🍁 چرا زبانهای همسان اسامیِ متفاوت دارند؟
✍🏻 جان مکوورتر:
کاملاً طبیعی است که فکر کنید هر کشوری در دنیا زبانی متفاوت دارد. اما واقعیت به این سادگی نیست. وقتی به کرهٔ زمین فکر میکنیم، کشورهای زیادی در دنیا به ذهنمان خطور میکند. به زبانهای مورد استعمال در همهٔ این کشورها فکر کنید. حدود ۶۰۰۰ زبان در دنیا وجود دارد. اما بیشترِ این زبانها در واقع یک مجموعهٔ زبانی یا یک زبان مادر هستند: یعنی دستهای از لهجههای بسیار شبیه هم. اما چرا باید زبانهای همسان را ــ حتی وقتی مشترکاتشان آشکار است ــ اینقدر متفاوت از هم دانست؟
مردم دوست دارند فکر کنند که هر کشور برای خودش زبانی دارد، ولی همانطور که گفتم، واقعیت چیز دیگری است. البته این تصورات دلایل مختلفی دارد: تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و غیره. در ادامه به چند نمونهٔ جالب میپردازیم.
دانمارکی، سوئدی، و نروژی اساساً یکی هستند.
بسیاری از زبانهایی را که میخوانیم یا میشنویم، برای ما شبیهِ لهجههایی از یک زبان هستند؛ آنقدر شبیهاند که گویی با هم یک مجموعهٔ زبانیِ همسان را میسازند. اما معمولاً رویدادهای جهانی تعیین میکنند که این گویشها زبانهای متفاوت محسوب شوند. مثلاً همه میدانند که دانمارکْ زبان دانمارکی دارد؛ سوئد زبان سوئدی دارد؛ و نروژ زبان نروژی دارد.
شما حق دارید هرکدامشان را زبان بنامید، به این خاطر که اینها سه ملیت با سه هویت رسمیِ متفاوت هستند. اما واقعیت این است که یک دانمارکی، یک نروژی، و یک سوئدی میتوانند با هم حرف بزنند. مثلا «بزرگ» به سوئدی میشود stora. در دانمارکی هم میشود stora. در نروژی که مثلاً زبانی کاملا متفاوت است، باز هم میشود stora. به همین شکل، در سوئدی «غاز» میشود gos. بعد در دانمارکی هم میشود gos، و در نروژی هم میشود gos.
البته این زبانها در بسیاری از کلماتشان با هم فرق دارند، که گاهی هم پیچیده است. اما همانطور که مشهود است، اینها اصلاً به اندازهٔ مثلا روسی و ژاپنی از هم فرق ندارند. اینها اساسا سه گونهٔ مشابه از یک زبانِ واحد هستند.
روزی روزگاری، دانمارکیان بر سوئد و نروژ حکومت میکردند. یعنی تمام این سه کشور، درواقع یک منطقه با ملتی واحد بود. چیزی به اسم زبان سوئدی مثلاً وجود نداشت، تا اینکه در سال ۱۵۲۶ میلادی سوئد استقلال پیدا کرد، و اصلاً زبان نروژی وجود نداشت تا اینکه در ۱۸۱۴ نروژ هم به استقلال رسید.
یعنی تا زمان استقلال این دو کشور، گونههای زبانیِ سوئدی و نروژی را فقط لهجههایی از زبانِ دانمارکی محسوب میکردند ــ و اساساً هنوز هم همین است. حتی میتوانید بگویید که دانمارکی لهجهای از سوئدی است. هر سهٔ اینها از یک سرشت زبانیِ واحد هستند. آنها را سه زبان مختلف به حساب میآورند چون از قضای روزگار (و بر اساس تقسیمات سیاسی و جغرافی)، در سه کشورِ مختلف استعمال میشوند.
زبانهای مولداویایی و رومانیایی یکی هستند.
مولداوی گویی بر پشتِ رومانی نشسته است. زبان مولداوی زمانی فقط گویشی از زبانِ رومانیایی محسوب میشد. اما بعد از آنکه مولداوی به اتحاد شوروی پیوست، گویشِ مولداوی کمکم بهعنوانِ زبانی جدا در نظر گرفته شد.
در آن زمان، دانشمندانِ شوروی تصمیم گرفتند که گویشِ مولداوی را باید زبانی مجزا از رومانیایی حساب کرد. پس به زبانشناسانِ مولداوی ماموریت داده شد تا برای زبانِ این کشور، گرامر یا دستور زبان مختصِ خودش را تعریف کنند و ایدهٔ کارشان این بود که این زبانِ رومانیایی نیست، بلکه چیز دیگری است.
پس تعاریفِ گرامری، که در واقع همان گرامرِ رومانیایی بود، برای مولداویایی نوشته شد، اما با الفبای سیریلیک و به زبان روسی. ولی بههرحال دقیقاً همان زبان بود. عملاً هیچ تفاوتِ محسوسی بین آنها نبود، اما مولداویایی به زبانی جداگانه تبدیل شد، چون مقرر شد که از رومانی جدا باشد.
واقعیت آن است که بسیاری از تفاوتهای زبانی و زبانهای متفاوت، در واقع گویشهایی با سرشتِ واحد هستند و چیزهایی که بهعنوان دلایل اختلاف آنها مطرح میشود اصولاً ربطی به فنِ تکلم یا خودِ این زبانها ندارد. بلکه همانند بسیاری دیگر از پدیدههای بشری، اینجا انگیزهها و عللِ شخصی جای دلایل علمی و واقعی را گرفته است. (با اندکی ویرایش)
📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: ترجمه نبشت از The Great Courses Daily
📝 پسنوشت: به نظر میرسد آنچه در بالا آمده است درباره ”فارسی“، ”دری“ و ”تاجیکی“ نیز صدق میکند. از این رو، پیشنهاد میشود که به جای آن سه از ”فارسی ایرانی“، ”فارسی افغانستانی“ و ”فارسی تاجیکی“ استفاده شود. در این باره میتوانید یادداشتهای ”یک زبان با سه نام: فارسی، دری و تاجیکی“، ”تغییر نام زبان در افغانستان“ و ”اختلاف خلق از نام اوفتاد“ را بخوانید.
✍🏻 جان مکوورتر:
کاملاً طبیعی است که فکر کنید هر کشوری در دنیا زبانی متفاوت دارد. اما واقعیت به این سادگی نیست. وقتی به کرهٔ زمین فکر میکنیم، کشورهای زیادی در دنیا به ذهنمان خطور میکند. به زبانهای مورد استعمال در همهٔ این کشورها فکر کنید. حدود ۶۰۰۰ زبان در دنیا وجود دارد. اما بیشترِ این زبانها در واقع یک مجموعهٔ زبانی یا یک زبان مادر هستند: یعنی دستهای از لهجههای بسیار شبیه هم. اما چرا باید زبانهای همسان را ــ حتی وقتی مشترکاتشان آشکار است ــ اینقدر متفاوت از هم دانست؟
مردم دوست دارند فکر کنند که هر کشور برای خودش زبانی دارد، ولی همانطور که گفتم، واقعیت چیز دیگری است. البته این تصورات دلایل مختلفی دارد: تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و غیره. در ادامه به چند نمونهٔ جالب میپردازیم.
دانمارکی، سوئدی، و نروژی اساساً یکی هستند.
بسیاری از زبانهایی را که میخوانیم یا میشنویم، برای ما شبیهِ لهجههایی از یک زبان هستند؛ آنقدر شبیهاند که گویی با هم یک مجموعهٔ زبانیِ همسان را میسازند. اما معمولاً رویدادهای جهانی تعیین میکنند که این گویشها زبانهای متفاوت محسوب شوند. مثلاً همه میدانند که دانمارکْ زبان دانمارکی دارد؛ سوئد زبان سوئدی دارد؛ و نروژ زبان نروژی دارد.
شما حق دارید هرکدامشان را زبان بنامید، به این خاطر که اینها سه ملیت با سه هویت رسمیِ متفاوت هستند. اما واقعیت این است که یک دانمارکی، یک نروژی، و یک سوئدی میتوانند با هم حرف بزنند. مثلا «بزرگ» به سوئدی میشود stora. در دانمارکی هم میشود stora. در نروژی که مثلاً زبانی کاملا متفاوت است، باز هم میشود stora. به همین شکل، در سوئدی «غاز» میشود gos. بعد در دانمارکی هم میشود gos، و در نروژی هم میشود gos.
البته این زبانها در بسیاری از کلماتشان با هم فرق دارند، که گاهی هم پیچیده است. اما همانطور که مشهود است، اینها اصلاً به اندازهٔ مثلا روسی و ژاپنی از هم فرق ندارند. اینها اساسا سه گونهٔ مشابه از یک زبانِ واحد هستند.
روزی روزگاری، دانمارکیان بر سوئد و نروژ حکومت میکردند. یعنی تمام این سه کشور، درواقع یک منطقه با ملتی واحد بود. چیزی به اسم زبان سوئدی مثلاً وجود نداشت، تا اینکه در سال ۱۵۲۶ میلادی سوئد استقلال پیدا کرد، و اصلاً زبان نروژی وجود نداشت تا اینکه در ۱۸۱۴ نروژ هم به استقلال رسید.
یعنی تا زمان استقلال این دو کشور، گونههای زبانیِ سوئدی و نروژی را فقط لهجههایی از زبانِ دانمارکی محسوب میکردند ــ و اساساً هنوز هم همین است. حتی میتوانید بگویید که دانمارکی لهجهای از سوئدی است. هر سهٔ اینها از یک سرشت زبانیِ واحد هستند. آنها را سه زبان مختلف به حساب میآورند چون از قضای روزگار (و بر اساس تقسیمات سیاسی و جغرافی)، در سه کشورِ مختلف استعمال میشوند.
زبانهای مولداویایی و رومانیایی یکی هستند.
مولداوی گویی بر پشتِ رومانی نشسته است. زبان مولداوی زمانی فقط گویشی از زبانِ رومانیایی محسوب میشد. اما بعد از آنکه مولداوی به اتحاد شوروی پیوست، گویشِ مولداوی کمکم بهعنوانِ زبانی جدا در نظر گرفته شد.
در آن زمان، دانشمندانِ شوروی تصمیم گرفتند که گویشِ مولداوی را باید زبانی مجزا از رومانیایی حساب کرد. پس به زبانشناسانِ مولداوی ماموریت داده شد تا برای زبانِ این کشور، گرامر یا دستور زبان مختصِ خودش را تعریف کنند و ایدهٔ کارشان این بود که این زبانِ رومانیایی نیست، بلکه چیز دیگری است.
پس تعاریفِ گرامری، که در واقع همان گرامرِ رومانیایی بود، برای مولداویایی نوشته شد، اما با الفبای سیریلیک و به زبان روسی. ولی بههرحال دقیقاً همان زبان بود. عملاً هیچ تفاوتِ محسوسی بین آنها نبود، اما مولداویایی به زبانی جداگانه تبدیل شد، چون مقرر شد که از رومانی جدا باشد.
