انقلاب اسلامی هستند؛ حوزه هنری دوباره به مسیر آوینی ها و سلحشورها بازگردد.
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
سفرنامه روهینگیا
قسمت آخر
روزهای آخر حضور در بنگلادش و اردوگاه های روهینگیایی ها برای من مثل یک خواب بود. بعد از سختی های بیماری و تأثرعمیق دیدن وضعیت اسفبار آوارگان درهفته اول، بالاخره جمع و جور شدیم و چسبیدیم به کار. هر روز حضور در اردوگاه های مختلف و تصویر برداری و این بار بدون حضور دو پزشک جهادگر که به ایران بازگشته بودند. سوژه ادامه کار ما یک خانواده روهینگیایی بود. این خانواده را از زاویه نگاه یک پسر بچه کوچک و باهوش به تصویر کشیدیم. از توضیح بیشتر در این باره صرف نظر می کنم و شما را به دیدن مستند حواله می دهم.
بین تصویر برداری، از دوستان بنگلادشی خواهش کردم که یک شب را به کمپ برویم تا وضعیت آوارگان را در شب هم ببینیم و به تصویر بکشیم. گفتند ماندن درکمپ ها و ورود به آنها بعد از ساعت 17 مممنوع است. باز هم خواهش کردیم و متوسل شدیم به حضرات ائمه برای کمک به راه انداختن این بخش از کار. دوستان بنگلادشی بالاخره توانستند دوستی اهل سنت و علاقه مند به ایران و انقلاب اسلامی را در خود منطقه و نزدیک به کمپها پیدا کنند. این دوست قبول کرد که شب در خانه اش اقامت داشته باشیم. به منطقه رفتیم و تا شب صبر کردیم و با هماهنگی یکی دو نفر ازمحلی ها وارد کمپ شدیم. بعد از چند مرحله بازرسی و سؤال و جواب ارتشی ها که به خیر گذشت.
آنچه که در شبِ کمپها دیدم حیرت انگیز بود. بازار محلی جلو کمپ در حال تعطیلی بود و کور سوی نور غرفه ها در حال خاموش شدن. هر چه در کمپ از بالای تپه نگاه می کردیم تاریکی بود و نقاط روشن بسیار کم و کم سو. بالای تپه مردها دور تا دور در تاریکی نشسته بودند و گپ می زدند. با نور چراغ قوه موبایل ها. وارد چند کپر شدیم. نوری که در آنها دیده می شد؛ لامپی بسیار کوچک شاید 5 یا 6 وات بود که از باتری موتورسیکلت یا باطری ماشین می گرفتند و تازه همه همین مقدار را هم نداشتند. در یکی از کپرها اجاق به راه بود و مادر خانه در حال قرآن خواندن و انتظار برای آماده شدن غذای ساده خانواده. غذایی مرکب از سبزیجات آب پزو برنج. این خانواده وضعشان خوب بود و توانسته بودند بسته ای هیزم بخرند. بیرون کپر مردها در تاریکی مطلق نشسته بودند. همه بدون بالا پوش با لنگی های مرسوم این منطقه برای فرار از گرما. اینجا دیگر کسی به گزیدگی حشرات فکر نمی کرد. لحظه ای چراغ ال ئی دی تصویر برداری را روشن کردیم. در زمان کوتاهی صدها حشره دور چراغ جمع شدند و چقدر صورت ها لاغر و سنگی و مصیبت زده بود؛.
تحمل این فضا بسیار سخت بود. ما فکر می کردیم چند ساعتی بمانیم؛ اما آنقدر تاریکی غیر قابل تصویر برداری دیدیم، که حتی دوربین بسیار با قابلیت سونی آلفا 7 که یکی از دوربین های بسیار خوب در نور کم است؛ درست جواب نمی داد. شاید نزدیک دو ساعت در کمپ ماندیم و در سکوت و فکر کردن به سرنوشت نامعلوم این مردم به خانه دوست بنگلادشی رفتیم، شام خوبی خوردیم و تا صبح در همین خانه خوابیدیم.
اذان صبح که برای نماز بیدار شدیم؛ حیاطی روستایی، صدای خروس ها، درخت های نارگیل و بوی نم و رطوبت حس شمال را تداعی می کرد. صبح باید بعد از صبحانه به کمپ باز می گشتیم و دوباره مشغول تصویر برداری می شدیم.
تصویر برداری کار ما یکی دو روز زودتر از موعد به پایان رسید. به چیتاکونگ برگشتیم و وقت را به تدوین سریع گذراندیم. درحالی که افکار پراکنده و بی انتهایی ذهن را پر کرده بود و سؤالات بی جوابی که هنوز کسی قادر به پاسخگویی اش نیست.
