زائران نیابتی ۱۷۹
133 subscribers
268 photos
221 videos
33 files
49 links
به لطف مادر سادات
و به همت شمانیکوکار محترم
برآنیم حسرت ديدار بين الحرمين بر دلها نماند!
ان شاالله
.
با عضويتِ كانال درثواب زيارتِ زائران نيابتي شريك شوید
.
.
ارتباط با ادمین:
🆔️ @zaeran_admin
09125751585
.
لینک اینستاگرام:
instagram.com/zaeranniabati
Download Telegram
زائران نیابتی ۱۷۹
Photo
کربلا ایام ولادت ارباب...
#صلی_الله_علیک_یا_زین_العابدین

گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر
پریشان است احوال من از حالی پریشان تر

مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند
و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر

گمان ذره ها خاموشی خورشید بود اما
نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر

ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی
پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان تر

دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد
بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان تر

تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب
ولیکن در وجود خاکیت قدریست پنهان تر

رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت
چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر

تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو
تو از دل می شوی ویران تر و دل از تو ویران تر

برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را
بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر


@zaeranniabati🌸
#السلام_علیک_یا_علی_اکبر

چه نمازی بشود جنت اعلا وقتی،
تو موذن شوی و شیخ جماعت پدرت...


@zaeranniabati🌸
#یا_علی_اکبرِ_حسین...

از زمانی که شنیدم که تو «پایین پایی»
قائلم زیـر قدم های پدرهاست «بهشت»


@zaeranniabati🌸
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل: دکلمه ای به مناسبت شب میلاد
مداح: کربلایی آسد امیرحسن امامی
زمان: حدود ۷ دقیقه


@zaeranniabati🌸
#قسمت_اول_پابوسی_امام_رضا


خوشم مياد از آدم هايي كه مصر اند و محكم تو طرح خواسته هاشون
البته اين كه كجا و در مقابل كي دست خواهش دراز كني هم مهمه

بعضي از آدمها خوب بلدند كلون كدوم درهارو بايد سفت بچسبند و تا خود خود صاحب خونه رو زيارت نكنند از اصرار و پافشاري دست بر نمي دارند
اين ادمها خوب مي دونند گدايي درب آستان اهل بیت عين پادشاهيه
اونجا جاييه که دست رد به سينه ی احدی زده نميشه...

پارسال تقريبا همين ايام بود كه تو جمع دوستان مطرح شد؛ هنوز همين بغل دست خودمون يه عده آدمها هستند كه آرزو دارن برن مشهد پابوس آقا امام رضا (علیه السلام) اما به خاطر جور نشدن دخل و خرج زندگي حسرت يك سلام از نزديك به گنبد طلايي شمس الشموس، سالهاست رو دلشون سنگيني مي كنه

يكي از رفقا زهرا خانوم و بچه هاش رو معرفي كرد
بعد از دو دوتا چهار تاي خرج سفر و جور كردن بليط و جا و... ،قرار شد بهشون زنگ بزنم، گروه رو معرفي كنم و بهشون بگم از طرف امام رضا دعوت شدن برن زيارت!

پشت تلفن بعد از معرفي خودمو و حال و احوال، رفتم سر اصل مطلب
وقتي جريان سفر و زيارت نيابتي امام رضا رو براشون تعريف كردم منتظر بودم با صداي هيجان زده ازم بپرسند خب كي و كجا و...
اما زهرا خانم چند دقيقه اي سكوت كردند و بعد با مِنّ و مِن گفتند: دستتون درد نکنه ولی آخه ما عاشق کربلاییم، نمیشه به جاش بریم کربلا؟

در مقابل صراحت لهجه و خواسته ي زهرا خانم موندم چی جواب بدم
بهشون گفتم: حاج خانم الان بودجه برا کربلا نداریم ولی میگن:
پنجره فولاد رضا برات کربلا میده
برین اونجا کربلاتون رو از امام رضا بگیرین!

چند هفته بعد زهرا خانم و بچه هاش چند روزي مهمون امام رضا بودند و برگشتند
و ظاهرا قصه تموم شد...