واقعیت آن است که بسیاری از تفاوتهای زبانی و زبانهای متفاوت، در واقع گویشهایی با سرشتِ واحد هستند و چیزهایی که بهعنوان دلایل اختلاف آنها مطرح میشود اصولاً ربطی به فنِ تکلم یا خودِ این زبانها ندارد. بلکه همانند بسیاری دیگر از پدیدههای بشری، اینجا انگیزهها و عللِ شخصی جای دلایل علمی و واقعی را گرفته است. (با اندکی ویرایش)
📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: ترجمه نبشت از The Great Courses Daily
📝 پسنوشت: به نظر میرسد آنچه در بالا آمده است درباره ”فارسی“، ”دری“ و ”تاجیکی“ نیز صدق میکند. از این رو، پیشنهاد میشود که به جای آن سه از ”فارسی ایرانی“، ”فارسی افغانستانی“ و ”فارسی تاجیکی“ استفاده شود. در این باره میتوانید یادداشتهای ”یک زبان با سه نام: فارسی، دری و تاجیکی“، ”تغییر نام زبان در افغانستان“ و ”اختلاف خلق از نام اوفتاد“ را بخوانید.
🍁 Why Are Similar Languages Often Known by Different Names?
By: John McWhorter
It’s quite normal to think that each country in the world has a different language. But the ground reality isn’t that simple. Why are similar languages considered to be different from each other, even though the commonalities are apparent?
If one were to think about the globe, he or she would be able to visualise the many countries of the world. They can think about the languages spoken in all of those countries. There are about 6,000 languages in the world. Most of these languages are bundles of dialects. They are ‘bundles of dialects that are all more like each other than they are like anything else’.
Though one would like to think that each county has a language, it does not work that way. There are various reasons for that.
Danish, Swedish, and Norwegian Are Essentially the Same Language.
Often there are varieties of a language where looking at them on paper or hearing them, one would think those are dialects. They are akin in a way that would suggest that they are part of the same bundle. But often, world happenings determine that those are considered different languages.
For example, people know that Denmark has the Danish language; Sweden has the Swedish language; and Norway has the Norwegian language.
They have a right to call them languages, but the main reason that they do is because these are different nations, with different identities. The fact is that a Dane, a Norwegian, and a Swede can have a conversation.
For example, the word for big or large in Swedish is stora. In Danish, it’s stora. In Norwegian, which is a whole different language entirely, the word is stora. Similarly, in Swedish, the word for goose is gos. Then in Danish, it’s gos, and in Norwegian, it’s gos.
Of course, the languages differ in many words, and sometimes in tricky ways. But as can be seen, these are hardly as far apart as, say, Russian and Japanese. They are basically the same language in different varieties.
Once upon a time, the Danes ruled Sweden and Norway. So all of this region was, as the linguistic situation led one to think, one region with one people. There was no such thing as a Swedish language, so to speak, until Sweden became independent in 1526, and there was no Norwegian language until Norway became independent in 1814.
So until the independence of those countries, the language varieties of Sweden and Norway were just considered to be dialects of Danish—which, essentially, they are. Or one could say that Danish is a dialect of Swedish. All three of them are variations on the same theme. They are considered three different languages because they happen to be spoken in what has happened to become three different countries.
📝 Read the full text here!
©️ The Great Courses Daily (Sep. 26, 2020)
By: John McWhorter
It’s quite normal to think that each country in the world has a different language. But the ground reality isn’t that simple. Why are similar languages considered to be different from each other, even though the commonalities are apparent?
If one were to think about the globe, he or she would be able to visualise the many countries of the world. They can think about the languages spoken in all of those countries. There are about 6,000 languages in the world. Most of these languages are bundles of dialects. They are ‘bundles of dialects that are all more like each other than they are like anything else’.
Though one would like to think that each county has a language, it does not work that way. There are various reasons for that.
Danish, Swedish, and Norwegian Are Essentially the Same Language.
Often there are varieties of a language where looking at them on paper or hearing them, one would think those are dialects. They are akin in a way that would suggest that they are part of the same bundle. But often, world happenings determine that those are considered different languages.
For example, people know that Denmark has the Danish language; Sweden has the Swedish language; and Norway has the Norwegian language.
They have a right to call them languages, but the main reason that they do is because these are different nations, with different identities. The fact is that a Dane, a Norwegian, and a Swede can have a conversation.
For example, the word for big or large in Swedish is stora. In Danish, it’s stora. In Norwegian, which is a whole different language entirely, the word is stora. Similarly, in Swedish, the word for goose is gos. Then in Danish, it’s gos, and in Norwegian, it’s gos.
Of course, the languages differ in many words, and sometimes in tricky ways. But as can be seen, these are hardly as far apart as, say, Russian and Japanese. They are basically the same language in different varieties.
Once upon a time, the Danes ruled Sweden and Norway. So all of this region was, as the linguistic situation led one to think, one region with one people. There was no such thing as a Swedish language, so to speak, until Sweden became independent in 1526, and there was no Norwegian language until Norway became independent in 1814.
So until the independence of those countries, the language varieties of Sweden and Norway were just considered to be dialects of Danish—which, essentially, they are. Or one could say that Danish is a dialect of Swedish. All three of them are variations on the same theme. They are considered three different languages because they happen to be spoken in what has happened to become three different countries.
📝 Read the full text here!
©️ The Great Courses Daily (Sep. 26, 2020)
🍁 تأمّلی معناشناختی در گفتوگوی دکتر سروش و استاد ملکیان راجع به ماهیتِ روشنفکری
✍🏻 رضا نقوی (دانشجوی دکتری فلسفۀ دین دانشگاه علامه طباطبایی)
در گفتوگوی اخیر میان استاد ملکیان و دکتر سروش سخن از چیستیِ روشنفکری و نسبت آن با حقیقت رفت. آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب کرد، اشارۀ غیرِمستقیمِ دکتر سروش به بحث «پارادوکس تحلیل» (paradox of analysis) و پاسخ استاد ملکیان به این اشکال بود. پارادوکس تحلیل یکی از مباحثِ مهمِ مطرح در فلسفۀ زبان و معناشناسی است که در خصوص هرگونه تعریفی، از جمله تعریفِ ماهیتِ روشنفکری، خود را جلوهگر میکند و تا طرفین نزاع رأی منقّحی در این باب نداشته باشند پاسخ آنها به چیستیِ پدیدۀ مورد بحث به درستی فهم نخواهد شد.
در این نوشتار تلاش خواهم کرد نشان بدهم، تا آنجا که من میفهمم، تعریف استاد ملکیان از ماهیت روشنفکری بر دیدگاه منقّح و قابل دفاعی در باب پارادوکس تحلیل مبتنی نیست و دستکم محتاج بازسازی و بازتقریر است. به نظر میرسد، چنانکه خواهد آمد، این تعریف حتی با برخی از مواضعِ معناشناختیِ خود ایشان هم ناسازگار است. مخاطب اصلی این نوشتار خوانندهای است که اولاً آشنایی اجمالی با مباحث فلسفه زبان دارد و ثانیاً طالبِ تحلیل و دقت فلسفی در باب مسئلۀ مورد بحث است.
📝 متن کامل این یادداشت را در اینجا بخوانید.
🔗 فایل صوتی این گفتوگو را از اینجا دانلود کنید.
© از: صدانت (۱۴۰۰/۲/۱۴)
#⃣ #فلسفه_زبان #معناشناسی
✍🏻 رضا نقوی (دانشجوی دکتری فلسفۀ دین دانشگاه علامه طباطبایی)
در گفتوگوی اخیر میان استاد ملکیان و دکتر سروش سخن از چیستیِ روشنفکری و نسبت آن با حقیقت رفت. آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب کرد، اشارۀ غیرِمستقیمِ دکتر سروش به بحث «پارادوکس تحلیل» (paradox of analysis) و پاسخ استاد ملکیان به این اشکال بود. پارادوکس تحلیل یکی از مباحثِ مهمِ مطرح در فلسفۀ زبان و معناشناسی است که در خصوص هرگونه تعریفی، از جمله تعریفِ ماهیتِ روشنفکری، خود را جلوهگر میکند و تا طرفین نزاع رأی منقّحی در این باب نداشته باشند پاسخ آنها به چیستیِ پدیدۀ مورد بحث به درستی فهم نخواهد شد.
در این نوشتار تلاش خواهم کرد نشان بدهم، تا آنجا که من میفهمم، تعریف استاد ملکیان از ماهیت روشنفکری بر دیدگاه منقّح و قابل دفاعی در باب پارادوکس تحلیل مبتنی نیست و دستکم محتاج بازسازی و بازتقریر است. به نظر میرسد، چنانکه خواهد آمد، این تعریف حتی با برخی از مواضعِ معناشناختیِ خود ایشان هم ناسازگار است. مخاطب اصلی این نوشتار خوانندهای است که اولاً آشنایی اجمالی با مباحث فلسفه زبان دارد و ثانیاً طالبِ تحلیل و دقت فلسفی در باب مسئلۀ مورد بحث است.
📝 متن کامل این یادداشت را در اینجا بخوانید.
🔗 فایل صوتی این گفتوگو را از اینجا دانلود کنید.
© از: صدانت (۱۴۰۰/۲/۱۴)
#⃣ #فلسفه_زبان #معناشناسی
صدانت
نوشتار رضا نقوی با عنوان «تأمّلی معناشناختی در گفتگوی دکتر سروش و استاد ملکیان راجع به ماهیتِ روشنفکری» • صدانت
در گفتگوی اخیر میان استاد ملکیان و دکتر سروش سخن از چیستیِ روشنفکری و نسبت آن با حقیقت رفت. آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب کرد...
🍁 اهمیت زبان گفتاری در ترجمه
✍🏻 علی خزاعیفر:
چقدر خوب است که دانشجویان ترجمه، یک ترم در استودی دوبلاژ کار کنند و یک ترم هم در کلاس بازیگری.
چرا؟
چون تصنعی بودن صحبتهای بازیگران روی صحنه تئاتر یا در فیلم خیلی زود معلوم میشود.
کار در این دو جا کمک میکند تا دانشجویان با اهمیت زبان گفتار آشنا شده و بفهمند دیالوگ را چطور باید بنویسند که طبیعی جلوه کند.
جملههای دیالوگ هرچه به شیوهٔ گفتاری نزدیکتر باشد طبیعیتر است؛ مخصوصاً اگر قرار است کلمات را نشکنیم، ساختار جمله باید به شیوه گفتار نزدیک باشد.
یکی از کارهای کارگردان تئاتر یا مدیر دوبلاژ این است که جملاتی را که در دهان بازیگر خوب نمیچرخد (یعنی تصنعی جلوه میکند) با استفاده از شیوهٔ گفتار تغییر میدهد تا پذیرفتنی و باورپذیر جلوه کند.
ترجمهٔ تحتاللفظی و عدم تلاش خلاقانه مترجم برای تغییر بیان و استفاده از قابلیتهای زبان گفتاری دو عاملی است که به گفتوگو لحن تصنع میدهد.
“Giving your children an education has its good and bad points. You go to the trouble of training them, and then they don’t come home again. It seems to me an education is the easy way to split up a family.”
