" من تو را دوست دارم "
حرفِ ساده ای ست !
هم گفتنش آسان است هم شنیدنش
اما فهمش ،
ساده ترین دشوارِ دنیاست ...
#عادل_دانتیسم
@yavaashaki 🍃🌺
حرفِ ساده ای ست !
هم گفتنش آسان است هم شنیدنش
اما فهمش ،
ساده ترین دشوارِ دنیاست ...
#عادل_دانتیسم
@yavaashaki 🍃🌺
تو مثل ساعت نه شبی
دیری برای بیرون ماندن از خانه
امادلم می خواهد
در همین دیر وقت
تاریکی خیابان هارا لمس کنم...
مثل تاریکی چشم های تو
#زهره_خمری
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki ✍
دیری برای بیرون ماندن از خانه
امادلم می خواهد
در همین دیر وقت
تاریکی خیابان هارا لمس کنم...
مثل تاریکی چشم های تو
#زهره_خمری
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki ✍
یواشکی دوست دارم
Video message
مثل اون عكسی كه قايمكی نگهش داشتم و هنوز گاهی نگاهش ميكنم،
مثل آهنگی كه هيچوقت پاكش نميكنم ولی ردش ميكنم
مثل اون پيرهن كهنه دوست داشتنی كه ديگه نميپوشم ولی دورش نميندازم
هنوزم دلم پيشته...
@yavaashaki ✍
مثل آهنگی كه هيچوقت پاكش نميكنم ولی ردش ميكنم
مثل اون پيرهن كهنه دوست داشتنی كه ديگه نميپوشم ولی دورش نميندازم
هنوزم دلم پيشته...
@yavaashaki ✍
از میان پنجره های پریده
رنگ خانه ی ماهی ها
شب ها صدای سرفه می آید
حیاط خانه ی ما تنهاست
#فروغ_فرخزاد
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki ✍
رنگ خانه ی ماهی ها
شب ها صدای سرفه می آید
حیاط خانه ی ما تنهاست
#فروغ_فرخزاد
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki ✍
.#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_205
وچندتانفس عمیق کشیدم تابغضم سربازنکنه جلوی ماشین فراری مشکیش
ایستادم که بعدچنددقیقه اومدن نگاه خیره ارسلان رو روخودم حس می کردم اما
اهمیت ندادم ومنتظرشدم تا قفل ماشین رو بزنه که بالاخره اینکاروکردی سریع
عقب نشستم حاج خانوم کنارم نشست و حاج همایون وارسالن جلونشستن
ازعمارت خارج شدیم توتمام مدت مسیر بغض یه لحظه ولم نکردازیه طرف
کاری که نیلوفرباهام کرده بودازطرفی حرفی که ارسلان زده بود بدجوری قلبمو
سوزونده بود علی تو بغلم خوابیده بود جلیقه وشلوارطوسی باپیراهن صورتی
تنش بودوموهاش روبراش کمی ژل زده بودم روبه بالا موهای پری داشت
وخوش رنگ توخواب مثل فرشته هابود لپش روبوس یدم وبازبغضم بزرگترشد
برای هیچکس اهمیت
نداره من چی دوست دارم وچی میخوام حتی برای عشقم
چشمام روبادردبستم سرم بدجوری دردمیکرد با تکون دست کسی روشونه م
چشم بازکردم حاج خانوم بانگرانی نگاهم میکرد
حاج خانوم_حالت خوبه دخترم!؟
لبخند که نه زهرخندی زدم وسرتکون دادم
_خوبم
حاج خانوم_بریم رسیدیم
به دوروبرم نگاه کردم بادیدن تالاربزرگی که پربودازماشینای مدل بالاسرتکون
دادم پس شوهرش وضعش خوبه!؟ چونه م بازلرزید ایشالله خوشبخت شه
خواهرعزیزم عروس امشبه باتمام دردی که به قلبم زد اما بازم عاشقشم خب
خواهرمه اخه!؟نمیتونم بهش بی تفاوت باشم!خدایا خوشبختش کن
اروم وبااحتیاط علی روتوبغلم جابه جاکردم وازماشین پیاده شدم وبه همراه
حاج خانوم جلوتراز حاج همایون وارسلان وارد ورودی تالارشدیم که مامان رو
تو یه کت دامن بادمجونی خوش دوخت وکارشده گرون قیمت دیدم بغض بی
رحمانه چنگال هاش رو فروکردتوگلوم چقدربه خودش رسیده!؟خب معلومه
امشب عروسی دختریه که عاشقشه! میپرستتش! بایدم انقدر به خودش رسیده
باشه موهای مش شده مصریش بدجوری توچشم بود ارایش کامل وکمی
پررنگش خیلی بهش می اومد لبخند رولبم نشست خوشحالم که خوشحال
بودمهم خوش یه اون ونیلوفر من و بیخیال!من مهم نیستم
بادیدنم اخمی کردونزدیکمون شد به گرمی باحاج خانوم احوال پرسی کرد
