ای شمع ، چو ابر گریه و زاری کن
وی آهِ جگر سوز ، سپه‌داری کن

چون بهره ی وصل او نداری ای دل
دندان به جگر نِه و جگر خواری کن

#ابوسعید_ابوالخیر

در هجرانم قرار می باید و نیست
آسایش جان زار می باید و نیست

سرمایه ی روزگار می‌باید و نیست
یعنی که وصال یار می باید و نیست

#ابوسعید_ابوالخیر

فریاد ز دست فلک آینه گون
کز جور و جفای او جگر دارم خون

روزی به هزار غم به شب می‌آرم
تا خود، فلک از پرده‌ چه آرد بیرون

#ابوسعید_ابوالخیر

دور از تو فضای دهر بر من تنگست
دارم دِلَکی که زیرِ صد مَن سنگست

عمریست که مدتش زمان را عارست
جانیست که بُردنش اجل را ننگست

#ابوسعید_ابوالخیر

یا رب ز کرم ، دری به رویم بگشا
راهی که درو نجات باشد ، بنما

مستغنی ام از هر دو جهان کن به کرم
جز یاد تو هر چه هست، بَر از دل ما

#ابوسعید_ابوالخیر

در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن

یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن

#ابوسعید_ابوالخیر

❤️💚

گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار

گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

#ابوسعید_ابوالخیر

در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن

یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن

#ابوسعید_ابوالخیر

❤️💚

ای شمع ، چو ابر گریه و زاری کن
وی آهِ جگر سوز ، سپه‌داری کن

چون بهره ی وصل او نداری ای دل
دندان به جگر نِه و جگر خواری کن

#ابوسعید_ابوالخیر

نی باغ به بستان نه چمن می‌خواهم
نی سرو و نه گل نه یاسمن می‌خواهم

خواهم زخدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کسی که من می‌خواهم

#ابوسعید_ابوالخیر