ترجمه به زبانی تصنعی:
«تحصیل فرزندان خوبیها و بدیهای خود را دارد. این همه زحمت میکشی و تربیتشان میکنی و بعد دیگر به خانه برنمیگردند. به نظرم تحصیل راحتترین راه جدایی اعضای خانوادهها از هم است.»
ترجمه به زبانی طبیعی با تمایل به شیوه طبیعی گفتار:
بچهها را که میفرستی درس بخوانند هم خوب است هم بد. این همه زحمت میکشی و تربیتشان میکنی؛ آخرسر میروند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند. به نظر من بهترین راه برای ازهم پاشیدن خانواده این است که بچهها را بفرستی درس بخوانند (به نظر من اگر میخواهی خانواده حتماً از هم بپاشد بچهها را بفرست درس بخوانند.)»
© از: اینستاگرام فصلنامه مترجم
#⃣ #ترجمه #آموزش_ترجمه #زبان_گفتاری
✍🏻 علی خزاعیفر:
چقدر خوب است که دانشجویان ترجمه، یک ترم در استودی دوبلاژ کار کنند و یک ترم هم در کلاس بازیگری.
چرا؟
چون تصنعی بودن صحبتهای بازیگران روی صحنه تئاتر یا در فیلم خیلی زود معلوم میشود.
کار در این دو جا کمک میکند تا دانشجویان با اهمیت زبان گفتار آشنا شده و بفهمند دیالوگ را چطور باید بنویسند که طبیعی جلوه کند.
جملههای دیالوگ هرچه به شیوهٔ گفتاری نزدیکتر باشد طبیعیتر است؛ مخصوصاً اگر قرار است کلمات را نشکنیم، ساختار جمله باید به شیوه گفتار نزدیک باشد.
یکی از کارهای کارگردان تئاتر یا مدیر دوبلاژ این است که جملاتی را که در دهان بازیگر خوب نمیچرخد (یعنی تصنعی جلوه میکند) با استفاده از شیوهٔ گفتار تغییر میدهد تا پذیرفتنی و باورپذیر جلوه کند.
ترجمهٔ تحتاللفظی و عدم تلاش خلاقانه مترجم برای تغییر بیان و استفاده از قابلیتهای زبان گفتاری دو عاملی است که به گفتوگو لحن تصنع میدهد.
“Giving your children an education has its good and bad points. You go to the trouble of training them, and then they don’t come home again. It seems to me an education is the easy way to split up a family.”
ترجمه به زبانی تصنعی:
«تحصیل فرزندان خوبیها و بدیهای خود را دارد. این همه زحمت میکشی و تربیتشان میکنی و بعد دیگر به خانه برنمیگردند. به نظرم تحصیل راحتترین راه جدایی اعضای خانوادهها از هم است.»
ترجمه به زبانی طبیعی با تمایل به شیوه طبیعی گفتار:
بچهها را که میفرستی درس بخوانند هم خوب است هم بد. این همه زحمت میکشی و تربیتشان میکنی؛ آخرسر میروند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند. به نظر من بهترین راه برای ازهم پاشیدن خانواده این است که بچهها را بفرستی درس بخوانند (به نظر من اگر میخواهی خانواده حتماً از هم بپاشد بچهها را بفرست درس بخوانند.)»
© از: اینستاگرام فصلنامه مترجم
#⃣ #ترجمه #آموزش_ترجمه #زبان_گفتاری
🍁 محمدرضا باطنی درگذشت!
محمدرضا باطنی، زبانشناس مشهور ایرانی و استاد سابق دانشگاه تهران، در سن ۸۷ سالگی درگذشته است.
”توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی“، ”مسائل زبانشناسی نوین“، ”نگاهی تازه به دستور زبان“، ”چهار گفتار درباره زبان“ برخی از آثار او در زبانشناسی است. وی در ترجمه نیز فعال بود.
دکتر باطنی در سال ۱۳۶۰ در ۴۷ سالگی تن به بازنشستگی اجباری از استادی دانشگاه تهران داد، در دورهای که اخراجهای گسترده بعد از انقلاب در جریان بود.
بعد از مدتی به ترجمه روی آورد. ”درآمدی بر فلسفه بوخینسکی“، ”انسان به روایت زیستشناسی“ که به اتفاق همسرش ترجمه کرد، ”فیزیولوژی خواب“، ”دانشنامهً مصور“، ”ساخت و کار ذهن“، از جمله برگردانهای او در این دوره بود.
او پس از چندی همکاری با انتشارات فرهنگ معاصر را آغاز کرد و دست به کار فرهنگنویسی شد. ویراست اول فرهنگ یکجلدی انگلیسی ــ فارسی معاصر او جایزۀ اول کتاب سال را از آنِ خود کرد، با این حال از شرکت در مراسم و گرفتن جایزهای که به کتاب تعلق میگرفت امتناع کرد. یکی دیگر از آثار او و همکارانش ”فرهنگ فعلهای گروهی“ است.
او خود گفته بود که دوران کودکی دشواری داشته است. بیماری لاعلاج پدر و فقر بیحساب خانواده سبب شد که در دوازدهسالگی دست از تحصیل بکشد و برای کسب معاش در بازار اصفهان پادویی کند.
پس از چند سال کار در بازار، شاگرد یک مغازه خرازیفروشی در چهار باغ اصفهان شد. ضمن کار در این مغازه با شرکت در کلاسهای شبانه در هجدهسالگی، سیکل اول دبیرستان را به پایان برد و وارد کار معلمی شد.
او دیپلم ادبیاش را در تابستان ۱۳۳۶ گرفت، زمانی که بیستوسهساله بود و در سال ۱۳۳۹ به استخدام دانشسرای عالی درآمد و در سال ۱۳۴۰ به انگلستان اعزام شد.
دانشگاه لیدز او را به طور مشروط پذیرفت، چون لیسانس زبان انگلیسی را از دانشگاههای ایران قبول نداشتند. اما در لیدز درجه ممتاز آورد و فوق لیسانساش را همان جا گذراند. او دکتری خود در رشته زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی را در سال ۱۳۴۶ از دانشگاه تهران دریافت کرد.
دکتر باطنی بعد از شروع به کار در دانشگاه تهران همکاری با مطبوعات را با نگارش مقالههایی پیرامون مسایل اجتماعی و فرهنگی آغاز کرد. پس از انقلاب هم ابتدا با ماهنامه ”آدینه“ و سپس ”دنیای سخن“ همکاری کرد و مقالات تأثیرگذاری نیز در چند نشریه دیگر از او به چاپ رسید.
مثال بارز آن نقدی بود که در مجلهً آدینه بر کتاب ”غلط ننویسیم“ ابوالحسن نجفی با عنوان ”اجازه بدهید غلط بنویسیم“ نوشت. (با اندکی ویرایش)
© از: کانال و وبسایت بیبیسی فارسی (۱۴۰۰/۲/۲۲)
#⃣ #درگذشت #زبانشناس
محمدرضا باطنی، زبانشناس مشهور ایرانی و استاد سابق دانشگاه تهران، در سن ۸۷ سالگی درگذشته است.
”توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی“، ”مسائل زبانشناسی نوین“، ”نگاهی تازه به دستور زبان“، ”چهار گفتار درباره زبان“ برخی از آثار او در زبانشناسی است. وی در ترجمه نیز فعال بود.
دکتر باطنی در سال ۱۳۶۰ در ۴۷ سالگی تن به بازنشستگی اجباری از استادی دانشگاه تهران داد، در دورهای که اخراجهای گسترده بعد از انقلاب در جریان بود.
بعد از مدتی به ترجمه روی آورد. ”درآمدی بر فلسفه بوخینسکی“، ”انسان به روایت زیستشناسی“ که به اتفاق همسرش ترجمه کرد، ”فیزیولوژی خواب“، ”دانشنامهً مصور“، ”ساخت و کار ذهن“، از جمله برگردانهای او در این دوره بود.
او پس از چندی همکاری با انتشارات فرهنگ معاصر را آغاز کرد و دست به کار فرهنگنویسی شد. ویراست اول فرهنگ یکجلدی انگلیسی ــ فارسی معاصر او جایزۀ اول کتاب سال را از آنِ خود کرد، با این حال از شرکت در مراسم و گرفتن جایزهای که به کتاب تعلق میگرفت امتناع کرد. یکی دیگر از آثار او و همکارانش ”فرهنگ فعلهای گروهی“ است.
او خود گفته بود که دوران کودکی دشواری داشته است. بیماری لاعلاج پدر و فقر بیحساب خانواده سبب شد که در دوازدهسالگی دست از تحصیل بکشد و برای کسب معاش در بازار اصفهان پادویی کند.
پس از چند سال کار در بازار، شاگرد یک مغازه خرازیفروشی در چهار باغ اصفهان شد. ضمن کار در این مغازه با شرکت در کلاسهای شبانه در هجدهسالگی، سیکل اول دبیرستان را به پایان برد و وارد کار معلمی شد.
او دیپلم ادبیاش را در تابستان ۱۳۳۶ گرفت، زمانی که بیستوسهساله بود و در سال ۱۳۳۹ به استخدام دانشسرای عالی درآمد و در سال ۱۳۴۰ به انگلستان اعزام شد.
دانشگاه لیدز او را به طور مشروط پذیرفت، چون لیسانس زبان انگلیسی را از دانشگاههای ایران قبول نداشتند. اما در لیدز درجه ممتاز آورد و فوق لیسانساش را همان جا گذراند. او دکتری خود در رشته زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی را در سال ۱۳۴۶ از دانشگاه تهران دریافت کرد.
دکتر باطنی بعد از شروع به کار در دانشگاه تهران همکاری با مطبوعات را با نگارش مقالههایی پیرامون مسایل اجتماعی و فرهنگی آغاز کرد. پس از انقلاب هم ابتدا با ماهنامه ”آدینه“ و سپس ”دنیای سخن“ همکاری کرد و مقالات تأثیرگذاری نیز در چند نشریه دیگر از او به چاپ رسید.
مثال بارز آن نقدی بود که در مجلهً آدینه بر کتاب ”غلط ننویسیم“ ابوالحسن نجفی با عنوان ”اجازه بدهید غلط بنویسیم“ نوشت. (با اندکی ویرایش)
© از: کانال و وبسایت بیبیسی فارسی (۱۴۰۰/۲/۲۲)
#⃣ #درگذشت #زبانشناس
🍁 The social-psychological gap between East and West
▪️ What Linguistic Evidence illustrates
Richard Nisbett:
Some linguistic facts illustrate the social-psychological gap between East and West. In Chinese there is no word for “individualism.” The closest one can come is the word for “selfishness.” The Chinese character jên—benevolence— means two men. In Japanese, the word “I”—meaning the trans-situational, unconditional, generalized self with all its attributes, goals, abilities, and preferences—is not often used in conversation. Instead, Japanese has many words for “I,” depending on audience and context. When a Japanese woman gives an official speech, she customarily uses Watashi, which is the closest Japanese comes to the trans-situational “I.” When a man refers to himself in relation to his college chums he might say Boku or Ore. When a father talks to his child, he says Otosan (Dad). A young girl might refer to herself by her nickname when talking to a family member: “Tomo is going to school today.” The Japanese often call themselves Jibun, the etymology of which leads to a term meaning “my portion.”
