یواشکی دوست دارم
65.3K subscribers
42.7K photos
2.01K videos
168 files
323 links
من ﻫﻨوز ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ 
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎﻣﻦﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
Download Telegram
میدونی بهشت کجاست ؟
یه فضایِ چند وجب در چند وجب
بین بازوهایِ کسی که
دوستش داری …

#حسین_پناهی


@yavaashaki 🍃🌺
خب نگا شما روزها که مطلقا پشت هر پلک زدنی ظاهر میشی جلو چشم‌های سیاه سوختمون. کاری ندارم که تا چشم‌مون بسته میشه میای، اصلا میلمونه. صحبتم سر شب‌هاست، صحبتم سر مغزه که اشغال کردی، صهیونیستی مگه؟
مارو که میبینی روزهارو سر میکنیم با اون عکس‌ها واسه اینه که میگیم حالا بزار شب راحت چشم‌هارو میبندیم میریم با یاور قدم میزنیم وسط خاطرخواهی‌ها وسط دل و قلوه.. غرق میشیما غرق...
ولی شبمونو نگا تروچشم‌هات! انقدر فکر حوالمون میکنی که خوابمون هی داره نمیاد! نکن خب! زشت نیست؟! خستگی نداری؟!

#علیرضا_مواساتی


@yavaashaki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنهایی که شب ها
دیرتر به خواب می روند ،
چیزهای بیشتری
از زندگی می خواهند ...

#ایلهان_برک



@yavaashaki 🍃🌺
#تووييت 🌐

خدای بخشنده ی من
نعمت سلامتی
مبدا همه نیاز هاست
عاقبت به خیری مقصد همه نیازها
آنرا به تمام عزیزانم عطا بفرما


@yavaashaki
#تووييت🌐

اگر دیدی کسی به خاطر چیزهای کوچیک از دستت ناراحت میشه بدون خیلی دوستت داره..

@yavaashaki
بخیر می شود شب اگر
نفس هایش بکوبد بر
گردنت ونگذارد بخوابی...
شب بخیرعشقم

#شبتون_عاشقانه ❤️


@yavaashaki 🍃🌺
وقتی‌ دلت مثل من ترک برداشت ،
دیگر آمدن یا رفتن ،
بودن یا نبودن ،
هیچ فرقی‌ نمی کند !
آدم یک روز به جایی‌ می‌‌رسد
که دلش می‌‌خواهد همش بخوابد !
خواب چقدر خوب است
برای نداشتن‌ها ...

#امیر_وجود

#شبتون_آروم ❤️


@yavaashaki
#در_بند_تو_آزادم
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#قسمت_152

ناگهان از ترس بد شدن حالش، قدمی به جلو برداشتم که صدای لخ لخ کفشی از کنارم بلند شد و صدای آشنا امانفرت انگیزی گفت:
_آقاجون!
تیز سمت صدا برگشتم، اما با دیدنش جیغی کشیدم و قدمی به عقب برداشتم.
ناگهان کابوس آن شبم در ذهنم تداعی شد و چهرهی کریه مردی که مدام در خواب دنبالم بود به نظرم آمد! و حالادرست همان مرد مقابلم ایستاده بود...
هیستریک وار جیغ میکشیدم که سمتم چرخید و گفت:
_ازم میترسی نه؟ چه عیبی داره؟ کل این مردم ازم میترسن، تو هم روش!
با دهانی باز تماشایش کردم و نفسهای تند شدهام نشان از شوکی بود که به من وارد شده بود!
او سیاوش بود! اشتباه نمیکردم، او واقعا سیاوش بود! با صورتی که به هیچ وجه قابل دیدن نبود! کل صورتش سوخته و وحشتناک شده بود!
تحمل زل زدن به چهرهاش کار سختی بود. انگار هنوز در کابوسم دست و پا میزدم. پس کجاست آن سیاوش نامی که همه ی دختران روستا عاشق چهره ی زیبایش بودند!؟ کجاست آن سیاوش آراستهی همیشگی؟
بی اراده سر چرخاندم تا زهره را در بین اهالی پیدا کنم، نمیدانم چرا دلم گواهی بد میداد و نگران حال زهره بودم.
اصلاچرا بین اهالی نیست؟ صدای خفه ی کدخدا مرا از فکر بیرون آورد:
_سیاوش... چرا ایستادی به تماشا؟ پسر، این دختر تو رو به این روز کشونده، چرا کاری نمیکنی؟
جای سیاوش من صدایم را بالا بردم:
_بسه دیگه، تا کِی قراره تمام گندکاری های خودت و پسرت رو پای من بنویسی! تمومش کن پیرمرد! یه پات لب گوره، جای اینکه از خدا بترسی و استغفار کنی، تو روی من، من و متهم میخونی؟ از این اهالی خجالت بکش که یک
عمر تو رو مرد شریفی دونستن. من خودم از دیدن سیاوش تو چنین اوضاعی شوکه شدم، اونوقت داری من و متهم میکنی؟ من آزارم تا به حال به یه مورچه هم نرسیده، حتی با نفرت زیادی که از شماها دارم هیچوقت فکر تلافی به
سرم نزده!
دوباره سینهاش را چنگ زد و روی زمین نشست، سیاوش سر به زیر انداخت و گفت:
_بسه بابا، بسه، راستش دیگه حتی واسه بد بودن هم حوصله ای برام نمونده! شیدا ولم کرد، این بلا سرم اومد! دیگه نایی نمونده که بخوام تلافی شیدا رو سر این و اون در بیارم. آره، دلسا و زهره تقصیری نداشتن، من بازی سرشون در آوردم، من دلسا رو کشوندم خونه، تا ازش استفاده کنم، چون میدونستم دوستم داره، همیشه اونایی که عاشق میشن باید تقاص پس بدن، درست مثل من! من عاشق شیدا بودم! اما اون ولم کرد، خیال کردم دوباره برگشته پیشم ولی تا این بال سرم اومد باز گذاشت و رفت!
بی اراده صدایش بالاو بالاتر رفت:
_من از پیشنهاد بابا استقبال کردم و از خدام بود تو و زهره رو نابود کنه، من خواستم! کافی بود هرچی تو گوش اهالی میخوندین که من مقصرم. نباید هیچ کدومتون جرات حرف زدن پیدا میکردین، نباید!