خداروشکر انگارفقط بامن مشکل داشت!؟چراشو هیچوقت نفهمیدم!؟نه از اون
نه از بقیه!؟
بااخم به من نگاه کرد
مامان_چه عجب اومدی!؟
نفس عمیقی کشیدم
_مبارک باشه ایشالله خوشبخت بشه
مامان_مثال خواهرعروسی !؟خیرسرت همه مهمونااومدن! حتی غریبه ها توازهمه
دیرتراومدی
باز زبونم نیش دارشد
_خداروشکرکن که اومدم!اگه الان اینجام فقط به خاطر حاج خانومه نه شما نه
نیلوفری که توروزای سختی فکرمن بودوروزخوشیش یادش رفته رزایی
وجودداره!؟
صورت مامان ازخشم برافروخته شد دوباره به سوگولیش حرف زده بودم
وبدجوری عصبی شده بود
مامان_نیلوفر تو روزای سختی یادت بود!؟ چقدرتو نمک نشناسی !؟یادت رفته
چقدر بهت محبت کرده!؟
پوزخند تلخی زدم
_من یادم نرفته ولی انگارشماها هیچوقت ندیدید من به خاطرتون چیکارکردم!؟مامان هیچ میدونی من واسه اینکه شما تورفاه باشیدشیش ماه تمام هرهفته فقط دوازده ساعت خوابیدم!؟میدونی شبیه ربات فقط
کارکردم!؟اونم شبانه روز! باخواب کمترازدوساعت!؟
نه تو ونیلوفرهیچی نمیدونید
نیومدم که باهاتون دعواکنم من ازاولم توزندگی سه نفری تو و نیلوفروبابا جایی
نداشتم من یه ادم اضافی بودم یه موجوداضافی که همه جا هیچکس
نمیخواست باشم
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_205
وچندتانفس عمیق کشیدم تابغضم سربازنکنه جلوی ماشین فراری مشکیش
ایستادم که بعدچنددقیقه اومدن نگاه خیره ارسلان رو روخودم حس می کردم اما
اهمیت ندادم ومنتظرشدم تا قفل ماشین رو بزنه که بالاخره اینکاروکردی سریع
عقب نشستم حاج خانوم کنارم نشست و حاج همایون وارسالن جلونشستن
ازعمارت خارج شدیم توتمام مدت مسیر بغض یه لحظه ولم نکردازیه طرف
کاری که نیلوفرباهام کرده بودازطرفی حرفی که ارسلان زده بود بدجوری قلبمو
سوزونده بود علی تو بغلم خوابیده بود جلیقه وشلوارطوسی باپیراهن صورتی
تنش بودوموهاش روبراش کمی ژل زده بودم روبه بالا موهای پری داشت
وخوش رنگ توخواب مثل فرشته هابود لپش روبوس یدم وبازبغضم بزرگترشد
برای هیچکس اهمیت
نداره من چی دوست دارم وچی میخوام حتی برای عشقم
چشمام روبادردبستم سرم بدجوری دردمیکرد با تکون دست کسی روشونه م
چشم بازکردم حاج خانوم بانگرانی نگاهم میکرد
حاج خانوم_حالت خوبه دخترم!؟
لبخند که نه زهرخندی زدم وسرتکون دادم
_خوبم
حاج خانوم_بریم رسیدیم
به دوروبرم نگاه کردم بادیدن تالاربزرگی که پربودازماشینای مدل بالاسرتکون
دادم پس شوهرش وضعش خوبه!؟ چونه م بازلرزید ایشالله خوشبخت شه
خواهرعزیزم عروس امشبه باتمام دردی که به قلبم زد اما بازم عاشقشم خب
خواهرمه اخه!؟نمیتونم بهش بی تفاوت باشم!خدایا خوشبختش کن
اروم وبااحتیاط علی روتوبغلم جابه جاکردم وازماشین پیاده شدم وبه همراه
حاج خانوم جلوتراز حاج همایون وارسلان وارد ورودی تالارشدیم که مامان رو
تو یه کت دامن بادمجونی خوش دوخت وکارشده گرون قیمت دیدم بغض بی
رحمانه چنگال هاش رو فروکردتوگلوم چقدربه خودش رسیده!؟خب معلومه
امشب عروسی دختریه که عاشقشه! میپرستتش! بایدم انقدر به خودش رسیده
باشه موهای مش شده مصریش بدجوری توچشم بود ارایش کامل وکمی
پررنگش خیلی بهش می اومد لبخند رولبم نشست خوشحالم که خوشحال
بودمهم خوش یه اون ونیلوفر من و بیخیال!من مهم نیستم
بادیدنم اخمی کردونزدیکمون شد به گرمی باحاج خانوم احوال پرسی کرد
خداروشکر انگارفقط بامن مشکل داشت!؟چراشو هیچوقت نفهمیدم!؟نه از اون
نه از بقیه!؟
بااخم به من نگاه کرد
مامان_چه عجب اومدی!؟
نفس عمیقی کشیدم
_مبارک باشه ایشالله خوشبخت بشه
مامان_مثال خواهرعروسی !؟خیرسرت همه مهمونااومدن! حتی غریبه ها توازهمه
دیرتراومدی
باز زبونم نیش دارشد