In Korean, the sentence “Could you come to dinner?” requires different words for “you,” which is common in many languages, but also for “dinner,” depending on whether one was inviting a student or a professor. Such practices reflect not mere politeness or self-effacement, but rather the Eastern conviction that one is a different person when interacting with different people.
“Tell me about yourself” seems a straightforward enough question to ask of someone, but the kind of answer you get very much depends on what society you ask it in. North Americans will tell you about their personality traits (“friendly, hard-working”), role categories (“teacher,” “I work for a company that makes microchips”), and activities (“I go camping a lot”). Americans don’t condition their self-descriptions much on context. The Chinese, Japanese, and Korean self, on the other hand, very much depends on context (“I am serious at work”; “I am fun-loving with my friends”). (Nisbett, 2005: 51 – 53)
📝 Read the full Text here!
📚 Nisbett, E. Richard. (2005). The Geography of Thought: How Asians & Westerners Think Differently-- And Why. London: Nicholas Brealey Publishing.
📝 یادآوری: این کتاب را راحله گندمکار تحت عنوان ”جغرافیای اندیشه: چگونه آسیاییها و غربیها متفاوت از هم میاندیشند ... و چرا؟“ (۱۳۹۸؛ انتشارات علمی) ترجمه کرده است.
▪️ What Linguistic Evidence illustrates
Richard Nisbett:
Some linguistic facts illustrate the social-psychological gap between East and West. In Chinese there is no word for “individualism.” The closest one can come is the word for “selfishness.” The Chinese character jên—benevolence— means two men. In Japanese, the word “I”—meaning the trans-situational, unconditional, generalized self with all its attributes, goals, abilities, and preferences—is not often used in conversation. Instead, Japanese has many words for “I,” depending on audience and context. When a Japanese woman gives an official speech, she customarily uses Watashi, which is the closest Japanese comes to the trans-situational “I.” When a man refers to himself in relation to his college chums he might say Boku or Ore. When a father talks to his child, he says Otosan (Dad). A young girl might refer to herself by her nickname when talking to a family member: “Tomo is going to school today.” The Japanese often call themselves Jibun, the etymology of which leads to a term meaning “my portion.”
In Korean, the sentence “Could you come to dinner?” requires different words for “you,” which is common in many languages, but also for “dinner,” depending on whether one was inviting a student or a professor. Such practices reflect not mere politeness or self-effacement, but rather the Eastern conviction that one is a different person when interacting with different people.
“Tell me about yourself” seems a straightforward enough question to ask of someone, but the kind of answer you get very much depends on what society you ask it in. North Americans will tell you about their personality traits (“friendly, hard-working”), role categories (“teacher,” “I work for a company that makes microchips”), and activities (“I go camping a lot”). Americans don’t condition their self-descriptions much on context. The Chinese, Japanese, and Korean self, on the other hand, very much depends on context (“I am serious at work”; “I am fun-loving with my friends”). (Nisbett, 2005: 51 – 53)
📝 Read the full Text here!
📚 Nisbett, E. Richard. (2005). The Geography of Thought: How Asians & Westerners Think Differently-- And Why. London: Nicholas Brealey Publishing.
📝 یادآوری: این کتاب را راحله گندمکار تحت عنوان ”جغرافیای اندیشه: چگونه آسیاییها و غربیها متفاوت از هم میاندیشند ... و چرا؟“ (۱۳۹۸؛ انتشارات علمی) ترجمه کرده است.
Telegraph
The social-psychological gap between East and West
Richard Nisbett: Some linguistic facts illustrate the social-psychological gap between East and West. In Chinese there is no word for “individualism.” The closest one can come is the word for “selfishness.” The Chinese character jên—benevolence— means two…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁 سخنرانی دکتر محمدرضا باطنی
مجله بخارا در عصر شنبه ششم مهرماه ۱۳۹۲، شبی را به افتخار محمدرضا باطنی با حضور داریوش شایگان، مجدالدین کیوانی، رضا نیلیپور، یحیی مدرسی، داوود موسایی، عبدالرحمن نجلرحیم، سیروس علینژاد و زهرا احمدینیا در کانون زبان فارسی برگزار کرد. با هم سخنرانی دکتر محمدرضا باطنی را در آن شب میشنویم.
© از: کانال مجله بخارا | #زبانشناس
مجله بخارا در عصر شنبه ششم مهرماه ۱۳۹۲، شبی را به افتخار محمدرضا باطنی با حضور داریوش شایگان، مجدالدین کیوانی، رضا نیلیپور، یحیی مدرسی، داوود موسایی، عبدالرحمن نجلرحیم، سیروس علینژاد و زهرا احمدینیا در کانون زبان فارسی برگزار کرد. با هم سخنرانی دکتر محمدرضا باطنی را در آن شب میشنویم.
© از: کانال مجله بخارا | #زبانشناس
🍁 دستور پوتین برای بهبود آموزش زبان روسی در تاجیکستان
به گزارش رادیو تاجیکی صدای خراسان به نقل از خبرگزاری روسی ریونووستی، ولادیمیر پوتین در نشست هیأت دولت روسیه گفته است که این موضوع در دیدار اخیر وی با امامعلی رحمان رییسجمهوری تاجیکستان نیز بررسی شده است.
وی سطح فعلی آموزش زبان روسی در تاجیکستان را نامناسب خوانده و چارهاندیشی برای بهبود کیفیت این آموزشها را خواستار شده است.
پوتین اضافه کرد: بدون کمک روسیه ارتقای جایگاه زبان روسی در تاجیکستان مشکل است و باید در این زمینه به مدارس روسیزبان این کشور کمک شود.
به دلیل سفر تعداد زیادی از کارگران مهاجر تاجیک به روسیه و افزایش داوطلبان ورود به دانشگاههای این کشور تقاضا برای آموزش زبان روسی در تاجیکستان رو به افزایش است.
بر این اساس ساخت ۵ مدرسه جدید آموزش زبان روسی با سرمایهگذاری مسکو در شهرهای باختر، خجند، دوشنبه، تورسونزاده و کولاب تاجیکستان در سه سال آینده برنامهریزی شده است.
در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ نزدیک به ۸۰ نفر از معلمان رشتههای ریاضی، فیزیک، زیستشناسی و شیمی از مناطق مختلف روسیه به تاجیکستان اعزام شدند.
همچنین ۱۰۰ هزار جلد کتاب درسی از روسیه به تاجیکستان ارسال شده است.
© از: پارستودِی (۱۴۰۰/۲/۲۴)
#⃣ #زبان_و_سلطه #زبان_روسی #تاجیکستان
به گزارش رادیو تاجیکی صدای خراسان به نقل از خبرگزاری روسی ریونووستی، ولادیمیر پوتین در نشست هیأت دولت روسیه گفته است که این موضوع در دیدار اخیر وی با امامعلی رحمان رییسجمهوری تاجیکستان نیز بررسی شده است.
وی سطح فعلی آموزش زبان روسی در تاجیکستان را نامناسب خوانده و چارهاندیشی برای بهبود کیفیت این آموزشها را خواستار شده است.
پوتین اضافه کرد: بدون کمک روسیه ارتقای جایگاه زبان روسی در تاجیکستان مشکل است و باید در این زمینه به مدارس روسیزبان این کشور کمک شود.
به دلیل سفر تعداد زیادی از کارگران مهاجر تاجیک به روسیه و افزایش داوطلبان ورود به دانشگاههای این کشور تقاضا برای آموزش زبان روسی در تاجیکستان رو به افزایش است.
بر این اساس ساخت ۵ مدرسه جدید آموزش زبان روسی با سرمایهگذاری مسکو در شهرهای باختر، خجند، دوشنبه، تورسونزاده و کولاب تاجیکستان در سه سال آینده برنامهریزی شده است.
در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ نزدیک به ۸۰ نفر از معلمان رشتههای ریاضی، فیزیک، زیستشناسی و شیمی از مناطق مختلف روسیه به تاجیکستان اعزام شدند.
همچنین ۱۰۰ هزار جلد کتاب درسی از روسیه به تاجیکستان ارسال شده است.
© از: پارستودِی (۱۴۰۰/۲/۲۴)
#⃣ #زبان_و_سلطه #زبان_روسی #تاجیکستان
🍁 کجشنوایی | Mondegreen | slips of the ear
Slips of the Ear
One other type of slip may provide some clues to how the brain tries to make sense of the auditory signal it receives. These have been called slips of the ear and can result, for example, in our hearing great ape and wondering why someone should be looking for one in his office. (The speaker actually said “gray tape.”) During a conversation about dogs, one five-year-old announced My uncle has a pimple, which turned out to be her misheard version of a “pit bull.” A similar type of misunderstanding seems to be behind a child’s report that in Sunday school, everyone was singing about a bear called “Gladly” who was cross-eyed. The source of this slip turned out to be a line from a religious song that went Gladly the cross I’d bear. [...] Some of these humorous examples of slips may give us a clue to the normal workings of the human brain as it copes with language. (Yule, 2020: 189)
Mondegreen
A mondegreen /ˈmɒndɪɡriːn/ is a mishearing or misinterpretation of a phrase in a way that gives it a new meaning. Mondegreens are most often created by a person listening to a poem or a song; the listener, being unable to clearly hear a lyric, substitutes words that sound similar and make some kind of sense. American writer Sylvia Wright coined the term in 1954, writing that as a girl, when her mother read to her from Percy's Reliques, she had misheard the lyric “layd him on the green” in the fourth line of the Scottish ballad “The Bonny Earl of Murray” as “Lady Mondegreen”. “Mondegreen” was included in the 2000 edition of the Random House Webster's College Dictionary, and in the Oxford English Dictionary in 2002. Merriam-Webster's Collegiate Dictionary added the word in 2008. (Wikipedia)
References:
📚 Yule, George. (2020). The Study of Language. 7th edition. UK: Cambridge.
🌐 Wikipedia (accessed Apr. 1, 2021)
📝 یادآوری: صفحه اینستاگرامی کجشنوایان نیز کجشنوایی در موسیقی را بررسی و معرفی میکند.
Slips of the Ear
One other type of slip may provide some clues to how the brain tries to make sense of the auditory signal it receives. These have been called slips of the ear and can result, for example, in our hearing great ape and wondering why someone should be looking for one in his office. (The speaker actually said “gray tape.”) During a conversation about dogs, one five-year-old announced My uncle has a pimple, which turned out to be her misheard version of a “pit bull.” A similar type of misunderstanding seems to be behind a child’s report that in Sunday school, everyone was singing about a bear called “Gladly” who was cross-eyed. The source of this slip turned out to be a line from a religious song that went Gladly the cross I’d bear. [...] Some of these humorous examples of slips may give us a clue to the normal workings of the human brain as it copes with language. (Yule, 2020: 189)
Mondegreen
A mondegreen /ˈmɒndɪɡriːn/ is a mishearing or misinterpretation of a phrase in a way that gives it a new meaning. Mondegreens are most often created by a person listening to a poem or a song; the listener, being unable to clearly hear a lyric, substitutes words that sound similar and make some kind of sense. American writer Sylvia Wright coined the term in 1954, writing that as a girl, when her mother read to her from Percy's Reliques, she had misheard the lyric “layd him on the green” in the fourth line of the Scottish ballad “The Bonny Earl of Murray” as “Lady Mondegreen”. “Mondegreen” was included in the 2000 edition of the Random House Webster's College Dictionary, and in the Oxford English Dictionary in 2002. Merriam-Webster's Collegiate Dictionary added the word in 2008. (Wikipedia)
References:
📚 Yule, George. (2020). The Study of Language. 7th edition. UK: Cambridge.
