نوه ی فاطمه بودن، سندش را دشمن
با کف پا به روی چادر من امضا کرد...
#شب_سوم_رقیه_بنت_الحسین
@zaeranniabati🌸
با کف پا به روی چادر من امضا کرد...
#شب_سوم_رقیه_بنت_الحسین
@zaeranniabati🌸
شب سوم محرم 1439 - حاج علی شمس
حاج علی شمس - بابای مهربانم
📋فایل: روضه سوزناک - شبِ حضرت رقیه سلام الله علیها
🎤مداح: حاج علی حاجی شمس
⏰زمان: حدود ۸ دقیقه
#شب_سوم_رقیه_بنت_الحسین
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: حاج علی حاجی شمس
⏰زمان: حدود ۸ دقیقه
#شب_سوم_رقیه_بنت_الحسین
@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_رقیه_بنت_الحسین
روی پا آمده ای دیدن دختر مثلا
تو بیا باش پسر، من به تو مادر مثلا
مثلِ شب های مدینه تو زِ مسجد برگرد
منتظر باش که من باز کنم در مثلا
فکر کن موی سرم شانه شده، سوخته نیست
نزده هیچ کسی دست به معجر مثلا
من زبان را به دهانت نَهَم از سوزِ عطش
تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلا
بِکَنَم روی زمین با کفِ دستم قبری
تو مرا دفن کنی، من علی اصغر مثلا
دست داری مثلا، غسل بده جسم مرا
عمه اسما مثلا، من تَنِ کوثر مثلا
تا رسیدی به رخِ نیلی و بازوی کبود
دست بردار زِ غسلم بِشو حیدر مثلا
مثلا خوابم و تو راهیِ میدان هستی
به رُخَم بوسه بِزَن، بوسه ی آخَر مثلا
#شب_سوم_رقیه_بنت_الحسین
@zaeranniabati🌸
روی پا آمده ای دیدن دختر مثلا
تو بیا باش پسر، من به تو مادر مثلا
مثلِ شب های مدینه تو زِ مسجد برگرد
منتظر باش که من باز کنم در مثلا
فکر کن موی سرم شانه شده، سوخته نیست
نزده هیچ کسی دست به معجر مثلا
من زبان را به دهانت نَهَم از سوزِ عطش
تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلا
بِکَنَم روی زمین با کفِ دستم قبری
تو مرا دفن کنی، من علی اصغر مثلا
دست داری مثلا، غسل بده جسم مرا
عمه اسما مثلا، من تَنِ کوثر مثلا
تا رسیدی به رخِ نیلی و بازوی کبود
دست بردار زِ غسلم بِشو حیدر مثلا
مثلا خوابم و تو راهیِ میدان هستی
به رُخَم بوسه بِزَن، بوسه ی آخَر مثلا
#شب_سوم_رقیه_بنت_الحسین
@zaeranniabati🌸
950714-08
حاج سید مجید بنی فاطمه
📋فایل: واحد زیبا (خدا اگه دوسم نداشت) - شبِ اصحاب
🎤مداح: آسد مجید بنی فاطمه
⏰زمان: حدود ۳ دقیقه
#شب_چهارم_اصحاب
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: آسد مجید بنی فاطمه
⏰زمان: حدود ۳ دقیقه
#شب_چهارم_اصحاب
@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_زینب_کبری
می رود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو! هرچه که دارم این است
چه کنم؟ هست همین هرچه که زینب دارد😭
ارث زینب قدِ خم بود ، قسم داد و گرفت
إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد
پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند
شیر این بیشه عجب باد به غَبغَب دارد
رفت و فریاد برآورد برادر! بشتاب
تیغِ ورّاثِ علی از دو طرف لب دارد
از یمین می روم از سمت یسارش با تو
دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد
بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم
مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد:
زیر لب زمزمه ی ناد علی می خواند
دارد از هیبتِ اولادِ علی می خواند
تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار
هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار
دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی
تنِ بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمنِ بی عُرضه و ترسو ای وای
بارشِ تیر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهان هردو برادر به کمین افتادند
زیر بارانِ جفا هر دو زمین افتادند
این طرف، حادثه از چشمِ زنی دور افتاد
آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم
چشمِ مادر نگران شد به پسرها کم کم
عاقبت، واقعه شد آنچه که زینب می خواست
نذر من گشت اَدا! شکر، حسینم برجاست😭
پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری
هر دو قربانِ علی اکبرِ تو، غم نخوری
پسرانم که بماند! خودِ زینب هم هست
جانِ من نذرِ علی اصغر تو، غم نخوری
تو سفارش شده ی مادرِمانی، قَسمت
می دهم جان من و مادر تو، غم نخوری
هرچه غم مالِ من و قول بده تا آخَر
هرچه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری…
#شب_چهارم_اصحاب
@zaeranniabati🌸
می رود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو! هرچه که دارم این است
چه کنم؟ هست همین هرچه که زینب دارد😭
ارث زینب قدِ خم بود ، قسم داد و گرفت
إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد
پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند
شیر این بیشه عجب باد به غَبغَب دارد
رفت و فریاد برآورد برادر! بشتاب
تیغِ ورّاثِ علی از دو طرف لب دارد
از یمین می روم از سمت یسارش با تو
دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد
بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم
مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد:
زیر لب زمزمه ی ناد علی می خواند
دارد از هیبتِ اولادِ علی می خواند
تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار
هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار
دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی
تنِ بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمنِ بی عُرضه و ترسو ای وای
بارشِ تیر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهان هردو برادر به کمین افتادند
زیر بارانِ جفا هر دو زمین افتادند
این طرف، حادثه از چشمِ زنی دور افتاد
آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم
چشمِ مادر نگران شد به پسرها کم کم
عاقبت، واقعه شد آنچه که زینب می خواست
نذر من گشت اَدا! شکر، حسینم برجاست😭
پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری
هر دو قربانِ علی اکبرِ تو، غم نخوری
پسرانم که بماند! خودِ زینب هم هست
جانِ من نذرِ علی اصغر تو، غم نخوری
تو سفارش شده ی مادرِمانی، قَسمت
می دهم جان من و مادر تو، غم نخوری
هرچه غم مالِ من و قول بده تا آخَر
هرچه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری…
#شب_چهارم_اصحاب
@zaeranniabati🌸
شب پنجم محرم 1439 - حاج علی شمس
حاج علی شمس - عمو حسین
📋فایل: واحد سوزناک - عمو حسین غریب گیرآوردنت
🎤مداح: حاج علی حاجی شمس
⏰زمان: حدود ۶ دقیقه
#شب_پنجم_عبدالله_بن_الحسن
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: حاج علی حاجی شمس
⏰زمان: حدود ۶ دقیقه
#شب_پنجم_عبدالله_بن_الحسن
@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_عبد_الله_بن_الحسن
حسین، خسته و بی تاب بین گودال است
ز فرطِ تشنگی و آفتاب بی حال است
نهاد دشمنِ او پای داخلِ گودال
رسید روضه به اینجا .... زبانِ من لال است
دوید از وسطِ خیمه کودکی بیرون
حسین بیشتر از پیش ناخوش احوال است
آهای وارثِ جنگِ جمل بترس از او
تجسمِ حسن است این اگرچه کم سال است
بدون تیغ و سپر هیبتِ علی دارد
که گفته میوه ی این باغ و بوستان کال است؟
رجز نخوانده عجب مردِ قابلی شده است
که مرد را چه نیازی به یال و کوپال است
هنوز بیشه ی این دشت شیر نر دارد
درست مثل علی اکبرش جگر دارد
گرفته اید علی های خیمه را اما
حسینِ کربُبلا باز هم پسر دارد😭
گرفت دست خودش را مقابل شمشیر
توان اگرچه ندارد عمو، سِپَر دارد
کشید روضه به اینجا؛ حسین تنها شد
هنوز در تنِ خود جانِ مختصر دارد