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#قسمت_دوم_پنجره_فولاد_رضا


مجبور شدم به هر کـسی رو بـزنم
در محـضر هر غریبه زانو بزنم

تحقیـر شدم چون که فراموشم شد
یک سر به شما ضامن آهو بزنم

پنجه انداخته بود تو پنجره هاي آهني ِ صحن!
انگار انگشتهاش رو دوخته بود به دامان امام غريب
زير لب و پنهاني درد و دل مي كرد و آشكارا به پهناي صورت اشك مي ريخت
گاه گاهي زير چشمي نفس هاي نصف و نيمه ي پسرك جوانش رو مي شمرد و گاه قد و بالاي رعناي دختر دم بختش رو رصد مي كرد
نمي دونم چي مي گفت و چي مي شنيد از سلطان
نمي دونم چي مي خواست و چي مي گرفت از ابالحسن
اما دلش بد جور هوائيِ كربلا شده بود
هوائيِ بين الحرمين

قطعا دلش پر بود از گرفتاري هاي دنيا و گره هاي كور زندگي كه بايد يكي يكي و با حوصله و سختي بازشون مي كرد
اما با خودش عهد كرده بود اگه قراره از پناه امن ضعيفان، يك حاجت بخواد براي پر شدن كاسه ي گداييش، اون يك خواسته فقط و فقط نفس كشيدن تو هواي حرم سیدالشهدا (علیه السلام) باشه
اخه شنيده بود پنجره فولاد امام رضا برات كربلا ميده!

مشتشو محكم تر گره زد به پنجره فولاد، چشمهاش رو بست و از ته دل سلام داد:

"السلام عليك يا غريب الغربا
السلام عليك يا معين الضعفا والفقرا
السلطان ابالحسن علي بن موسي الرضا و رحمة الله و بركاته

اللهم ارزقني زيارة قبر الحسين عليه السلام..."

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#گزارش

سلام
طاعات و عبادات قبول

این شبا گزارش #زهرا_خانم و بچه هاشون که قرار بود ایام اربعین مشرف بشن تقدیم حضورتون میشه
زواری که متاسفانه جزو جامونده های اربعین شدن (در کانال سرچ کنید از مهران تا شلمچه)
اما بعد از اربعین با پیگیری هایی که انجام شد راهی دیار یار شدن و حاجت روا شدن

#کمک_هزینه ای که از طرف کانال تقدیم این #سه_زائر شد، #دو_میلیون_تومان بود که حدود نصف آن الحمدلله جور شده و نصف دیگر آن مانده
ان شا الله به کمک شما عزیزان باقی مبلغ تا به زودی جور بشه و ماه آینده زوار بعدی از طرف کانال مشرف بشن

(ادامه گزارش هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#قسمت_سوم_عاقبت_جوينده_يابنده_بود


گفت پيغمبر كه چون كوبي دري
عاقبت زان در برون آيد سري

اين قدر در مي زنم اين خانه را
تا ببينم روي صاحب خانه را...

داستان كربلا رفتن زهرا خانم به اونجا رسيد كه اربعين علي رقم برخي مخالفت ها اما به حرمت عشقش به زيارت امام حسين از طرف گروه فرستاده شد براي زيارت
ولي بعد از چند روز معطلي پشت مرز، درگير بيماري پسرش شد و بادلي شكسته، اسمش تو لیست جامونده هاي اربعين ثبت شد😭

دل سوخته و شيدا كار خودش رو كرد!
بعد از چند ماه یه بانی دیگه پیدا شد كه مابه التفاوت سفر هوایی و زمینی رو تقبل كرد تا زهرا خانم همراه دختر و پسری كه بيماري اسم داره با شرايط بهتري راهي كربلا شه...

اين كه زهرا خانم كنار پنجره فولاد امام رضا چي گفت و چي خواست رو آخرش نفهميدم؛ اما نتيجه ش اين شد كه بالاخره كربلايي شد!