🌐 Wikipedia (accessed Apr. 1, 2021)
📝 یادآوری: صفحه اینستاگرامی کجشنوایان نیز کجشنوایی در موسیقی را بررسی و معرفی میکند.
🍁 فارسیزبانان یا فارسیدانان؟
✍🏻 مصطفی ملکیان:
در سخنرانیها، گفتوگوها و مصاحبههایی که از طریق شبکه جهانی اینترنت پخش میشوند، چون احتمال میدادم که مخاطبانم، غیر از ایرانیان، عزیزان افغان، تاجیک و فارسیزبانان دیگر نیز باشند، از تعبیر ”فارسیزبانان“، به جای ”ایرانیان“ استفاده میکردم.
اکنون بعضی از عزیزان، بر من، ایراد گرفتهاند که تعبیر ”فارسیزبانان“ شامل حال اقوام ایرانیای که زبان مادریشان فارسی نیست، مانند کردها، عربها، آذریها، ارمنیان، آشوریان، ترکها، ترکمنها، و بسیاری دیگر، نمیشود و، بنابراین، این تعبیر اینان را از شمول مخاطبان خارج میکند و جفایی در حقشان روا میدارد. در عین حال که من هرگز قصد چنین جفا و تبعیضی نداشتهام، ایراد مذکور را بر خود وارد میدانم و، از این پس، از تعبیر ”فارسیدانان“ استفاده خواهم کرد و، در همین جا، از همه اقوام ایرانی به جهت قصور ناشی از جهلِ خود پوزش میخواهم.
من نه فقط به همه اقوام ایرانی بل به همه اقوام ساکن کره زمین عشق میورزم و، در سرتاسر زندگیام، حتی لحظهای به هیچ گونه تبعیض نژادی، ملی، قومی، و دینی و مذهبی و اساساً به هیچ تبعیضی قائل نبودهام.
یکی از شواهدم دفاعهایی است که از آموزش زبان مادریِ همه اقوام ایرانی کردهام.
©️از: کانال مصطفی ملکیان (۱۴۰۰/۲/۲۰)
📝 نقد محمدرضا تُرکی بر یادداشت ملکیان:
”جسارتاً خدمت این استاد گرامی عرض میکنیم:
الف) «فارسیزبان» دشنام نیست که به خاطر اطلاق آن به اقوام ایرانی و غیرایرانی عذرخواهی لازم باشد؛
ب) این عذرخواهی شاید توهین به کسانی باشد که خود را فارسیزبان میدانند و بر هر توهینی عذری واجب؛
ج) جناب ملکیان باید به عنوان فیلسوف بدانند که «فارسیدان» تعبیر جامع و مانعی به جای «فارسیزبان» و «ایرانی» نیست، زیرا بسیاری از غیرایرانیان، مثل آشنایان فرنگی با زبان فارسی، فارسیداناند و بسیاری از ایرانیان، از جمله نسل دوم و سوم ایرانیان خارج از کشور، فارسیدان نیستند؛
د) فارسی زبان مشترک و بخشی از فرهنگ و میراث همۀ اقوام ایرانی و برخی کشورهای مجاور و انسانهای بسیاری است که در جغرافیای وسیعی با عنوان «ایران بزرگ» و «ایران فرهنگی» زندگی کردهاند. این زبان یک «زبان میانجی» و «واسطه» است که مردمی که زبانهای مادری گوناگونی دارند در روابط علمی و سیاسی و حقوقی و ادبی خود از آن، به عنوان «زبان رسمی» استفاده میکنند؛ بنابراین هیچ «جفا» و «تبعیضی» هم از این تعبیر استنباط نمیشود؛
ه) ما اساساً قومی به نام «قوم فارس» نداریم. فارسی زبان است، نه قومیّت؛
و) فارسیزبانبودن، ضرورتاً به این معنی نیست که این زبان زبان مادری یک شخص است. کسانی که قرنهاست از این زبان، به عنوان زبان میانجی و رسمی و مشترک بینالأقوامی استفاده میکنند هم فارسیزباناند و به اندازۀ بقیّۀ کاربران این زبان در آن حق دارند و خدمات بسیاری از آنان به این زبان، اگر از کسانی که زبان مادریشان فارسی است، بیشتر نباشد، کمتر نیست.
ز) این استاد محترم باید متوجّه باشند که وارد دامچالۀ تفرقههای قومیّتی و زبانی نشوند و ناخواسته به وحدت ایرانیان لطمه نزنند.“ (از اینستاگرام محمدرضا تُرکی)
📝 نقد حسن انصاری بر یادداشت ملکیان را میتوانید در اینجا و نقد حسین رضایی (دانشجوی زبانشناسی) بر نقد محمدرضا ترکی را نیز میتوانید در اینجا بخوانید.
#️⃣ #زبان_فارسی #زبان_مادری #زبان_ترکی #زبان_کردی #زبان_و_هویت
✍🏻 مصطفی ملکیان:
در سخنرانیها، گفتوگوها و مصاحبههایی که از طریق شبکه جهانی اینترنت پخش میشوند، چون احتمال میدادم که مخاطبانم، غیر از ایرانیان، عزیزان افغان، تاجیک و فارسیزبانان دیگر نیز باشند، از تعبیر ”فارسیزبانان“، به جای ”ایرانیان“ استفاده میکردم.
اکنون بعضی از عزیزان، بر من، ایراد گرفتهاند که تعبیر ”فارسیزبانان“ شامل حال اقوام ایرانیای که زبان مادریشان فارسی نیست، مانند کردها، عربها، آذریها، ارمنیان، آشوریان، ترکها، ترکمنها، و بسیاری دیگر، نمیشود و، بنابراین، این تعبیر اینان را از شمول مخاطبان خارج میکند و جفایی در حقشان روا میدارد. در عین حال که من هرگز قصد چنین جفا و تبعیضی نداشتهام، ایراد مذکور را بر خود وارد میدانم و، از این پس، از تعبیر ”فارسیدانان“ استفاده خواهم کرد و، در همین جا، از همه اقوام ایرانی به جهت قصور ناشی از جهلِ خود پوزش میخواهم.
من نه فقط به همه اقوام ایرانی بل به همه اقوام ساکن کره زمین عشق میورزم و، در سرتاسر زندگیام، حتی لحظهای به هیچ گونه تبعیض نژادی، ملی، قومی، و دینی و مذهبی و اساساً به هیچ تبعیضی قائل نبودهام.
یکی از شواهدم دفاعهایی است که از آموزش زبان مادریِ همه اقوام ایرانی کردهام.
©️از: کانال مصطفی ملکیان (۱۴۰۰/۲/۲۰)
📝 نقد محمدرضا تُرکی بر یادداشت ملکیان:
”جسارتاً خدمت این استاد گرامی عرض میکنیم:
الف) «فارسیزبان» دشنام نیست که به خاطر اطلاق آن به اقوام ایرانی و غیرایرانی عذرخواهی لازم باشد؛
ب) این عذرخواهی شاید توهین به کسانی باشد که خود را فارسیزبان میدانند و بر هر توهینی عذری واجب؛
ج) جناب ملکیان باید به عنوان فیلسوف بدانند که «فارسیدان» تعبیر جامع و مانعی به جای «فارسیزبان» و «ایرانی» نیست، زیرا بسیاری از غیرایرانیان، مثل آشنایان فرنگی با زبان فارسی، فارسیداناند و بسیاری از ایرانیان، از جمله نسل دوم و سوم ایرانیان خارج از کشور، فارسیدان نیستند؛
د) فارسی زبان مشترک و بخشی از فرهنگ و میراث همۀ اقوام ایرانی و برخی کشورهای مجاور و انسانهای بسیاری است که در جغرافیای وسیعی با عنوان «ایران بزرگ» و «ایران فرهنگی» زندگی کردهاند. این زبان یک «زبان میانجی» و «واسطه» است که مردمی که زبانهای مادری گوناگونی دارند در روابط علمی و سیاسی و حقوقی و ادبی خود از آن، به عنوان «زبان رسمی» استفاده میکنند؛ بنابراین هیچ «جفا» و «تبعیضی» هم از این تعبیر استنباط نمیشود؛
ه) ما اساساً قومی به نام «قوم فارس» نداریم. فارسی زبان است، نه قومیّت؛
و) فارسیزبانبودن، ضرورتاً به این معنی نیست که این زبان زبان مادری یک شخص است. کسانی که قرنهاست از این زبان، به عنوان زبان میانجی و رسمی و مشترک بینالأقوامی استفاده میکنند هم فارسیزباناند و به اندازۀ بقیّۀ کاربران این زبان در آن حق دارند و خدمات بسیاری از آنان به این زبان، اگر از کسانی که زبان مادریشان فارسی است، بیشتر نباشد، کمتر نیست.
ز) این استاد محترم باید متوجّه باشند که وارد دامچالۀ تفرقههای قومیّتی و زبانی نشوند و ناخواسته به وحدت ایرانیان لطمه نزنند.“ (از اینستاگرام محمدرضا تُرکی)
📝 نقد حسن انصاری بر یادداشت ملکیان را میتوانید در اینجا و نقد حسین رضایی (دانشجوی زبانشناسی) بر نقد محمدرضا ترکی را نیز میتوانید در اینجا بخوانید.
#️⃣ #زبان_فارسی #زبان_مادری #زبان_ترکی #زبان_کردی #زبان_و_هویت
🦻 تصویب زبان اشاره ایتالیایی به عنوان یکی از زبانهای رسمی ایتالیا
روز چهارشنبه، ۱۹ مه، مجلس نمایندگان کشور ایتالیا زبان اشارۀ ایتالیایی (LIS) را قانوناً به رسمیت شناخت. به این ترتیب، زبان اشارۀ ایتالیایی به عنوان زبان اصلی ناشنوایان این کشور رسمیت مییابد.
روند به رسمیت شناختن زبانهای اشاره از چهل سال پیش و با کشور سوئد آغاز شد که در سال ۱۹۸۱ زبان اشارۀ سوئدی را در فهرست زبانهای رسمی این کشور وارد کرد. از آن زمان تاکنون ۶۲ کشور جهان یک یا بیش از یک زبان اشاره در کشور خود را به رسمیت شناختهاند.