رسید چکمه ی دشمن به آخَرِ گودال
حسین، ساعتِ دیگر به نیزه سردارد
#شب_پنجم_عبدالله_بن_الحسن
@zaeranniabati🌸
حسین، خسته و بی تاب بین گودال است
ز فرطِ تشنگی و آفتاب بی حال است
نهاد دشمنِ او پای داخلِ گودال
رسید روضه به اینجا .... زبانِ من لال است
دوید از وسطِ خیمه کودکی بیرون
حسین بیشتر از پیش ناخوش احوال است
آهای وارثِ جنگِ جمل بترس از او
تجسمِ حسن است این اگرچه کم سال است
بدون تیغ و سپر هیبتِ علی دارد
که گفته میوه ی این باغ و بوستان کال است؟
رجز نخوانده عجب مردِ قابلی شده است
که مرد را چه نیازی به یال و کوپال است
هنوز بیشه ی این دشت شیر نر دارد
درست مثل علی اکبرش جگر دارد
گرفته اید علی های خیمه را اما
حسینِ کربُبلا باز هم پسر دارد😭
گرفت دست خودش را مقابل شمشیر
توان اگرچه ندارد عمو، سِپَر دارد
کشید روضه به اینجا؛ حسین تنها شد
هنوز در تنِ خود جانِ مختصر دارد
رسید چکمه ی دشمن به آخَرِ گودال
حسین، ساعتِ دیگر به نیزه سردارد
#شب_پنجم_عبدالله_بن_الحسن
@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_قاسم_بن_الحسن
زنده ماندم ششمین روزِ تو را هم دیدم
خواستم از تو حماسی بسرایم، دیدم
تو در آغوشِ عمو هستی و در چشم شما
نه یکی، بلکه دو تا چشمه ی زمزم دیدم
خوب میبینمت امروز شبیهَ ش شدهای
تو حسن بودی و انگار تو را کم دیدم
پنجهها تیز شد آن سو، مرو میدان قاسم
زرهِ جنگیِ اندازه ی تو کم دیدم
مگر اینگونه به میدان بگذارم بروی
چه کنم با تو که من حکم امامم دیدم
صورتِ خویش بپوشان که شبیهِ پدری
کینههایی من از این قوم به چشمم دیدم
چه قدَر تیغِ حسن بر کمرت میآید
و چه عمامه ی بابا به سرت میآید
بعدِ ده سال به این خسته دلم، جان آمد
حسنم باز جوان شد، وَ به میدان آمد
مرگ در کامِ تو شیرین چو عسل یعنی این
پسر و وارثِ سردارِ جمل یعنی این
آه ای لشکریان ماهِ تمام آمده است
اجلِ نسل کُشِ «ازرقِ شام» آمده است
رجزت را تو بخوان، لشگریان میلرزند
برو میدان همه از اسم تو هم میترسند
رقصِ تیغِ تو چه زیباست خدا یارت باد
ذکرِ یا فاطمه هر لحظه نگهدارت باد
حلقه ی گِرد تو را لشکریان تنگ کنند
و نثارِ بدنِ بی زِرهَت سنگ کنند
#شب_ششم_قاسن_بن_الحسن
@zaeranniabati🌸
زنده ماندم ششمین روزِ تو را هم دیدم
خواستم از تو حماسی بسرایم، دیدم
تو در آغوشِ عمو هستی و در چشم شما
نه یکی، بلکه دو تا چشمه ی زمزم دیدم
خوب میبینمت امروز شبیهَ ش شدهای
تو حسن بودی و انگار تو را کم دیدم
پنجهها تیز شد آن سو، مرو میدان قاسم
زرهِ جنگیِ اندازه ی تو کم دیدم
مگر اینگونه به میدان بگذارم بروی
چه کنم با تو که من حکم امامم دیدم
صورتِ خویش بپوشان که شبیهِ پدری
کینههایی من از این قوم به چشمم دیدم
چه قدَر تیغِ حسن بر کمرت میآید
و چه عمامه ی بابا به سرت میآید
بعدِ ده سال به این خسته دلم، جان آمد
حسنم باز جوان شد، وَ به میدان آمد
مرگ در کامِ تو شیرین چو عسل یعنی این
پسر و وارثِ سردارِ جمل یعنی این
آه ای لشکریان ماهِ تمام آمده است
اجلِ نسل کُشِ «ازرقِ شام» آمده است
رجزت را تو بخوان، لشگریان میلرزند
برو میدان همه از اسم تو هم میترسند
رقصِ تیغِ تو چه زیباست خدا یارت باد
ذکرِ یا فاطمه هر لحظه نگهدارت باد
حلقه ی گِرد تو را لشکریان تنگ کنند
و نثارِ بدنِ بی زِرهَت سنگ کنند
#شب_ششم_قاسن_بن_الحسن
@zaeranniabati🌸
950717-05
حاج سید مجید بنی فاطمه
📋فایل: زمینه سوزناک - لالا لالا گلم لالا
🎤مداح: آسد مجید بنی فاطمه
⏰زمان: حدود ۱۰ دقیقه
#شب_هفتم_علی_اصغر
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: آسد مجید بنی فاطمه
⏰زمان: حدود ۱۰ دقیقه
#شب_هفتم_علی_اصغر
@zaeranniabati🌸
حاج محمود کریمی
محرم 1389
📋فایل: واحد و روضه - اولین روز است بی گهواره ...
