هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
بالای بنفشه در چمن خَم گیرد

انصاف مرا ز غنچه خوش می‌آید
کو دامن خویشتن فراهم گیرد

#خیام

📕حکایت

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه

بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم : میان عابد و عالم چه فرق بود

تا اختیار کردی از آن ، این فریق را ؟

گفت : آن گلیم خویش به درمی برد زموج

وین سعی می کند که بگیرد غریق را!

سعدی

به نسیم صبح باید که نبات زنده باشی
نه جماد مرده کان را خبر از صبا نباشد


به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت
نه کسی نعوذبالله که در او صفا نباشد

حضرت سعدی

🌿🦋❣

❤️🦋 دلشده  🦋❤️

عشقت ای دلبرمن بادل وجان می طلبم
جلوه ی ماه  رخِ  زهره  نشان می‌ طلبم

مهرِ ارزنده که درسینه ی ویرانه ماست
به بهایِ  دل و جان، دُرِ نهان  می طلبم

چشم تارم به سما دوخته ام شامگاهان
از سماوات من آن ماه  جهان می طلبم

عاشقِ  دلشده ام ،کوی  به کوی  آواره
من تورا از همه ی شهرِجهان می طلبم

نای خشکیده ی من،ناله زند تا به سحر
یار من عشق تو با، آه و فغان می طلبم

واله دیده ی مست،عاشق شیدای رخت
مهرِ لبخند از آن ، غنچه دهان می طلبم

صدزلیخا شده دلبسته ات ای یوسف دل
یک نظر لطف تو با ، عمر گران می طلبم

نامِ زیبای  تو شد  وردِ لبم  شام و سحر
گرچه همواره تو را،وقتِ اذان می طلبم

دل به‌ طوفانِ حوادث به امیدِ تو زده ام
معنویم  ز تو من ، امن و امان  می طلبم

💐🌹🌷🌸 یار زیبا 🌸🌷🌹💐

عمرخوش نیکو بودبادوست هردم نیکتر
یارِ  زیبا در جهان ، از  ملک  عالم  نیکتر

دردمندیم  و به  درد دل ، دوا  یابیم  ما
درد  کز یار  آید از  ضُماد و مرهم نیکتر

مجلس عشق ، باده وساقی نگارحوروش
این چنین بزمی به ما از مِلکَتِ جم نیکتر

بانگارین ، گوشهِ  ميخانه ای باده بدست
از حیات جاودان، آن لحظه و دم نیکتر

جای یار درکنج دل باشدبه شام وصبحدم
خلوت این  گونه  با دلدارِ  محرم  نیکتر

یاد او  هر دم بود در  دل نباشد  فرقتی
جمع  دلداران  اگر هستند  با هم  نیکتر

باقدومش خرمی آرد به باغ و بوستان
گر خزانم  را کند  از  لطف خرم  نیکتر

نعمت باران بود، جاریست برصحرای دل
صبحگاهان عطر او بارد چو شبنم نیکتر

مهرِدلدارم به دل چون جان نگه میدارمش
برمن عشق آن عزیز از مُهر و خاتم  نیکتر

بر  زبان  معنوی  آید  اگر   ذوقِ   سخن
هرچه گوید نعمتی ست ازربِ اعظم نیکتر

༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ


چو خورشید جمالت جلوه‌گر شد
چو ذره هر دو عالم مختصر شد

ز هر ذره چو صد خورشید می‌تافت
همه عالم به زیر سایه در شد

چو خورشید از رخ تو ذره‌ای یافت
بزد یک نعره وز حلقه به در شد


#حضرت_عطار



༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ💐

༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ


وه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم

گفتی: اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم

کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم

بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بی‌کران که منم

این جهان و آن جهان مرا مطلب
کاین دو گم شد در آن جهان که منم

فارغ از سودم و زیان چو عدم
طرفه بی‌سود و بی‌زیان که منم

گفتم: ای جان تو عین مایی گفت
عین چه بود در این عیان که منم

گفتم: آنی بگفت‌های خموش
در زبان نامده‌ست آن که منم

گفتم: اندر زبان چو درنامد
اینت گویای بی‌زبان که منم


#حضرت_عشق_مولانا



༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ💐

༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ


بردار سر ز خاک
ای نازنین نهال
بر بازوان من بنه آن ساقهای تُرد
در گردنم بپیچ
بر پیکرم بتاب
بالا بگیر و بر شو در بام نیمروز
پُر کن به جامِ سبز
می از خونِ آفتاب
باشد به روزگاری از عهدِ ما نه دور
بینم به سایبانِ تو خورشیدِ باده را
بینم به پایکوبی مستانه و سرود
انبوهِ خستگانِ غم از دل نهاده را


#سیاوش_کسرایی
ساغر ♡ عشق



༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ💐

༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ


شیرین دهنا، این همه شیرین نتوان بود
شیری که تو خوردی مگر از ریشه جان بود؟

این حسن چه حسنست که از پرده عیان ساخت؟
نقشی که پس پرده تقدیر نهان بود

تنها نه من از واقعه عشق خرابم
مجنون هم ازین واقعه رسوای جهان بود


#هلالی_جغتایی



༅࿇༅჻💐ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ💐

❥⃟ ᭂ♥️ ᭂ❥


هر آن ناظر که منظوری ندارد
چراغ دولتش نوری ندارد

چه کار اندر بهشت آن مدعی را
که میل امروز با حوری ندارد

چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را
که پنهان شوق مذکوری ندارد

میان عارفان صاحب نظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد

اگر سیمرغی اندر دام زلفی
بماند تاب عصفوری ندارد

طبیب ما یکی نامهربانست
که گویی هیچ رنجوری ندارد

ولیکن چون عسل بشناخت سعدی
فغان از دست زنبوری ندارد


#حضرت_سعدی
ساغر عشق



         🥀⃟❥ᬉᭂ🌹ᬉᭂᭂ❥⃟🥀
    

😍

♥تقدیم بہ تو‌ڪہ عزیزدل منے ..........

"در تماشای تو
قانع نشوم من به دو چشم
همه چشمان جهان
گو به سرم بشتابند..."♥️💍

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

تقدیم‌ به جون دلم❤️🌺

❤️M❤️

عالیه حتما گوش کنید

تقدیم کن به عشقت 👈❤️👉


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
         ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌

مو آن دلداده ی بـی خانمانم
مو آن محنت نصیبِ سخت جانم

مو آن سرگشته خارم، در بیابان
که چون بادی وزد، هر سو دوانم

#بابا_طاهر

وی جمله ی خلق را ز بالا و ز پست
آورده به فضل خویش، از نیست به هست

بر درگه عدل تو، چه درویش و چه شاه
در خانه ی عفو تو، چه هشیار و چه مست

#بابا_افضل_کاشانی

گلستان جای تـو ای نازنیننم
مـو در گلخن به خاکستر نشینم

چه در گلشن چه در گلخن چه صحرا
چـو دیده واکنـم جـز ته نوینم

#بابا_طاهر

سیلاب گرفت، گرد ویرانه ی عمر
وآغاز پری نهاد، پیمانه ی عمر

بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه، رَخت از خانه ی عمر

#حافظ

گویند رها کُنَش، که یاری بدخوست
خوبیش نَیَرزد به درشتی که دروست

بالله بگذارید میان من و دوست
نیک و بد و رنج و راحت از دوست نکوست

#سعدی

اِکسیر حیات جاودانم بفرست
کام دل و آرزوی جانم بفرست

آن مایع که سرمایه ی عیش و طَرَب است
آنم بفرست و در زمانم بفرست

#وحشی_بافقی