به رسمیت شناختن زبان اشاره از سوی نهادها و مقامات رسمی کشور در هر منطقه از جهان معانی و نتایج عملی متفاوتی را در پی دارد که باید به بهبود زندگی ناشنوایان در یک کشور منتج شود. منظور از به رسمیت شناختن، نه فقط در معنای نمادین آن، بلکه حمایت از این زبانها در نهادهای خدماتی و آموزشی کشور است. به طور مثال، در بسیاری کشورها پس از به رسمیت شناخته شدن زبان اشاره، نظام قضایی کشور ملزم به استخدام مترجمان زبان اشاره برای مراجعان ناشنوا به ادارات و دادگاهها میشود. همچنین نظام آموزشی کشور ملزم میشود این زبان را به عنوان یک زبان کامل، هم در آموزش به کار بگیرد و هم به عنوان زبان دوم به گروهی که متقاضی یادگیری یک زبان دوم هستند آموزش دهد و برای رسیدن به این منظور نظام اصولی تربیت معلم و استاد در نظر بگیرد.
در ایران نیز ناشنوایان در سالهای اخیر تلاشهای خود را برای به رسمیت شناختن زبان اشارۀ ایرانی از طریق رایزنی با نمایندگان مجلس و با سازمانها و نهادهای مختلف کشور آغاز کردهاند. تاکنون زبان اشارۀ ایرانی حتی در سازمانهای ارائۀ خدمات به ناشنوایان رسمیت قانونی نداشته و مترجم زبان اشاره حتی در سازمانهایی مثل بهزیستی برای خدماترسانی به ناشنوایان در دسترس نیست. در مدارس ناشنوایان نیز معلمان با زبان اشارۀ ایرانی آشنایی ندارند و این امر مشکلات آموزشی زیادی را برای دانشآموزان ناشنوا ایجاد کرده است. به رسمیتشناخته شدن زبان اشارۀ ایرانی میتواند قدم مهمی در راستای اقدامات عملی و جدی برای بهبود وضعیت ارتباطی و آموزشی ناشنوایان ایرانی باشد. (با اندکی ویرایش به نقل از میدان)
(منبع خبر: اینستاگرام فدراسیون ناشنوایان اروپا)
© از: میدان (۱۴۰۰/۳/۱)
#⃣ #زبان_اشاره #ناشنوایان #ایتالیا
روز چهارشنبه، ۱۹ مه، مجلس نمایندگان کشور ایتالیا زبان اشارۀ ایتالیایی (LIS) را قانوناً به رسمیت شناخت. به این ترتیب، زبان اشارۀ ایتالیایی به عنوان زبان اصلی ناشنوایان این کشور رسمیت مییابد.
روند به رسمیت شناختن زبانهای اشاره از چهل سال پیش و با کشور سوئد آغاز شد که در سال ۱۹۸۱ زبان اشارۀ سوئدی را در فهرست زبانهای رسمی این کشور وارد کرد. از آن زمان تاکنون ۶۲ کشور جهان یک یا بیش از یک زبان اشاره در کشور خود را به رسمیت شناختهاند.
به رسمیت شناختن زبان اشاره از سوی نهادها و مقامات رسمی کشور در هر منطقه از جهان معانی و نتایج عملی متفاوتی را در پی دارد که باید به بهبود زندگی ناشنوایان در یک کشور منتج شود. منظور از به رسمیت شناختن، نه فقط در معنای نمادین آن، بلکه حمایت از این زبانها در نهادهای خدماتی و آموزشی کشور است. به طور مثال، در بسیاری کشورها پس از به رسمیت شناخته شدن زبان اشاره، نظام قضایی کشور ملزم به استخدام مترجمان زبان اشاره برای مراجعان ناشنوا به ادارات و دادگاهها میشود. همچنین نظام آموزشی کشور ملزم میشود این زبان را به عنوان یک زبان کامل، هم در آموزش به کار بگیرد و هم به عنوان زبان دوم به گروهی که متقاضی یادگیری یک زبان دوم هستند آموزش دهد و برای رسیدن به این منظور نظام اصولی تربیت معلم و استاد در نظر بگیرد.
در ایران نیز ناشنوایان در سالهای اخیر تلاشهای خود را برای به رسمیت شناختن زبان اشارۀ ایرانی از طریق رایزنی با نمایندگان مجلس و با سازمانها و نهادهای مختلف کشور آغاز کردهاند. تاکنون زبان اشارۀ ایرانی حتی در سازمانهای ارائۀ خدمات به ناشنوایان رسمیت قانونی نداشته و مترجم زبان اشاره حتی در سازمانهایی مثل بهزیستی برای خدماترسانی به ناشنوایان در دسترس نیست. در مدارس ناشنوایان نیز معلمان با زبان اشارۀ ایرانی آشنایی ندارند و این امر مشکلات آموزشی زیادی را برای دانشآموزان ناشنوا ایجاد کرده است. به رسمیتشناخته شدن زبان اشارۀ ایرانی میتواند قدم مهمی در راستای اقدامات عملی و جدی برای بهبود وضعیت ارتباطی و آموزشی ناشنوایان ایرانی باشد. (با اندکی ویرایش به نقل از میدان)
(منبع خبر: اینستاگرام فدراسیون ناشنوایان اروپا)
© از: میدان (۱۴۰۰/۳/۱)
#⃣ #زبان_اشاره #ناشنوایان #ایتالیا
میدان
تصویب زبان اشاره ایتالیایی به عنوان یکی از زبانهای رسمی ایتالیا
روز چهارشنبه، 19 مه، مجلس نمایندگان کشور ایتالیا به رسمیت شناختن قانونی زبان اشارۀ ایتالیایی (LIS) رأی داد. به این ترتیب زبان اشارۀ ایتالیایی به عنوان زبان اصلی ناشنوایان این کشور رسمیت مییابد.
روند به رسمیت شناختن زبانهای اشاره از چهل سال پیش و با…
روند به رسمیت شناختن زبانهای اشاره از چهل سال پیش و با…
📚 فعل مرکّب در زبان فارسی (۱۴۰۰)
✍🏻 مؤلف: یوری آرونوویچ روبینچیک | مترجم: محسن شجاعی (با یادداشتهای علیاشرف صادقی)
©️ انتشارات کتاب بهار | فهرست و مقدمه #کتاب
✍🏻 مؤلف: یوری آرونوویچ روبینچیک | مترجم: محسن شجاعی (با یادداشتهای علیاشرف صادقی)
©️ انتشارات کتاب بهار | فهرست و مقدمه #کتاب
فعل مرکب در زبان فارسی.pdf
703.3 KB
📚 فعل مرکّب در زبان فارسی (۱۴۰۰)
✍🏻 مؤلف: یوری آرونوویچ روبینچیک | مترجم: محسن شجاعی (با یادداشتهای علیاشرف صادقی) [فهرست و مقدمه #کتاب]
©️ انتشارات کتاب بهار | #⃣ #زبان_فارسی
✍🏻 مؤلف: یوری آرونوویچ روبینچیک | مترجم: محسن شجاعی (با یادداشتهای علیاشرف صادقی) [فهرست و مقدمه #کتاب]
©️ انتشارات کتاب بهار | #⃣ #زبان_فارسی
✌️ آیا وینستون چرچیل مبتکر نشان «V» نماد پیروزی است؟
جستوجوهای ما نشان میدهد دستکم دو سال پیشتر نیز این شایعه در مقیاس وسیع در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها و خبرگزاریهای رسمی نیر منتشر شده است. از جمله، سایت جامجم در تاریخ ۶ خرداد ۹۶، مطلب کوتاهی را با عنوان «علامت V ابتکار چه کسی بود؟» منتشر کرده که در رسانههای تسنیم و اقتصاد آنلاین هم بازنشر شدهاند.
نشان «V» چیست و به چه معناست؟
نشان «V» اولین حرف از کلمه Victory به معنای پیروزی است. با توجه به معنای کلمه پیروزی، بالا بردن دو انگشت به سمت بالا در حالتی که پشت دست به سمت صورت باشد، علامتی پیروزمندانه است. در رویدادهای تاریخی بسیاری اعم از سیاسی، اجتماعی، هنری و یا ورزشی ممکن است این نماد را دیده باشید.
آیا چرچیل ابداعکننده نشان علامت «V» بوده است؟
خیر. میتوان از چرچیل به عنوان یکی از شاخصترین چهرهها در زمان جنگ جهانی دوم نام برد که با استفاده از این نشان در راه شناخت و فراگیر شدناش تاثیرگذار بوده است، اما او اولین کسی نبوده که با دستان خود این علامت را نشان داده یا دیگران را دعوت به این کار کرده است. تاریخچه پیدایش این نشان به هشت ماه پیش از روزی برمیگردد که وینستون چرچیل برای اولین بار در فضای عمومی از آن استفاده کرد.
علامت V اولین بار کجا به عنوان نماد پیروزی استفاده شد؟
همه چیز از یک برنامه رادیویی در ژانویه ۱۹۴۱ شروع شد، یعنی چهار سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم. ویکتور دولاولی، سیاستمدار لیبرالی که در آن زمان عضو پارلمان بلژیک بود، برای رادیو بلژیک و رادیو بیبیسی کار گویندگی خبر را انجام میداد. در برنامه رادیویی ۱۴ ژانویه ۱۹۴۱ که از رادیو بیبیسی پخش میشد او از همه بلژیکیها خواست که به صورت متحد نشان «V» را برای تظاهرات در پیشرو، استفاده کنند.
واکنشهای اولیه نسبت به گسترش استفاده از نماد پیروزی چگونه بود؟
پیشنهاد ویکتور دولاولی با استقبال روبهرو شد و نشان «V» که نمادی از پیروزی و آزادی بود، به صورت نقاشی دیواری در خیابانهای بلژیک نقش بست و پس از آن به باقی شهرها و خیابانهای اروپا راه پیدا کرد.
ماجرای پرحاشیه استفاده چرچیل از علامت V چیست؟
در ماه اوت ۱۹۴۱ وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا نشان پیروزی را با بالا بردن دو انگشت خود البته به اشتباه در انظار عمومی نشان داد.
در انگلستان، نیوزیلند، استرالیا، آفریقای جنوبی، هند و پاکستان اگر دو انگشت خود را بالا بگیرید در حالتی که پشت دستتان به سمت کسی باشد، معنای توهینآمیزی دارد.
©️ از: وبسایت فکتنامه (۱۴۰۰/۲/۲۰)
#️⃣ #زبان_بدن #رسانه #اطلاعات_غلط
جستوجوهای ما نشان میدهد دستکم دو سال پیشتر نیز این شایعه در مقیاس وسیع در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها و خبرگزاریهای رسمی نیر منتشر شده است. از جمله، سایت جامجم در تاریخ ۶ خرداد ۹۶، مطلب کوتاهی را با عنوان «علامت V ابتکار چه کسی بود؟» منتشر کرده که در رسانههای تسنیم و اقتصاد آنلاین هم بازنشر شدهاند.
نشان «V» چیست و به چه معناست؟
نشان «V» اولین حرف از کلمه Victory به معنای پیروزی است. با توجه به معنای کلمه پیروزی، بالا بردن دو انگشت به سمت بالا در حالتی که پشت دست به سمت صورت باشد، علامتی پیروزمندانه است. در رویدادهای تاریخی بسیاری اعم از سیاسی، اجتماعی، هنری و یا ورزشی ممکن است این نماد را دیده باشید.