🎤مداح: حاج محمود کریمی
⏰زمان: حدود ۸ دقیقه
#شب_هفتم_علی_اصغر
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: حاج محمود کریمی
⏰زمان: حدود ۸ دقیقه
#شب_هفتم_علی_اصغر
@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_علی_اکبر
افتاد و پیشِ چشمِ پدر پا کشیده شد
کارِ علی ببین به کجاها کشیده شد😭
دستی کشید موی سیاهش، عجیب بود
هنگام ظهر، شب به درازا کشیده شد
هرکس به شوق پیرُهَنش چنگ میزد و
بین سپاه، کار به دعوا کشیده شد
بی اختیار نیزه به پهلوش تا رسید،
ذهنم به سمتِ حضرتِ زهرا کشیده شد😭
نقشِ علی به لوح دلم تکه تکه و ...
نقشِ حسین با کمری "تا" کشیده شد
جسمِ پسر شبیه به زهرا شد و سپس
جسمِ پدر شبیه به مولا کشیده شد
جا شد تمام قامت طوبی به یک عبا
کارِ علی ببین به کجاها کشیده شد ...
#شب_هشتم_علی_اکبر
@zaeranniabati🌸
افتاد و پیشِ چشمِ پدر پا کشیده شد
کارِ علی ببین به کجاها کشیده شد😭
دستی کشید موی سیاهش، عجیب بود
هنگام ظهر، شب به درازا کشیده شد
هرکس به شوق پیرُهَنش چنگ میزد و
بین سپاه، کار به دعوا کشیده شد
بی اختیار نیزه به پهلوش تا رسید،
ذهنم به سمتِ حضرتِ زهرا کشیده شد😭
نقشِ علی به لوح دلم تکه تکه و ...
نقشِ حسین با کمری "تا" کشیده شد
جسمِ پسر شبیه به زهرا شد و سپس
جسمِ پدر شبیه به مولا کشیده شد
جا شد تمام قامت طوبی به یک عبا
کارِ علی ببین به کجاها کشیده شد ...
#شب_هشتم_علی_اکبر
@zaeranniabati🌸
#السلام_علیک_ایها_العبد_الصالح
گر نَخیزی تو زِ جا، کارِ حسین سخت تر است
نگرانِ حرمم، آبرویم در خطر است
قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید
بی علمدار شده، دستِ حسین بر کمر است
داغِ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
دست از جنگ کشیدند و به من می خندند
تو که باشی به بَرم باز دلم گرم تر است
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی
چو ملائک بَدنت پُر شده از بال و پر است
پیشِ من با سر مُنشَق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است
علقمه پر شده از عطرِ گلِ یاس، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است؟!😭
به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالای رَسا هم سبب دردسر است
اصغر از هلهله کردن بدنش می لرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است
تیر باران که شدی یاد حسن افتادم
دستت افتاده ز تن، فَرقِ تو شَقُ القمر است
وعده ی ما به نوکِ نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سَرت خواهرمان رَهسِپر است😭
#شب_نهم_حضرت_عباس
@zaeranniabati🌸
گر نَخیزی تو زِ جا، کارِ حسین سخت تر است
نگرانِ حرمم، آبرویم در خطر است
قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید
بی علمدار شده، دستِ حسین بر کمر است
داغِ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
دست از جنگ کشیدند و به من می خندند
تو که باشی به بَرم باز دلم گرم تر است
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی
چو ملائک بَدنت پُر شده از بال و پر است
پیشِ من با سر مُنشَق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است
علقمه پر شده از عطرِ گلِ یاس، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است؟!😭
به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالای رَسا هم سبب دردسر است
اصغر از هلهله کردن بدنش می لرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است
تیر باران که شدی یاد حسن افتادم
دستت افتاده ز تن، فَرقِ تو شَقُ القمر است
وعده ی ما به نوکِ نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سَرت خواهرمان رَهسِپر است😭
#شب_نهم_حضرت_عباس
@zaeranniabati🌸
950719-04
حاج سید مجید بنی فاطمه
📋فایل: زمینه - آب به لب های تو رو زده
🎤مداح: آسد مجید بنی فاطمه
⏰زمان: حدود ۴ دقیقه
#شب_نهم_حضرت_عباس
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: آسد مجید بنی فاطمه
⏰زمان: حدود ۴ دقیقه
#شب_نهم_حضرت_عباس
@zaeranniabati🌸
#صلی_الله_علیک_یا_قمر_العشیره
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت...