#ادامه_دارد

@yavaashaki 📚
امیدوارم روزت رو با یه دنیا امید،یه بغل آرزو
و یه عالمه انرژی مثبت شروع کن...
صبح نازت بخیر

#صبحتون_بخیر🌺🍃🌺


@yavaashaki 🍃🌺
امروز در آهنگ صبح
شعـری باید گفت
پُر از طلوع
قصہ ای باید گفت
پُر از هیجان و
ترانہ باید خواند
پُر از پرواز
صبحتان پُراز احساس ناب

#صبحتون_عاشقانه ❤️❤️



@yavaashaki 🍃🌺
میخواستم ازت گله کنم که یار بی وفا نمیشه ...
خواستم گله کنم که یار بدقول نمیشه
که یار از عاشقش رو نمیگیره
خواستم گله کنم که ما دوست داشتیم
چرا دوسمون نداشتی
خواستم بگم ما تو رو انتخاب کردیم همه دنیا ببینن عشق خوشگله ...
اما تا عکستو گوشه کیف پولمون دیدیم حرفامون یادمون رفت
فقط نوشتیم دوست داریم
بعد چمدون بستیم که بریم
هی برگشتیم نگات کردیم ولی عکست بهمون نگفت نرو
هی نگات کردیم عکست نگفت بمون
نگفت بمون پاییز رد بشه بعد برو
نگفت تو بری پرنده ها صبح به صبح لب پنجره نمیخونن
ما رفتیم بلکه دلت تنگ بشه ،نشد که نشد ...
ما رفتیم تو بیای دستمونو بکشی بگی اینجا خونته یار
بگی از تو قلبم تکون نخور
ما رفتیم که تو بیای مارو برگردونی
ما دیوونه شدیم که رفتیم ،
تو چرا نیومدی دنبالمون؟
ما رفتیم تو چرا دلت تنگ نشد سیمین تنِ جفا پیشه ؟...
ما که رفتیم
ولی اگه برگشتی به خونت
از قاب عکست روی میز بپرس اشک چشامون چجوری خونه رو دریا کرده بود ...

#ستایش_قاسمی

#صبحتون_عاشقانه ❤️❤️


@yavaashaki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی میری خرید و قیمت‌ها رو میبینی :)


@yavaashaki 🍃🌺
اگر در تقدیرت باشد
دنیا هم برای رسیدن به او کوچک است
و اگر در سرنوشتت نباشد
حتی در کوچه ی بن بست هم
به یکدیگر نخواهید رسید


@yavaashaki 🍃🌺
کارهایی را بکن که دوست داری ،
جوری باش که دوست داری ،
و راهی را برو که حالت را بهتر می کند !
به اینکه دیگران برایِ تو چه فکری می کنند ، فکر نکن !
ما اینجا نیستیم که بابِ میلِ دنیا و دیگران باشیم !
ما آمده ایم تا خودمان ،
تعبیرِ رویاهایِ خودمان ،
و برایِ خودمان باشیم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌


@yavaashaki