آیا چرچیل ابداعکننده نشان علامت «V» بوده است؟
خیر. میتوان از چرچیل به عنوان یکی از شاخصترین چهرهها در زمان جنگ جهانی دوم نام برد که با استفاده از این نشان در راه شناخت و فراگیر شدناش تاثیرگذار بوده است، اما او اولین کسی نبوده که با دستان خود این علامت را نشان داده یا دیگران را دعوت به این کار کرده است. تاریخچه پیدایش این نشان به هشت ماه پیش از روزی برمیگردد که وینستون چرچیل برای اولین بار در فضای عمومی از آن استفاده کرد.
علامت V اولین بار کجا به عنوان نماد پیروزی استفاده شد؟
همه چیز از یک برنامه رادیویی در ژانویه ۱۹۴۱ شروع شد، یعنی چهار سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم. ویکتور دولاولی، سیاستمدار لیبرالی که در آن زمان عضو پارلمان بلژیک بود، برای رادیو بلژیک و رادیو بیبیسی کار گویندگی خبر را انجام میداد. در برنامه رادیویی ۱۴ ژانویه ۱۹۴۱ که از رادیو بیبیسی پخش میشد او از همه بلژیکیها خواست که به صورت متحد نشان «V» را برای تظاهرات در پیشرو، استفاده کنند.
واکنشهای اولیه نسبت به گسترش استفاده از نماد پیروزی چگونه بود؟
پیشنهاد ویکتور دولاولی با استقبال روبهرو شد و نشان «V» که نمادی از پیروزی و آزادی بود، به صورت نقاشی دیواری در خیابانهای بلژیک نقش بست و پس از آن به باقی شهرها و خیابانهای اروپا راه پیدا کرد.
ماجرای پرحاشیه استفاده چرچیل از علامت V چیست؟
در ماه اوت ۱۹۴۱ وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا نشان پیروزی را با بالا بردن دو انگشت خود البته به اشتباه در انظار عمومی نشان داد.
در انگلستان، نیوزیلند، استرالیا، آفریقای جنوبی، هند و پاکستان اگر دو انگشت خود را بالا بگیرید در حالتی که پشت دستتان به سمت کسی باشد، معنای توهینآمیزی دارد.
©️ از: وبسایت فکتنامه (۱۴۰۰/۲/۲۰)
#️⃣ #زبان_بدن #رسانه #اطلاعات_غلط
🍁 تصویب عنوان ”دانشکدگان“ برای پردیسهای غیرخودگردان دانشگاه تهران
سومین دستور جلسه شورای دانشگاه تهران، تصمیمگیری در خصوص عنوان پردیسهای غیرخودگردان بود که گزارش آن از سوی دکتر نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه، ارائه شد.
بر اساس اظهارات ریاست دانشگاه، پس از بررسیهای صورت گرفته و نیز هماهنگی لازم با کارشناسان و استادان ادبیات فارسی و رعایت ملاحظات زبان فارسی، از بین دو مفهوم ”دانشکدان” و ”دانشکدگان“، عنوان ”دانشکدگان“ برای پردیسهای غیرخودگردان دانشگاه انتخاب شده است.
© از: کانال و پایگاه خبری دانشگاه تهران (۱۴۰۰/۳/۸)
سومین دستور جلسه شورای دانشگاه تهران، تصمیمگیری در خصوص عنوان پردیسهای غیرخودگردان بود که گزارش آن از سوی دکتر نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه، ارائه شد.
بر اساس اظهارات ریاست دانشگاه، پس از بررسیهای صورت گرفته و نیز هماهنگی لازم با کارشناسان و استادان ادبیات فارسی و رعایت ملاحظات زبان فارسی، از بین دو مفهوم ”دانشکدان” و ”دانشکدگان“، عنوان ”دانشکدگان“ برای پردیسهای غیرخودگردان دانشگاه انتخاب شده است.
© از: کانال و پایگاه خبری دانشگاه تهران (۱۴۰۰/۳/۸)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁 حمله به زبان فارسی از گستره شرقی
زبان فارسی به مرور در حال افول است، افولی که حالا در حال سرعت گرفتن است. از گستره وسیع زبان فارسی در قرون گذشته حالا تنها سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان بیشترین جمعیت فارسیزبان را دارند. تاجیکستان با سلطه روسیه به مرور رسمالخط خود را از دست داد و حالا تنها فارسی در گفتار استفاده میشود. اما در افغانستان روند حذف زبان فارسی به شکل دیگری در جریان است، از برخی فعالیتهای غیرمستقیم چون جدا دانستن ”دری“ از ”فارسی“ تا تغییر نام شهرها و برخی مراکز دولتی مهم به نامهای پشتو توسط حکومتی که بیشترین کارکنان آن پشتوزبان هستند. به همین ترتیب است که اکثریت فارسیزبان این کشور در صورتی که اقدامی جدی صورت نگیرد به حاشیه خواهد رفت. (روزنامه فراز؛ ۹۹/۶/۲۹)
#⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی #زبان_و_سیاست
زبان فارسی به مرور در حال افول است، افولی که حالا در حال سرعت گرفتن است. از گستره وسیع زبان فارسی در قرون گذشته حالا تنها سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان بیشترین جمعیت فارسیزبان را دارند. تاجیکستان با سلطه روسیه به مرور رسمالخط خود را از دست داد و حالا تنها فارسی در گفتار استفاده میشود. اما در افغانستان روند حذف زبان فارسی به شکل دیگری در جریان است، از برخی فعالیتهای غیرمستقیم چون جدا دانستن ”دری“ از ”فارسی“ تا تغییر نام شهرها و برخی مراکز دولتی مهم به نامهای پشتو توسط حکومتی که بیشترین کارکنان آن پشتوزبان هستند. به همین ترتیب است که اکثریت فارسیزبان این کشور در صورتی که اقدامی جدی صورت نگیرد به حاشیه خواهد رفت. (روزنامه فراز؛ ۹۹/۶/۲۹)
#⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی #زبان_و_سیاست
🍁 ”کودن“ دلربا
با یک ”کودن“ آشنا شوید؛ نام دقیقترش ”کودن پاآبی“ است. این نام را فرنگیها به این پرنده دادهاند. در زبان انگلیسی به این پرندگان زیبا میگویند ”بوبی.“ (booby) ”بوبی“ از ”بوبو“ در زبان اسپانیایی گرفته شده که بهمعنی همان ”بَبو“ یا ”کودن“ در زبان فارسی است.
مجله نشنال جیوگرافیک مینویسد که استعمارگران اروپایی پس از دیدن ظاهر ”دستوپاچلفتی“ این پرنده در قاره آمریکا، بر او نام ”کودن” گذاشتند.
حالا چرا ”کودن“؟ علاوهبر ظاهر و نحوه راه رفتن، یک دلیل دیگر که برای این نامگذاری عجیب مطرح شده زود به دام افتادن این پرنده است؛ زیرا به راحتی بر روی قایق ماهیگیران مینشیند و زود به دام میافتد.
این پرندگان دریایی، که با شیرجه زدن داخل آب، ماهی شکار میکنند، یک خاصیت جالبتوجه دیگر هم دارند؛ آنها به پاهای خود بسیار افتخار میکنند. در جریان عملیات جفتیابی، کودن نر با نمایش پاهایش برای کودن ماده دلبری میکند. نرها با برداشتن گامهای بلند، توجه جنس ماده را به سوی پاهای خود جلب میکنند. (از: اینستاگرام بیبیسی فارسی؛ ۱۴۰۰/۳/۱۰)
با یک ”کودن“ آشنا شوید؛ نام دقیقترش ”کودن پاآبی“ است. این نام را فرنگیها به این پرنده دادهاند. در زبان انگلیسی به این پرندگان زیبا میگویند ”بوبی.“ (booby) ”بوبی“ از ”بوبو“ در زبان اسپانیایی گرفته شده که بهمعنی همان ”بَبو“ یا ”کودن“ در زبان فارسی است.
مجله نشنال جیوگرافیک مینویسد که استعمارگران اروپایی پس از دیدن ظاهر ”دستوپاچلفتی“ این پرنده در قاره آمریکا، بر او نام ”کودن” گذاشتند.
حالا چرا ”کودن“؟ علاوهبر ظاهر و نحوه راه رفتن، یک دلیل دیگر که برای این نامگذاری عجیب مطرح شده زود به دام افتادن این پرنده است؛ زیرا به راحتی بر روی قایق ماهیگیران مینشیند و زود به دام میافتد.
این پرندگان دریایی، که با شیرجه زدن داخل آب، ماهی شکار میکنند، یک خاصیت جالبتوجه دیگر هم دارند؛ آنها به پاهای خود بسیار افتخار میکنند. در جریان عملیات جفتیابی، کودن نر با نمایش پاهایش برای کودن ماده دلبری میکند. نرها با برداشتن گامهای بلند، توجه جنس ماده را به سوی پاهای خود جلب میکنند. (از: اینستاگرام بیبیسی فارسی؛ ۱۴۰۰/۳/۱۰)
🍁 چرا استفاده از اصطلاح «کارگر جنسی» خطرناک است؟
✍🏻 ایمان شاهبیگی:
در خصوص استفاده از عنوان روسپیگری یا Prostitution در برابر ارائه خدمات جنسی توسط زنان، بحثهای گستردهای در ادبیات فمینیستی شده است. برخی این عنوان را تحقیرآمیز میدانند و به جای آن اصطلاح «کارگر جنسی» (Sex Worker) و «کار جنسی» (Sex Work) را پیشنهاد میدهند.
جولی بایندل (Julie Bindel) یکی از فعالان سیاسی در حوزه روسپیگری اما معتقد است که اصطلاح کارگر جنسی در دهه ۱۹۸۰ و توسط رسانههایی مطرح شد که سرمایهگذاران مالی آنها «قوادها» ــ در کلام بایندل ــ بودند. یعنی افرادی که به نحو مستقیم از تن زنان سودهای هنگفتی در صنعت پورنوگرافی، کلابهای استریپ و مجلات و مطبوعات جنسی به دست میآوردند.
بنابراین آنان تمام تلاش خود را در جهت پذیرش اجتماعی صنعت سکس و کاهش دادن بار منفی آن در جامعه به عنوان یک ابزار فشار برای قانونیسازی هر چه بیشتر فعالیتهای خود انجام دادند. در صورتی که اگر روسپیگری «کار جنسی» باشد، افراد مشغول به آن باید حقوقی داشته باشند و این حقوق در این حرفه چندان تعریفشده نیست. اصل ایده صنعت سکس در هر شکل آن، از پورنوگرافی تا قوادی تشکیلاتی و ...، مبتنی بر ارائه خدمات جنسی به مردان، توسط زنانی است که در حقیقت میلی به رابطه جنسی با آنها ندارند، که اگر جز این بود، مردان مجبور نبودند بابت آن پولی بپردازند.