#شب_نهم_حضرت_عباس
@zaeranniabati🌸
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت...
#شب_نهم_حضرت_عباس
@zaeranniabati🌸
زمینه
آقا سید مهدی حسینی
📋فایل: زمینه سوزناک - کاش بشه فردا دیگه خورشید طلوع نکنه
🎤مداح: آسد مهدی حسینی
⏰زمان: حدود ۷ دقیقه
#شب_عاشورا
@zaeranniabati🌸
🎤مداح: آسد مهدی حسینی
⏰زمان: حدود ۷ دقیقه
#شب_عاشورا
@zaeranniabati🌸
Forwarded from اتچ بات
#زائران_نیابتی
.
گفتم: خیلی خوشحالم که کربلایی شدی!
گفت: واقعا نمی دونم چی باید بگم! من کجا و حرم ارباب كجا... تو خواب هم نمی دیدم. هرجا رفتم یادتون بودم، از طرف همه اعضاي کانال زائران نيابتي سلام دادم.
گفتم: یعنی الان دیگه آرزویی نداری؟!
گفت: مگه میشه؟! دوست دارم بازم برم پابوس اقا...
گفتم: یعنی اگه انشاءالله وضعت خوب بشه اولین کاری که می کنی میری زیارت؟
گفت: نه!
تعجبم رو که دید، ادامه داد: دوست دارم عضو کانالتون بشم و كمك كنم تا اونایی که آرزو دارن برن کربلا شرايط براشون فراهم شه !!!!
.
#متن_فوق قسمتی از #گزارش یکی از #زوار است...
.
شما نیز میتوانید با #عضویت_کانال تلگرامی ما، در #ثواب سلامی که زائران به #نیابت از اعضای کانال میدهند #شریک شوید.
.
@zaeranniabati🌸
.
.
.
گفتم: خیلی خوشحالم که کربلایی شدی!
گفت: واقعا نمی دونم چی باید بگم! من کجا و حرم ارباب كجا... تو خواب هم نمی دیدم. هرجا رفتم یادتون بودم، از طرف همه اعضاي کانال زائران نيابتي سلام دادم.
گفتم: یعنی الان دیگه آرزویی نداری؟!
گفت: مگه میشه؟! دوست دارم بازم برم پابوس اقا...
گفتم: یعنی اگه انشاءالله وضعت خوب بشه اولین کاری که می کنی میری زیارت؟
گفت: نه!
تعجبم رو که دید، ادامه داد: دوست دارم عضو کانالتون بشم و كمك كنم تا اونایی که آرزو دارن برن کربلا شرايط براشون فراهم شه !!!!
.
#متن_فوق قسمتی از #گزارش یکی از #زوار است...
.
شما نیز میتوانید با #عضویت_کانال تلگرامی ما، در #ثواب سلامی که زائران به #نیابت از اعضای کانال میدهند #شریک شوید.
.
@zaeranniabati🌸
.
.
Telegram
attach 📎
زائران نیابتی ۱۷۹
. . #حسابم_با_حسینه سلام قرار نبود من چیزی بنویسم. نوبتم تمام شده بود. ولی چه کنم که این گزارش آخر را که خواندم چشمانم خیس شد؛ دوباره و سه باره خواندم. میخواندم و ذوق می کردم. خوشحال می شدم. بغضم می گرفت. خلاصه اینکه باورم نمیشد. آن روز که #استارت زدیم فکرش…
.
.
#سلام_ارباب_آمده_ایم_آماده
...حالا بار دیگر میخوانم این متن و گزارش را! بسا بارها میخوانم!
ارباب مثل همیشه خریدمان و توفیق شرکت در روضه اش را نصیبمان کرد.
خواسته بودیم #شکر نعمت نوکری اش را نصیبمان کند...
خواسته بودیم #رو_به_جلو حرکت کنیم که توفیقمان داد برای تبلیغات اخیر (بنرها و پوسترها) هزینه کنیم.
و خواسته بودیم که #مبلغ شویم و جذب کنیم و چه شیرین روزیِمان نمود...
در ایام عزای سیدالشهدا، گویا حضرتش به ذهنمان انداخت حلاوت نوکری در کانال زائران نیابتی را به اشتراک بگذاریم و به برکت خودشان نوکران ارباب که در #روضه ها شرکت می کنند را #جذب کنیم...