بگذريم ازين كه امام حسين حسابي تشنه ش كرد،
بگذريم ازين كه اربعين تا لب چشمه رفت و ظاهرا تشنه برگشت،
بگذريم ازين كه حسابي امتحان شد و با نمره قبولي راهي كربلا شد
اما اين يادمون باشه سيم ادم كه وصل بشه محاله دست خالي برگرده

زهرا خانم خوب فهميد كِي و كجا بايد وايسه سر خواسته ش و از پافشاري دست بر نداره


... يا امام رئوف گدايي كردن در خونه ي شما معرفت مي خواد

اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📍فایل: لحظات آخر عمر ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها
📍سخنران: حاج آقا بندانی نیشابوری
📍زمان: حدود ۵ دقیقه

@zaeranniabati🌸
#قسمت_چهارم_بیچاره_تر_اونکه_دید_کربلاتو


گفتم ببينمت مگرم درد اشتياق
ساكن شود بديدمو مشتاق تر شدم

تو روزمرگيِ زندگي روزها و هفته ها به سرعت ميگذره
اما گاهي تو بعضي موقعيتها، دقيقه ها و لحظه ها چنان اعتباري پيدا مي كنند كه تا عمر داري از يادت نمي رن
انگار ثانيه ثانيه ش رو حفظ كردي
انگار لحظه لحظه ش رو خودت نقاشي كردي
انگار بارها و بارها خاطره ش رو مرور كردي

اين مدت براي ما زائران نيابتي مثل باقي روزها و هفته ها گذشت
اما براي زائري كه به نيابت از شما راهي کوی یار شده بود متفاوت از همه ي عمر سپري شد

اين رو وقتي فهميدم كه پاي تلفن از زهرا خانم پرسيدم: چشمتون که به گنبد آقا سیدالشهدا افتاد چیکار کردین؟

سوال رو که شنید گریه امانشو برید
گذشتم خوب گریه کنه، آروم تر كه شد شروع كرد به گفتن حس و حالش...

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#قسمت_پنجم_شب_جمعه


گفتم ببينمت مگرم درد اشتياق
ساكن شود بديدمو مشتاق تر شدم

زهرا خانم به سختي خودش رو كنترل كرد و گفت:
گنبد رو که دیدم باورم نمیشد گنبد کربلاس
باورم نمي شد اين منم كه دارم تو اين خاك قدم مي زنم و تو اين هوا نفس مي كشم
تو حال خودم نبودم
ازين كه تصاوير جلوي چشمم تار مي شد از چشمهام و اشكهام عصباني بودم
اشك امانم رو بريده بود
دست خودم نبود
بي تاب بودم دلم مي خواست زودتر برسم به ضریح
ولی خیلی شلوغ بود
شنیده بودم شب جمعه ها شلوغه ولی باورم نميشد تا این حد
مثه بچه اي شده بودم كه بي تاب آغوش مادرشه
ديگه تحمل تفتيش و صف و انتظار رو نداشتم
هيچ چيز جلو دارم نبود فقط مي خواستم خودمو برسونم به ضريح
انگار نه انگار جمعیتی هست

دخترم میگفت مامان زشته باید با نوبت جلو بریم ولی من اصلا گوش و مغزم بدهکار نبود
مردم که حالم رو میدیدند راه رو برام باز میکردن

بالاخره رسیدیم...

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#قسمت_ششم_روبروی_ضریح


... بالاخره رسيدم
از شوق نفسهام توي سينه حبس شده بود
من بودم و ضریح اقا
ديگه هيچ صدايي رو نميشنيدم، حضور آدمهاي اطرافم رو حس نمي كردم
واقعا حسم توصيف كردني نيست
شايد كسي نفهمه براي مني كه تو خواب هم اين لحظه رو نمي ديدم، رسيدن به اينجا چه حس و حالي داره
با خودم مي گفتم:
خدایا شکرت اندفه دیگه ضریح تو قاب تلویزیون نيست، ديگه يه عكس نيست كه با حسرت نگاهش كنم و با بغضي فرو خورده ببوسمش

دستهامو تو پنجره هاي ضريح قفل كردم، صورتم رو چسبوندم به شش گوشه، خنكاي مطبوع پنجره هاي ضريح صورتم رو نوازش مي كرد، انگار تو امن ترين و بهترين گوشه ي دنيا پناه برده بودم
گريه امونم رو بريده بود، به هق هق افتاده بودم، از خود بيخود شده بودم

دخترم کنارم بود
خدامی که از بغلم رد میشدن بندگان خدا میومدن جلو که حاج خانم چی شده، اتفاقی افتاده؟!
ولی من نمیدونستم چطوری باید بهشون بگم که میدونین چقد خون دل خوردم تا به اینجا رسیدم
دخترم بهشون میگفت که چیزی نیس فقط دل تنگ حرم بوده
بعد با گفتن التماس دعا میرفتن
خيلي حال عجيبي بود
كاش هرگز تموم نميشد
زير قبه امام حسين واقعا بهشت روي زمينه...