آوارگی مظلومان روهینگیایی کی پایان خواهد یافت؟
نقش سازمان های بین المللی حقوق بشری کجای این فاجعه است؟
روهینگیایی ها چه زمانی به خانه هایشان بازخواهند گشت؟
تا چه زمانی کمک رسانی به این چندصد هزار آواره می تواند ادامه پیدا کند؟
وضعیت شغلی و درآمدی و کسب قوت اولیه برای آوارگان چه زمانی محقق خواهد شد؟
جنایتکاران راخائین چه زمانی مجازات خواهند شد؟
واز همه مهتر چرا با وجود حضور معنادار ترکیه، عربستان، امارات، هند و ... جمهوری اسلامی به این میزان ضعیف عمل کرده است و کمتر نشانی از حضورش بین آوارگان دیده می شود؟
پایان
https://telegram.me/zambur
قسمت آخر
روزهای آخر حضور در بنگلادش و اردوگاه های روهینگیایی ها برای من مثل یک خواب بود. بعد از سختی های بیماری و تأثرعمیق دیدن وضعیت اسفبار آوارگان درهفته اول، بالاخره جمع و جور شدیم و چسبیدیم به کار. هر روز حضور در اردوگاه های مختلف و تصویر برداری و این بار بدون حضور دو پزشک جهادگر که به ایران بازگشته بودند. سوژه ادامه کار ما یک خانواده روهینگیایی بود. این خانواده را از زاویه نگاه یک پسر بچه کوچک و باهوش به تصویر کشیدیم. از توضیح بیشتر در این باره صرف نظر می کنم و شما را به دیدن مستند حواله می دهم.
بین تصویر برداری، از دوستان بنگلادشی خواهش کردم که یک شب را به کمپ برویم تا وضعیت آوارگان را در شب هم ببینیم و به تصویر بکشیم. گفتند ماندن درکمپ ها و ورود به آنها بعد از ساعت 17 مممنوع است. باز هم خواهش کردیم و متوسل شدیم به حضرات ائمه برای کمک به راه انداختن این بخش از کار. دوستان بنگلادشی بالاخره توانستند دوستی اهل سنت و علاقه مند به ایران و انقلاب اسلامی را در خود منطقه و نزدیک به کمپها پیدا کنند. این دوست قبول کرد که شب در خانه اش اقامت داشته باشیم. به منطقه رفتیم و تا شب صبر کردیم و با هماهنگی یکی دو نفر ازمحلی ها وارد کمپ شدیم. بعد از چند مرحله بازرسی و سؤال و جواب ارتشی ها که به خیر گذشت.
آنچه که در شبِ کمپها دیدم حیرت انگیز بود. بازار محلی جلو کمپ در حال تعطیلی بود و کور سوی نور غرفه ها در حال خاموش شدن. هر چه در کمپ از بالای تپه نگاه می کردیم تاریکی بود و نقاط روشن بسیار کم و کم سو. بالای تپه مردها دور تا دور در تاریکی نشسته بودند و گپ می زدند. با نور چراغ قوه موبایل ها. وارد چند کپر شدیم. نوری که در آنها دیده می شد؛ لامپی بسیار کوچک شاید 5 یا 6 وات بود که از باتری موتورسیکلت یا باطری ماشین می گرفتند و تازه همه همین مقدار را هم نداشتند. در یکی از کپرها اجاق به راه بود و مادر خانه در حال قرآن خواندن و انتظار برای آماده شدن غذای ساده خانواده. غذایی مرکب از سبزیجات آب پزو برنج. این خانواده وضعشان خوب بود و توانسته بودند بسته ای هیزم بخرند. بیرون کپر مردها در تاریکی مطلق نشسته بودند. همه بدون بالا پوش با لنگی های مرسوم این منطقه برای فرار از گرما. اینجا دیگر کسی به گزیدگی حشرات فکر نمی کرد. لحظه ای چراغ ال ئی دی تصویر برداری را روشن کردیم. در زمان کوتاهی صدها حشره دور چراغ جمع شدند و چقدر صورت ها لاغر و سنگی و مصیبت زده بود؛.
تحمل این فضا بسیار سخت بود. ما فکر می کردیم چند ساعتی بمانیم؛ اما آنقدر تاریکی غیر قابل تصویر برداری دیدیم، که حتی دوربین بسیار با قابلیت سونی آلفا 7 که یکی از دوربین های بسیار خوب در نور کم است؛ درست جواب نمی داد. شاید نزدیک دو ساعت در کمپ ماندیم و در سکوت و فکر کردن به سرنوشت نامعلوم این مردم به خانه دوست بنگلادشی رفتیم، شام خوبی خوردیم و تا صبح در همین خانه خوابیدیم.
اذان صبح که برای نماز بیدار شدیم؛ حیاطی روستایی، صدای خروس ها، درخت های نارگیل و بوی نم و رطوبت حس شمال را تداعی می کرد. صبح باید بعد از صبحانه به کمپ باز می گشتیم و دوباره مشغول تصویر برداری می شدیم.
تصویر برداری کار ما یکی دو روز زودتر از موعد به پایان رسید. به چیتاکونگ برگشتیم و وقت را به تدوین سریع گذراندیم. درحالی که افکار پراکنده و بی انتهایی ذهن را پر کرده بود و سؤالات بی جوابی که هنوز کسی قادر به پاسخگویی اش نیست.
آوارگی مظلومان روهینگیایی کی پایان خواهد یافت؟
نقش سازمان های بین المللی حقوق بشری کجای این فاجعه است؟
روهینگیایی ها چه زمانی به خانه هایشان بازخواهند گشت؟
تا چه زمانی کمک رسانی به این چندصد هزار آواره می تواند ادامه پیدا کند؟
وضعیت شغلی و درآمدی و کسب قوت اولیه برای آوارگان چه زمانی محقق خواهد شد؟
جنایتکاران راخائین چه زمانی مجازات خواهند شد؟
واز همه مهتر چرا با وجود حضور معنادار ترکیه، عربستان، امارات، هند و ... جمهوری اسلامی به این میزان ضعیف عمل کرده است و کمتر نشانی از حضورش بین آوارگان دیده می شود؟
پایان
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است