_خداروشکرکن که اومدم!اگه الان اینجام فقط به خاطر حاج خانومه نه شما نه
نیلوفری که توروزای سختی فکرمن بودوروزخوشیش یادش رفته رزایی
وجودداره!؟
صورت مامان ازخشم برافروخته شد دوباره به سوگولیش حرف زده بودم
وبدجوری عصبی شده بود
مامان_نیلوفر تو روزای سختی یادت بود!؟ چقدرتو نمک نشناسی !؟یادت رفته
چقدر بهت محبت کرده!؟
پوزخند تلخی زدم
_من یادم نرفته ولی انگارشماها هیچوقت ندیدید من به خاطرتون چیکارکردم!؟مامان هیچ میدونی من واسه اینکه شما تورفاه باشیدشیش ماه تمام هرهفته فقط دوازده ساعت خوابیدم!؟میدونی شبیه ربات فقط
کارکردم!؟اونم شبانه روز! باخواب کمترازدوساعت!؟
نه تو ونیلوفرهیچی نمیدونید
نیومدم که باهاتون دعواکنم من ازاولم توزندگی سه نفری تو و نیلوفروبابا جایی
نداشتم من یه ادم اضافی بودم یه موجوداضافی که همه جا هیچکس
نمیخواست باشم
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚
Forwarded from یواشکی دوست دارم
دانلود آهنگ جديد "بهراد بخشی" به نام دلم رفت
Listen : MyBia2Music.com/114665174
MP3 Download : B2n.ir/j98980
🆔 @Bia2Music_Official
Listen : MyBia2Music.com/114665174
MP3 Download : B2n.ir/j98980
🆔 @Bia2Music_Official
به خدا
دوست داشتنِ تو دست من نیست
خب خودت بگرد ببین
مهرت را کجای دلم
انداخته ای
#رسول_ادهمی
@yavaashaki 🍃🌺
دوست داشتنِ تو دست من نیست
خب خودت بگرد ببین
مهرت را کجای دلم
انداخته ای
#رسول_ادهمی
@yavaashaki 🍃🌺
روزهای خوبتری می رسد، ما خوب میشویم، شکستگیهامان را ترمیم میکنیم، زخمهامان را ضماد میگذاریم، روبهروی آینهی صیقلی روزگار میایستیم و بازهم لبخند میزنیم. ما دوباره خوب میشویم، جهان جور دیگری میشود، آدمها مهربانتر خواهندشد و از شیار پنجرهها، نور امید و عشق، به تاریکی دلهای سرمازده خواهد تابید. روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند و گوی اوضاع جهان، همیشه روی یک مدار نمیچرخد. فرشتهی اقبال ما، دوباره بر میگردد و شاخههای خشک باورمان، بار دیگر سبز میشود.
باید باور کنیم که خوب میشویم، لابلای دردها قد میکشیم و فراموش میکنیم چقدر افتادیم، چقدر زخمی شدیم و چقدر رنج کشیدیم. بزرگ میشویم و یادمان میرود، بزرگ میشویم و میبخشیم...
میبخشیم روزگار تلخ و عبوسی را که لبخند را به پهنهی صورتمان حرام کرد.
می بخشیم جغرافیا و تاریخ را که با ما سر ناسازگاری و جبر داشت.
میبخشیم به احتمال وقوع شما «ای روزهای خوب که در راهید...»
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
باید باور کنیم که خوب میشویم، لابلای دردها قد میکشیم و فراموش میکنیم چقدر افتادیم، چقدر زخمی شدیم و چقدر رنج کشیدیم. بزرگ میشویم و یادمان میرود، بزرگ میشویم و میبخشیم...
میبخشیم روزگار تلخ و عبوسی را که لبخند را به پهنهی صورتمان حرام کرد.
می بخشیم جغرافیا و تاریخ را که با ما سر ناسازگاری و جبر داشت.
میبخشیم به احتمال وقوع شما «ای روزهای خوب که در راهید...»
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
قهوه ها را بگذار
برای روزهای تنهایی
روزهای بارانی
روزهای غم
حالِ دلت که خوب است
چای دم کن...
#ریحانه_صدق
حال دلتون خوبِ خوب 😊✨😊
#عصرتون_پر_از_خوشبختی 😍✨😍
@yavaashaki 🍃🌺
برای روزهای تنهایی
روزهای بارانی
روزهای غم
حالِ دلت که خوب است
چای دم کن...
#ریحانه_صدق
حال دلتون خوبِ خوب 😊✨😊
#عصرتون_پر_از_خوشبختی 😍✨😍
@yavaashaki 🍃🌺
برای دوست داشتنِ یک نفر
زمان لازم است اما برای تنفر ،
گاهی یک ثانیه هم کافی ست !
#اسماعیل_فصیح
@yavaashaki 🍃🌺
زمان لازم است اما برای تنفر ،
گاهی یک ثانیه هم کافی ست !
#اسماعیل_فصیح
@yavaashaki 🍃🌺