شاید بهترین حیله صنعتگران سکس پنهان کردن خود پشت الفاظ «محترمانه» و «غیرتحقیرآمیزی» مانند کار جنسی و کارگر جنسی بود، زیرا کارگر خود انتخاب کرده که «کار» کند. از این طریق میتوان اندیشیدن درباره همه شرایطی که منجر به چنین «انتخابی» در زنان میشود را به تعویق انداخت و وجدان جمعی را از شرایط وحشتناکی که این زنان تجربه میکنند منحرف ساخت.
📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: کانال نقد علوم جنایی
✍🏻 ایمان شاهبیگی:
در خصوص استفاده از عنوان روسپیگری یا Prostitution در برابر ارائه خدمات جنسی توسط زنان، بحثهای گستردهای در ادبیات فمینیستی شده است. برخی این عنوان را تحقیرآمیز میدانند و به جای آن اصطلاح «کارگر جنسی» (Sex Worker) و «کار جنسی» (Sex Work) را پیشنهاد میدهند.
جولی بایندل (Julie Bindel) یکی از فعالان سیاسی در حوزه روسپیگری اما معتقد است که اصطلاح کارگر جنسی در دهه ۱۹۸۰ و توسط رسانههایی مطرح شد که سرمایهگذاران مالی آنها «قوادها» ــ در کلام بایندل ــ بودند. یعنی افرادی که به نحو مستقیم از تن زنان سودهای هنگفتی در صنعت پورنوگرافی، کلابهای استریپ و مجلات و مطبوعات جنسی به دست میآوردند.
بنابراین آنان تمام تلاش خود را در جهت پذیرش اجتماعی صنعت سکس و کاهش دادن بار منفی آن در جامعه به عنوان یک ابزار فشار برای قانونیسازی هر چه بیشتر فعالیتهای خود انجام دادند. در صورتی که اگر روسپیگری «کار جنسی» باشد، افراد مشغول به آن باید حقوقی داشته باشند و این حقوق در این حرفه چندان تعریفشده نیست. اصل ایده صنعت سکس در هر شکل آن، از پورنوگرافی تا قوادی تشکیلاتی و ...، مبتنی بر ارائه خدمات جنسی به مردان، توسط زنانی است که در حقیقت میلی به رابطه جنسی با آنها ندارند، که اگر جز این بود، مردان مجبور نبودند بابت آن پولی بپردازند.
شاید بهترین حیله صنعتگران سکس پنهان کردن خود پشت الفاظ «محترمانه» و «غیرتحقیرآمیزی» مانند کار جنسی و کارگر جنسی بود، زیرا کارگر خود انتخاب کرده که «کار» کند. از این طریق میتوان اندیشیدن درباره همه شرایطی که منجر به چنین «انتخابی» در زنان میشود را به تعویق انداخت و وجدان جمعی را از شرایط وحشتناکی که این زنان تجربه میکنند منحرف ساخت.
📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: کانال نقد علوم جنایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁 نقد متن در نگاه کورش صفوی
”نقد متن آنجا شروع میشود که ما دیگر سراغ فضای علم ادبیات میرویم. در این فضا مسئله بر سر این است که آن خالق متن چه واحدهایی از نظامهای نشانهای را انتخاب کرده و اینها را چگونه در ترکیب هم قرار داده، که آن متن را ما میگوییم متن ادبی، یا متن موسیقی، یا متن نقاشی، یا متن پوستر تبلیغاتی، و ...“
© از: کانال نشریه جرعه
#⃣ #نقد_متن #نقد_ادبی
”نقد متن آنجا شروع میشود که ما دیگر سراغ فضای علم ادبیات میرویم. در این فضا مسئله بر سر این است که آن خالق متن چه واحدهایی از نظامهای نشانهای را انتخاب کرده و اینها را چگونه در ترکیب هم قرار داده، که آن متن را ما میگوییم متن ادبی، یا متن موسیقی، یا متن نقاشی، یا متن پوستر تبلیغاتی، و ...“
© از: کانال نشریه جرعه
#⃣ #نقد_متن #نقد_ادبی
🍁 زبان فرانسوی به جای انگلیسی ”زبان کاری“ اروپا میشود!
دیپلماتی فاش کرد دولت امانوئل مکرون در صدد است پس از به دست گرفتن ریاست شورای اروپا در سال ۲۰۲۲ زبان فرانسوی را به جای انگلیسی، «زبان کاری» رسمی اتحادیه اروپا کند.
بر اساس گزارشی در تارنمای پولیتیکو، فرانسه قصد دارد در اولین دوره ریاست خود بعد از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا زبان ملی کشور خودشان را «زبان میانجی» بروکسل کنند.
یک دیپلمات ارشد فرانسوی به این تارنما گفت: «حتی اگر بپذیریم که انگلیسی زبان کاری باشد و کاربردی گسترده داشته باشد، اساس بیان به زبان فرانسه در نهادهای اتحادیه اروپا پابرجا خواهد بود. باید زبان فرانسوی را تقویت و دوباره احیا کنیم تا جایگاه واقعی خود را به دست آورد و از همه مهمتر به چندزبانه بودن توجه و افتخار کنیم.»
به گفته این دیپلمات، که هویت وی مشخص نشده است، در دوره ریاست ششماهه فرانسه تمام جلسات سطح بالای شورای اروپا (نهادی که اولویتهای سیاسی اتحادیه اروپا را تعیین میکند) به جای انگلیسی به زبان فرانسه برگزار خواهد شد.
«زبان اول» یادداشتها و صورتجلسهها نیز «فرانسوی» میشود و شورا انتظار دارد كه تمام نامههای کمیسیون اتحادیه اروپا به زبان فرانسه باشد.
این دیپلمات گفت: «همیشه از کمیسیون خواهیم خواست که تمام نامهها به مقامهای فرانسوی به زبان فرانسه باشند و اگر در انجام این کار کوتاهی کنند تا زمانی که نسخه فرانسوی نامه را نفرستند جواب نخواهیم داد.»
این دوره ریاست فرانسه بر شورا از ژانویه تا ژوئن سال آینده (۲۰۲۲) و نخستین دوره بعد از ریاست آنها در دوران ریاستجمهوری نیکولا سارکوزی در سال ۲۰۰۸ است.
با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا وزرای آقای مکرون به جایگزین کردن زبان فرانسه به جای زبان رسمی «درجه دوی» انگلیسی در بروکسل اظهار تمایل شدید کردهاند.
© از: ایندیپندنت فارسی (۱۴۰۰/۳/۱۸)
#⃣ #زبان_فرانسوی #زبان_انگلیسی #زبان_و_سیاست
دیپلماتی فاش کرد دولت امانوئل مکرون در صدد است پس از به دست گرفتن ریاست شورای اروپا در سال ۲۰۲۲ زبان فرانسوی را به جای انگلیسی، «زبان کاری» رسمی اتحادیه اروپا کند.
بر اساس گزارشی در تارنمای پولیتیکو، فرانسه قصد دارد در اولین دوره ریاست خود بعد از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا زبان ملی کشور خودشان را «زبان میانجی» بروکسل کنند.
یک دیپلمات ارشد فرانسوی به این تارنما گفت: «حتی اگر بپذیریم که انگلیسی زبان کاری باشد و کاربردی گسترده داشته باشد، اساس بیان به زبان فرانسه در نهادهای اتحادیه اروپا پابرجا خواهد بود. باید زبان فرانسوی را تقویت و دوباره احیا کنیم تا جایگاه واقعی خود را به دست آورد و از همه مهمتر به چندزبانه بودن توجه و افتخار کنیم.»
به گفته این دیپلمات، که هویت وی مشخص نشده است، در دوره ریاست ششماهه فرانسه تمام جلسات سطح بالای شورای اروپا (نهادی که اولویتهای سیاسی اتحادیه اروپا را تعیین میکند) به جای انگلیسی به زبان فرانسه برگزار خواهد شد.
«زبان اول» یادداشتها و صورتجلسهها نیز «فرانسوی» میشود و شورا انتظار دارد كه تمام نامههای کمیسیون اتحادیه اروپا به زبان فرانسه باشد.
این دیپلمات گفت: «همیشه از کمیسیون خواهیم خواست که تمام نامهها به مقامهای فرانسوی به زبان فرانسه باشند و اگر در انجام این کار کوتاهی کنند تا زمانی که نسخه فرانسوی نامه را نفرستند جواب نخواهیم داد.»
این دوره ریاست فرانسه بر شورا از ژانویه تا ژوئن سال آینده (۲۰۲۲) و نخستین دوره بعد از ریاست آنها در دوران ریاستجمهوری نیکولا سارکوزی در سال ۲۰۰۸ است.
با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا وزرای آقای مکرون به جایگزین کردن زبان فرانسه به جای زبان رسمی «درجه دوی» انگلیسی در بروکسل اظهار تمایل شدید کردهاند.
© از: ایندیپندنت فارسی (۱۴۰۰/۳/۱۸)
#⃣ #زبان_فرانسوی #زبان_انگلیسی #زبان_و_سیاست
ایندیپندنت فارسی
زبان فرانسوی به جای انگلیسی «زبان کاری» اروپا میشود
دیپلماتی فاش کرد دولت امانوئل مکرون در صدد است پس از به دست گرفتن ریاست شورای اروپا در سال ۲۰۲۲ زبان فرانسوی را به جای انگلیسی، «زبان کاری» رسمی اتحادیه اروپا کند. بر اساس گزارشی در تارنمای
🍁نخستین ۲۰ واژه پربسامد در انگلیسی آمریکایی معاصر!
✍🏻 حسین حسنزاده:
فرهنگ بسامدی انگلیسی آمریکایی معاصر (۲۰۱۰) اولین ۵۰۰۰ واژه پربسامد در انگلیسی آمریکایی معاصر را به دست میدهد. این فرهنگ از بررسی دادههای یک پیکره ۳۸۵میلیونواژهای (شامل انگلیسی گفتاری: مکالمههایی نانوشته از برنامههای رادیویی و تلویزیونی؛ و انگلیسی نوشتاری: کتاب، داستان، فیلمنامه، مجله، روزنامه و ...) گرد آمده است.
📚 Davies, Mark & Gardner, Dee. (2010: 9 - 10). A Frequency Dictionary of Contemporary American English. UK: Routledge.
#⃣ #زبان_انگلیسی #فرهنگ #واژهشناسی
✍🏻 حسین حسنزاده:
فرهنگ بسامدی انگلیسی آمریکایی معاصر (۲۰۱۰) اولین ۵۰۰۰ واژه پربسامد در انگلیسی آمریکایی معاصر را به دست میدهد. این فرهنگ از بررسی دادههای یک پیکره ۳۸۵میلیونواژهای (شامل انگلیسی گفتاری: مکالمههایی نانوشته از برنامههای رادیویی و تلویزیونی؛ و انگلیسی نوشتاری: کتاب، داستان، فیلمنامه، مجله، روزنامه و ...) گرد آمده است.
📚 Davies, Mark & Gardner, Dee. (2010: 9 - 10). A Frequency Dictionary of Contemporary American English. UK: Routledge.
#⃣ #زبان_انگلیسی #فرهنگ #واژهشناسی