و حال شما که متن را میخوانید، یا اخیرا عضو شده اید یا از قبل عضو بوده اید؛ در هر صورت همه #هدفی مقدس را در این کانال میجوییم...
قرار است #حرم_نرفته ها کربلایی شوند، آنها که تاکنون مشرف نشده اند و شرایط مالی شان بگونه ای نیست که حالاحالاها بتوانند در فضای بین الحرمین نفس بکشند، اما در تب و تابِ فراق کربلایند!
آه کربلا، کربلا، کربلا...
عجب، الان به ذهنم رسید امشب، شب جمعه ست و کربلا غوغاست...
و مثل فیلمی گزارش زائران نیابتی از شبهای جمعه ای که مشرف بودند دلم را صیقل می دهد...
(همراهان جدید اگر مایلید توصیه میکنیم حتما به گزارش های قبلی سری بزنید و سر فرصت مطالعه کنید)
اگر #گزارش مالی را ببینید #۳۰_نفر در #۲۱_ماه...
راستش را بخواهید #نیتِمان این است #حرم_نرفته ای #نباشد😭، گرچه خیلی بعید به نظر می رسد ولی امیدمان به کرم ارباب است و نگاه مادر قد خمیده اش!
در حال حاضر #موجودی_صندوق حدود #۳میلیون_تومان است (هزینه ۲ نفر) و در حال رایزنی برای راهی کردن #۴_زائر حرم نرفته ایم که در این محرم راهی شوند.
انشاءالله
تعداد اعضای گروه بیشتر شده است. امید که با نیات خالص همگی توفیقاتمان چندین برابر شود...
پس نیت کنیم و به همین جهت در این شب جمعه دلهامان را روانه حرم کنیم:
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
@zaeranniabati🌸
.
#سلام_ارباب_آمده_ایم_آماده
...حالا بار دیگر میخوانم این متن و گزارش را! بسا بارها میخوانم!
ارباب مثل همیشه خریدمان و توفیق شرکت در روضه اش را نصیبمان کرد.
خواسته بودیم #شکر نعمت نوکری اش را نصیبمان کند...
خواسته بودیم #رو_به_جلو حرکت کنیم که توفیقمان داد برای تبلیغات اخیر (بنرها و پوسترها) هزینه کنیم.
و خواسته بودیم که #مبلغ شویم و جذب کنیم و چه شیرین روزیِمان نمود...
در ایام عزای سیدالشهدا، گویا حضرتش به ذهنمان انداخت حلاوت نوکری در کانال زائران نیابتی را به اشتراک بگذاریم و به برکت خودشان نوکران ارباب که در #روضه ها شرکت می کنند را #جذب کنیم...
و حال شما که متن را میخوانید، یا اخیرا عضو شده اید یا از قبل عضو بوده اید؛ در هر صورت همه #هدفی مقدس را در این کانال میجوییم...
قرار است #حرم_نرفته ها کربلایی شوند، آنها که تاکنون مشرف نشده اند و شرایط مالی شان بگونه ای نیست که حالاحالاها بتوانند در فضای بین الحرمین نفس بکشند، اما در تب و تابِ فراق کربلایند!
آه کربلا، کربلا، کربلا...
عجب، الان به ذهنم رسید امشب، شب جمعه ست و کربلا غوغاست...
و مثل فیلمی گزارش زائران نیابتی از شبهای جمعه ای که مشرف بودند دلم را صیقل می دهد...
(همراهان جدید اگر مایلید توصیه میکنیم حتما به گزارش های قبلی سری بزنید و سر فرصت مطالعه کنید)
اگر #گزارش مالی را ببینید #۳۰_نفر در #۲۱_ماه...
راستش را بخواهید #نیتِمان این است #حرم_نرفته ای #نباشد😭، گرچه خیلی بعید به نظر می رسد ولی امیدمان به کرم ارباب است و نگاه مادر قد خمیده اش!
در حال حاضر #موجودی_صندوق حدود #۳میلیون_تومان است (هزینه ۲ نفر) و در حال رایزنی برای راهی کردن #۴_زائر حرم نرفته ایم که در این محرم راهی شوند.
انشاءالله
تعداد اعضای گروه بیشتر شده است. امید که با نیات خالص همگی توفیقاتمان چندین برابر شود...
پس نیت کنیم و به همین جهت در این شب جمعه دلهامان را روانه حرم کنیم:
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
@zaeranniabati🌸