دورهمی یزدیها
33K subscribers
15.2K photos
12.7K videos
92 files
20.5K links
® Dorehamiyazdiha دورهمی یزدیها
✔️مطالبتون رو بفرستید تا به اشتراک بزاریم

آدرس این کانال در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/yazdiam

سفارش تبلیغات👇
@yazdiaam


ارسال مطالب👇
@yazdiaam

✔️اینستاگرام:
https://www.instagram.com/dorehamiyazdiha/
Download Telegram
#تاریخ_یزد
♋️ وقتی صفاییه و منطقه لاکچری شهر بیابون بود!
میدون اطلسی به اطلسی معروف شد چون گلای اطلسی داشت☺️

💠بزرگترین کانال یزدیها👇
https://t.me/joinchat/AAAAADx2WEgcjUSTZ9CzKQ
#تاریخ_یزد
@Yazdiam 💟
♋️ دانش آموزان دبیرستان مارکار یزد در 80 سال پیش
💠کانال یزدیها👇
https://t.me/joinchat/AAAAADx2WEgcjUSTZ9CzKQ
+
#تاریخ_نامعتبر_یزد

#یزد را در طالع #سنبله بنا کردند و سنبله زنی‌ست با خوشهٔ گندم در دست. نمادی از باروری و زراعت. سنبله از آن صورت‌هاست که به بسیاری از اساطیر کهن مربوط است. از #ایشتر بگیر تا #آتنا. و یزد را با طالع سنبله ساختند. با طالع عذرا. خدابانوی باروری و کشاورزی.

شاپور پسر بهرام چهارم، وقتی به سلطنت رسید، بنای ظلم گذاشت. در چهلمین سال سلطنت ستاره‌شناسان را فراخواند تا طالع خود بداند. گفتند یک سال از عمر پادشاه بیشتر باقی نیست و مرگت در طوس خواهد بود کنار چشمه‌ای سرسبز. شاپور سوگند یاد کرد که هرگز به خراسان نرود.
شش ماه بعد خون از دماغش گشوده شد و هیچ درمانی کارگر نیوفتاد. گفتند علاج پادشاه آن است که توبه کند و تن در آب طوس بشوید. شاه به ناچار راهی طوس شد.
چون به کثه رسید، خون دماغی که داشت در اثر هوا قدری بهبود یافت پس زمین کثه را مقدس دانست. دستور داد تا به نام یزدان شهری بسازند. پس منجمان طالع سنبله را برگزیدند. سنبله‌ای که بوی خورشید، گرما، آب و شهریور را داشت. نام شهر را گذاشتند یزدگرد. و گرد همان حصار است. یعنی حصاری که مقدس است. و یزد لابد از ریشهٔ یست و یشن می‌آید که به معنای نیایش است. شاه به تبرک نامش را به یزدگرد تغییر داد همان نامی که شهرت اوست: یزدگرد اول، یزدگرد بزه‌کار.

بنایان در کار ساخت یزد بودند که یزدگرد به جانب طوس رفت. به چشمه‌ای رسید. تن شست و از خود توبه کرد. خون باز ایستاد. دو ماه با صحت و سلامت در کنار چشمه به خیمه نشست که ناگاه روزی اسبی از چشمه بیرون جست و حول خیمه دوید. اسبی چنان زیبا که همچون او چشمی ندیده بود.
پادشاه اسب را طلب کرد اما سپاه در گرفتن اسب ناکام ماند. یزدگرد آوازی غمگین خواند و اسب رام ایستاد. شاه زین بر پشت اسب گذاشت. می‌خواست پاردم ببندد که اسب لگدی بر سینه‌اش زد و شاه جان سپرد.
اسب زین و یراق را با تکانی انداخت و در چشمه پرید.
بنایان در کار عمارت یزد بودند که خبر مرگ شاه رسید و بنای یزد نیمه ماند تا بعدها چنان که در شأن ایزد است، شهری بنا شود.
راوی: #علی_جوان_نژاد

#یزد_نوشت
منبع: اینستاگرام yazdnevesht
🔻یادداشت های تاریخ نامعتبر یزد در🔻
https://t.me/joinchat/AAAAADx2WEgcjUSTZ9CzKQ