ازش پرسيدم: تل زينبيه هم رفتيد؟ آهي كشيد و گفت بله
گفتم: ميشه از احساستون بگيد؟
گفت: وقتی تل زینبیه رو دیدم و از پله هاش بالا رفتم
از اونجا به سمت حرم و قتلگاه نگاه کردم
یه لحظه روز عاشورا و صحراي كربلا رو تصور کردم
انگار آوارگی امام حسين و درماندگي حضرت زينب رو دیدم
بميرم براشون
هرچی غصه داشتم یادم رفت
از اون به بعد هر وقت تو سفر میخواستم آب بخورم یاد آوارگی و تنهايي بی بی می افتادم و بغض تو گلوم گره مي خورد

روزای آخر كه میخواستیم برگردیم تهران دیگه مریض شده بودم
آخه مي دونيد ميگن اونجا سرزمين بلاست
نميشه اونجا نفس كشيد و سالم موند

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#قسمت_هفتم_کلام_آخر


اینی که میگن اونی که حرم رو ندیده یه غصه داره ولی اونی که دیده هزار تا، واقعا راسته ها
گفت از وقتی برگشتیم مثه آواره هاییم، انگار يه چيزي رو جا گذاشتم و برگشتم، تمام هوش و حواس و دلم اونجاست
تازه نمیدونین حال پسرم چطوریه...

والا من تو خواب هم نمیدیدم كربلا قسمتم بشه
این سفر رو واقعا از خود آقا امام رضا داشتم، قربونش برم كه دست خالي برم نگردوند
واقعا سلطانه! سلطاني كه هيچ سائلي رو دست خالي برنميگردونه

زهرا خانم مدام لا به لاي حرفاش بانيان سفر رو دعا مي كرد. میگفت خیلی به یادتون بودم و براتون دعا کردم
انشالله خدا خير دنيا و آخرت بهتون بده

جمله آخرش هم این بود:
تو رو خدا تا جایی که میتونین افراد آرزو به دلي مثل من رو كه خودشون نمي تونن برن رو بفرستین
دوباره صداش عوض شد. بغض كرده بود
نخواستم بيشتر از اين اذيت شه
خداحافظي كردم

بعد از قطع تلفن يكباره ديگه خدا رو شكر كردم كه با كمك شما تونستيم يك عاشق ديگه رو به زيارت بفرستيم
اجر همتون با حضرت زهرا
يا علي مدد...

(هرشب حدود ساعت ۲۲)

@zaeranniabati🌸
#گزارش

سلام علیکم
طاعات و عبادات قبول درگاه حق
ایام شهادت حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام را خدمت همه بزرگواران تسلیت عرض میکنیم
ان شا الله که در این شب های عزیز مارا از دعای خیر خود فراموش نمیکنید

الحمدلله به برکت ایام ماه رمضان و میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام، #هزینه_زیارت_زهراخانم و فرزندانشون #تسویه شد و #موجودی_فعلی صندوق حدود #۱۵۰۰ت میباشد
در حال حاضر دنبال #تحقیق در مورد #زوار_جدید هستیم که ان شا الله بعد از ماه مبارک راهی شوند

التماس دعا
یاعلی
زمینه/فرقت شکسته سر غرق خونه
کانال عقیق مادحین
نام فایل: زمینه سوزناک "فرقت شکسته"
مداح: آسد مجید بنی فاطمه
زمان: حدود ۵ دقیقه

@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_امیرالمومنین

شیر تجویز به درمان سرت کرد طبیب
هرکه آمد به ملاقات تو با شیر آمد

صحبت از شیر شد و رفت دلم کرببلا
که به میدان پسری با پدری پیر آمد

گرچه بر دست پدر رنگ به رخسار نداشت
همه گفتند به میدان نوه ی شیر آمد

قدر یک جرعه ازین شیر اگر داشت رباب
طفل میماند ولی حرمله با تیر آمد

#سعید_خرازی


@zaeranniabati🌸